در انتظار تو
1392/5/7
عصر بلند بود. داشتیم از آمل برمی‌گشتیم. از مراسم یادبود کورش در حسینیه‌ای نزدیک خانه‌اش. من و آقارضا بودیم. با پیکانش رفته بودیم. صبح حدود ساعت 9 راه افتاده بودیم. نزدیک ساعت یک رسیده بودیم آمل. در مراسم یادبود کورش شرکت کرده بودیم. بعد ناهار داده بودند...

گفت‌وگوی نیما با زیک‌زا
1392/5/1
زیک‌زا!
در این شب سیاه نفس‌گیر
زیک زیک مکن چنین.
این‌قدر هرزه‌بافی بی‌وقفه
آخر برای چیست؟...

تأملی کوتاه در شعر زیک زا
1392/5/1
در میان دوستان نیما یوشیج چهار پرنده‌ی کوچک‌اندام هستند که او نسبت به آنها احساس شفقت دارد و نه تنها پدرانه دوستشان دارد بلکه دلش به حال آنها می‌سوزد- انگار پدری‌ست حامی که بر فرزند گرفتار و دچار مصیبت شده‌اش، دل می‌سوزاند...

حافظ و رقیب
1392/4/31
رقیب پس از مدعی، سرسخت‌ترین مخالف حافظ از میان مخالفان دسته‌ی دوم است. رقیب در زبان عربی به معنی مراقب است، به معنی نگهبان و پاسبان هم است. با همین معناست که در زبان تصوف "رقیبان راز" کنایه از عارفان و حافظان رازهای لاهوتی و صاحب‌نظران است. ولی در زبان فارسی رقیب معنای متفاوت خاصی دارد و....

خورشید عشق
1392/4/29
عشق خورشیدی‌ست کز خورشید کیهان برتر است
آتش‌افروزی‌ست کز هر آتشی روشنتر است
هرچه گویی قصه از امواج طوفان‌زای عشق
چون که غرقش می‌شوی بینی که چیزی دیگر است
...

ترانه‌های شبانگاهی- 2
1392/4/27
اینها نمونه‌هایی از شعرهای کوتاهی هستند که در شبانگاهان اردیبهشت امسال برای صفحه‌ی فیس‌بوک‌ام سروده‌ام و هریک را با تصویری متناسب با مضمونش در آن صفحه قرار داده‌ام- شعرهایی کم و بیش درس‌آموز و پندآمیز که حاصل خلوت با خود در واپسین ساعتهای شب اند...

نگاه شعر نیما به دوست و دشمن
1392/4/24
نیما یوشیج در حوزه‌ی برقراری رابطه با اطرافیانش آدمی منزوی، بدبین، شکاک و محتاط بود و البته میزان این انزوا و بدبینی و شکاکیت و احتیاط در جوانی کمتر و در میانسالی بیشتر و در سالهای پایانی عمر خیلی شدید بود. در طول سالهای عمرش افراد کمی بودند که نیما آنها را دوست حقیقی و صمیمی می‌پنداشت و...

شعر و شور
1392/4/21
شعر کلامی‌ست که با قدرت شگفت‌انگیزش شنونده یا خواننده‌اش را به هیجان می‌آورد، در او شور می‌آفریند و با ایجاد غلیان و تلاطم و جوشش در ذهن او، انرژی معنایی‌اش را- یعنی انرژی فکری، عاطفی و حسی نهفته در خود را- به او القا و منتقل می‌کند و در او جوششی فکری و شوری عاطفی- حسی برمی‌انگیزد...

ترانه‌های شبانگاهی- 1
1392/4/2
اینها نمونه‌هایی از شعرهای کوتاهی هستند که در شبانگاهان فروردین امسال برای صفحه‌ی فیس‌بوک‌ام سروده‌ام و هر یک را با تصویری متناسب با مضمونش در آن صفحه قرار داده‌ام- شعرهایی کم و بیش درس‌آموز و پندآمیز که حاصل خلوت با خود در واپسین ساعتهای شب اند...

آقامجی
1392/4/1
وقتی عکست را توی صفحه‌ی فیس‌بوک امیر دیدم، بعد از سی و یک سال یکدفعه بغضم ترکید. دیگر نتوانستم سر جایم بمانم. با چشمهای غرق در اشک پا شدم رفتم دستشویی و برای خودم یک دل سیر گریه کردم. وقتی هق‌هق‌ام فرونشست، صورتم را شستم. بعدش توی آینه نگاهی به خودم انداختم. از بس آبغوره گرفته بودم چشمهام شده بودند دو کاسه خون...

صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33| |34| |35|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا