نیما یوشیج در شعرهایش بارها فریاد زده، آنگاه که کاسهی صبرش لبریز شده و به ستوه آمده، یا آندم که نیاز مبرم به کمک داشته، یا آنهنگام که از جور و جفای نگارش به تنگ آمده است. او فریادهای دیگران را هم بازتاب داده است، فریاد شور و هیجان مردم شهر، غرش دریا و توفان و فریاد قایقبان، حتا نعرهی گاو و نعرهی زمانه... |