نیما: کودکی، کودک، کودکانه
1398/4/29

کودکی نیما در بین چوپانان و نگهبانان گله‌های اسب و گاو، و با چیزهای مربوط به زندگی کوچ‌نشینی و حرکت در مسیر ییلاق‌وقشلاق‌ها گذشت. او به این مقطع از زندگی‌اش چنین اشاره کرده...


ستاره‌ی شب من
1398/3/14

در اوج ظلمت شب تک ستاره‌ای دیدم
به تابناکی لبخند مادران امید
به روشنایی خورشید
از او در آن ظلمات عقیم پرسیدم:
...


پیر ما گفت
1398/3/14

محمد زهری شاعری کم‌گوی و گزیده‌گوی بود و اغلب یادگارهای شعری‌اش هم کوتاهند. بین شاعران نیمایی هم‌نسلش کمترین تعداد شعر از او به یادگار مانده و چند مجموعه‌ی شعر کم‌حجم که هرکدام در بر گیرنده‌ی تعداد کمی شعر اغلب کوتاه است...


چشمان تابناک تو
1398/2/10

چشمان تابناک تو، ای مادر امید
در آسمان شب‌زده‌ام می‌پراکند
 یک کهکشان
بذر ستاره‌های درخشان
...


نگاهی به عاشقانه‌های اسماعیل شاهرودی
1398/2/10

در مجموعه‌ی شعرهای اسماعیل شاهرودی- شامل شش کناب شعر- عشق و عاشقانه جایی بزرگ و ویژه دارد، عشق به انسان و بهروزی‌اش، عشق به مردم، عشق به آینده، عشق به پیکار در راه سعادت همنوعان، و عشق به زن محبوب که در میان عشقهای اسماعیل شاهرودی عشقی ممتاز و ارجمند است و جایی والا دارد...


فریاد می‌زنم
1398/2/10

نیما یوشیج در شعرهایش بارها فریاد زده، آن‌گاه که کاسه‌ی صبرش لبریز شده و به ستوه آمده، یا آن‌دم که نیاز مبرم به کمک داشته، یا آن‌هنگام که از جور و جفای نگارش به تنگ آمده است. او فریادهای دیگران را هم بازتاب داده است، فریاد شور و هیجان مردم شهر، غرش دریا و توفان و فریاد قایقبان، حتا نعره‌ی گاو و نعره‌ی زمانه...


عطر ابدی نسترن
1398/1/18

وقتی وارد باغچه‌ی جلوی ویلای مهندس پ شدم، عطر روح‌نواز گلهای سفید نسترن چنان فضا را پر کرده بود که سرمستم کرد. درختچه‌ی نسترن درست جلوی ساختمان بود و پر بود از گلهای سفید نسترن با پرچمهای زرد. در میانه‌ی ماه اردیبهشت بودیم و نسیم خنکی که می‌وزید، عطر دل‌پذیر نسترن را در فضا می‌پراکند...


بهار
1398/1/10

می‌دهد بهار حس دل‌پذیر شاعرانه‌ای به قلب من
حس چشمه‌سارگونه‌ای که جوشش جوانه‌های آن سرود سبز زندگی‌ست
زنده می‌کند شکوه شادی‌آفرین او امیدهای مرده را
در مزار سینه‌ام
...


ارغوان
1398/1/10

صبح آن روز دل‌انگیز بهاری، با هوایی خنک و نسیمی گونه‌نواز و فرح‌بخش، تنهایی زیر درخت ارغوان، روبه‌روی دانشکده، نشسته بودم و غرق فکر و خیال بودم. روز تولدم بود. بیست سالم تمام شده بود و داشتم وارد سومین دهه‌ی عمرم می‌شدم. به ساختمان دانشکده خیره شده بودم و ...


بازتاب بهار در شعر مهدی اخوان ثالث
1398/1/10

اگرچه اخوان ثالث عاشق پاییز است، یا چنین وانمود می‌کند، و در یکی از سروده‌هایش چنین گفته که بهار راستین باغش پاییز است و او با این فصل سرّ و صفای دیگری دارد و پاییز است که او را، چون بلبلان در بهار، به فغان وامی‌دارد و در روزها و شبهای پاییز حال و هوای دیگری دارد...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا