گلهای گلزار شعر نیما یوشیج
1398/12/24

در گلزار شعر نیما یوشیج گلهای گوناگونی وجود دارند که آنها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: گلهایی که نامشان برده نشده و تنها با لفظ "گل" از آنها نام برده شده- گلهای مشهوری که همه می‌شناسند و همه جا می‌رویند، مانند گل یاس یا یاسمن، نیلوفر، نرگس...


سنگر پر از خالی و قمقمه‌ی پر از خون
1398/11/19

وقتی در آن عصر بلند شب جمعه از حمام "گل ناز" پا گذاشتم بيرون، اگرچه بنا بر ظواهر امر می‌بايست حال بسيار ناخوشی می‌داشتم و از شدت ناخوش احوالی، آن‌طور كه در مثل می‌گويند- و در مثل هم مناقشه نیست- كارد می‌زدی خونم در نمی‌آمد، ولی نمی‌دانم چرا، درست برعكس، حال خيلی خیلی خوشی داشتم و حسابی شنگول و كيفور و سردماغ بودم...


امیدوار باش
1398/11/19

چراغ زندگانی از فروغ دل‌فروز و روح‌پرور امید روشن است
بدون آن سیاهی هراسناک مرگ بر وجود حاکم است
بدون آن سکوت سرد نیستی‌ست
بدون آن نه خنده‌ای، نه بوسه‌ای، نه نغمه‌ای‌ست
...


نیما و ناتل
1398/11/19

نیما یوشیج و پرویز ناتل خانلری نوه‌ی خاله‌ی هم بودند و مادر ناتل (سلیمه کاردار مازندرانی) دخترخاله‌ی نیما بود. نیما زاده‌ی سال 1276 خورشیدی بود و ناتل زاده‌ی سال 1292، بنابراین نیما شانزده سال از ناتل بزرگتر بود...


فردا که شد
1398/10/12

فردا که شد سوال تو را می‌دهم جواب
می‌گویمت از آن‌چه گذشت، آه، آه، آه
بر من در این سیاهی دم‌سرد
در این شب دراز جدایی و بی‌کسی
...


شاعر و زندگی
1398/10/12

مردی پیشاپیش روان بود، مردی که گاه به گاه سرودی خوش می‌خواند. آن‌گاه که شور رهنوردی به سوی خویش و شوق گذر کردن از خود در وجودش هم‌سنگ می‌شدند، او سکوت می‌کرد و خاموش پیش می‌رفت. ساکت تماشا می‌کرد تا ببیند کدام‌یک در او پیروز می‌شوند..


پنجره‌های شعر نیما یوشیج
1398/10/12

با آن‌که نیما یوشیج، مطابق آن‌چه در آخرین سروده‌اش گفته، زندانی شب تیره بوده:
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروان‌استم...


پرسش از رستم
1398/8/21

رستم، یل یگانه، جهان‌پهلوان پیل‌افکن!
ای تهمتن که چون تو هیچ نزاده‌ست مادر میهن!
ای زابلی پسر!
ای پور زال زر!
...


هادی صداقت
1398/8/21

چند سال پیش، یک روز که داشتم در باغ لوکزامبورگ پاریس قدم می‌زدم، پیرمردی نحیف توجهم را جلب کرد. همراهش پیرزنی با قیافه‌ای اروپایی بود که دست انداخته بود دست پیرمرد، با هم سلانه سلانه می‌رفتند. پیرمرد خیلی شبیه ما ایرانیها بود. موهای کم‌پشت‌اش یک‌دست سفید شده بود...


اجاق سرد
1398/8/21

شعر "اجاق سرد" سروده آبان سال 1327 است، شعری پاییزی سروده‌ی فصلی سرد  که کنایه از فصل سرد عمر نیماست، با سنگچینی از اجاقی کوچک، خالی از آتش و جایگاه خاکستر سرد...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33| |34| |35|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا