سیاوش جان!
1391/11/19

چرا از همرهان در فصل دم‌سرد و فراق‌آیین حرمان دور گردیدی؟ سیاوش جان!
چرا پیوند دیرین رفاقت را گسستی و رفیقان را رها کردی؟
چرا رفتی چنین بشتاب؟
چرا تنها نهادیمان؟
دریغ‌آکند و حسرتناک...


مرگ از دید شعر سیاوش کسرایی
1391/11/19

سوژه‌ی "مرگ" در نگارخانه‌ی شعر سیاوش کسرایی در قالب تابلوهایی اثرگذار و یادمان به نمایش درآمده است. در این تابلوها، شاعر با نگاهی ویژه که زنده و پویاست، به چشم‌انداز مرگ نگریسته است. تابلوهای شاخصی که سوژه‌ی "مرگ" در آنها نمایشی چشم‌گیر دارد، عبارت‌اند از "آرش کمانگیر"، "باور"، "شهادت شمع" و "عمر کوتاه من و قرن و مرگ"...


رها کن مرا
1391/11/4
رها کن مرا، ای دو دستت نسیم نوازش!
رها کن مرا، ای نگاهت افقهای آبی خواهش!
رها کن مرا، ای صدای تو در جویبار عطش شور شارش!
رها کن مرا تا شوم در مسیر رهایی اندیشه جاری
...

بازتاب جنون در ادبیات اروپا-2
1391/11/4
جنون همانندپنداری خود با شخصیتهای خیالی و قهرمانان آثار تخیلی از مؤثرترین شکلهای جذاب جنون بود که در ابتدای سده‌ی هفدهم میلادی با انتشار جلد اول رمان دوجلدی "دن کیشوت"، نوشته‌ی میگل دو سروانتس ساودرا (1616-1547) وارد دنیای ادبیات شد و تا سده‌ی هجدهم در دنیای ادبیات حضوری چشم‌گیر و اثرگذار داشت. سروانتس با خلق "دن کیشوت" تصویر ادبی این شخصیت را استادانه ترسیم کرد و...

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم؟
1391/11/1
کاراترین ابزار حافظ در جدل با زاهدان و ناصحان و واعظان و دیگر سوداگران بازار "زهد ریایی"، ابزار تقدیرگرایی بوده. این ریاکاران متظاهر حافظ را سرزنش می‌کردند که چرا رندی می‌کند، چرا می می‌نوشد، چرا عشق می‌ورزد و کام می‌جوید و چرا دوستدار عیش و عشرت است...

دکتر می‌دهد ه
1391/10/27
هنوز ساعت یازده نشده بود. توی اتاق 216 نشسته بودیم. سر کلاس درس خط‌کش محاسبه. بچه‌ها تنگ هم نشسته و تمام صندلیها را پر کرده بودند. آنهایی که دیرتر آمده بودند، سرشان بی‌کلاه مانده و جا گیرشان نیامده بود، ناچار یا روی هره‌های کنار پنجره نشسته بودند، یا ته کلاس ردیف ایستاده بودند...

آلودگی هوا
1391/10/22
ای داد از این
دود غلیظ مهلک و ذرات مرگبار
فریاد از این
آلودگی گند نفس‌گیر
از سرب و سولفور
...

نیما!
1391/10/13
نیما! نمرده‌ای، نه، هرگز نمرده‌ای
همواره زنده‌ای
در شعرهای شب‌زده‌ی صبح‌خواه خود
با آن زبان زنده‌ی برخاسته ز دل
در نامه‌های راهگشایت...

کولی و سایه
1391/10/8
در بین شاعران معاصر صمیمی‌ترین رفاقت را سیاوش کسرایی (کولی) و امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) داشتند و برای چهل و چند سال یارانی یک‌رنگ بودند و همراهانی هم‌دل و هم‌فکر و رفیقانی دل‌بند و هم‌وند. کولی در پنجم اسفند سال 1305 در هشت بهشت اصفهان زاده شد. سایه در 6 اسفند 1306 در رشت زاده شد. بنابراین کولی یک سال از سایه بزرگتر بود...

یلدا
1391/9/30
یلدا شب جدایی و تنهایی‌ست
این است راز آن‌که دراز است و دیرمان
این دل‌سیاه شام نفس‌گیر سخت‌جان.
...

صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33| |34|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا