بیژن‌خان
1404/10/1
مسئول دفتر حفاظت رکن دوی ارتش در دانشگاه تهران، از چند ماه قبل تا چند ماه بعد از کودتای بیست و هشت مرداد، مردک پاچه‌ورمالیده‌ای بود قدکوتاه و خپله با قیافه‌ای کریه و چندش‌آور و اخمهای همیشه تووهم به اسم بیژن‌خان. این دفتر اتاقکی بود کنار دانشکده‌ی هنرهای زیبا و ...

نیما و پاییز
1404/10/1
فصلهای سال بازتاب چشمگیری در سروده‌های نیما یوشیج ندارند، با این وجود نشانه‌هایی از آنها در بعضی از سروده‌های او می‌توان یافت، از جمله نشانه‌هایی از فصل پاییز یا خزان با بادهای گزنده و شاخه‌های خشک و برگهای زرد و هوای سرد...

زخمهای خزان
1404/10/1
خزان خشک‌خوی برگ‌ریز یأس‌بار باز تاخت
به سوی قلب من
پر از شرارتی که کینه‌توز بود
و با قساوتی غریب و هولناک
...

لان ژافیت و گل نسرینش
1404/9/1
ساعت یازده شب بود که لان ژافیت زنگ زد و در حالی که نفس نفس می‌زد، با صدایی لرزان گفت: «آب دستته بذارش زمین، فوری پاشو بیا این‌جا که حالم بدجوری زاره... دارم دیوونه می‌شم.» درحالی‌که جا خورده بودم، حیرت‌زده پرسیدم: «چی شده؟ پسر! کشتی‌یات غرق شده‌ن؟»

...


کوچه‌ی زندگی‌ام
1404/9/1
کوچه‌ی زندگی‌ام کوچه‌ی خاموشیهاست.
گاه‌گاهی از آن می‌گذرد نی‌زن دلتنگی
می‌نوازد نی و در کوچه طنین می‌اندازد محزون آهنگی.
...

کشتگاه خشک نیما یوشیج
1404/9/1
در این زمانه که ما ایرانیان درگیر با ابربحران خشکسالی و کم‌‌آبی شدید و کاهش نگران کننده و روزافزون بارش باران و ته کشیدن آب پشت سدها و دریاچه‌ها و تالابها و آبگیرها و آبهای زیرزمینی هستیم، نگاهی به سه شعر نیما که به همین موضوع اشاره دارند و مثلث خشکی و بی‌بارانی را در سرزمین شعر او ساخته‌اند، بی‌مناسبت نیست...

بوی گل ارغوان
1404/8/1
- اون بچه‌هه كه رفته بالا درخت ارغوان كی‌یه؟ تويی؟
- آره...
- چه بامزه! چند سالت بوده؟
- شیش سالم بوده.
- حالا چرا رفته بودی بالا درخت ارغوان؟
...

پیرمرد و من و کبوتران
1404/8/1
پیرمرد خسته‌ی خمیده‌قامت و چروک‌چهره‌ی شکسته‌رو
درددل‌کنان به من که در کنار او
روی نیمکت نشسته بودم و به گفته‌های دل‌خراش آن نزار خسته‌دل
با صدای لرزه‌دار ناتوان
گوش دل سپرده بودم و نگاه من به چشمهای بی‌فروغ او
خیره بود، گفت...

عشق تلخ نیما
1404/8/1
عشق تلخ‌طعم و ناکام نیمای جوان به صفورای زیباروی چادرنشین، آن چابک‌سوار طناز و افسونگر، دخت نازنین و دلربای رییس ایل کوشکک، بود که او را به راه شعر و شاعری کشاند و از او شاعری پراحساس و سرشار از عاطفه ساخت. این عشق که در آغاز شیرین و دل‌نشین بود و با وعده‌های شیرین و قول و قرارهای افسونگرانه شروع شده بود، خیلی زود با شکست و ناکامی و حرمان، بدفرجام به پایان رسید و...

من و پیرمرد و درخت خشک
1404/7/1
پیرمرد همرهم که خسته می‌نمود
و صدای غم‌نشسته‌اش نشان دل‌شکستگی‌ش بود
در مسیر دنج پرسه‌های بامدادی همیشگی‌مان
یک دم ایستاد و تکیه داد بر عصای زردرنگ کهنه‌اش
بعد چهره‌ی تکیده‌اش پر از نشانه‌های درد شد
و ...

صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33| |34| |35| |36| |37|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا