نمی‌ترسد
1397/8/5

نمی‌ترسد از حجم ظلمت
هراسی ندارد از ابعاد بی‌انتهای کدورت
و از وسعت سهمناک سیاهی
چراغی که از پرتو مهر در قلب من تابناک است.
...


شاه کوهان گران را بنگر
1397/8/5

در کوهستان شعر نیما، کوههایی بلندبالا وجود دارد. اغلب آنها کوههای محلی اطراف یوش و نور و کجور  و بلده هستند. نخستین بار در "افسانه" نیما بعضی از این کوهها را معرفی کرده، از جمله کوه "نوبن" که کوهی‌ست بین نور و کجور و...


درختان دل‌داده
1397/7/4

همیشه گفته‌اند دانشکده فنی محیطی سرد و بی‌روح است، ولی این دو درخت د‌ل‌داده که در کنار ساختمان دانشکده عاشقانه سر بر شانه‌ی هم گذاشته‌اند، چیز دیگری می‌گویند. آرشالوس اولین دختر فنی بود که درهای دانشکده فنی را به روی عشق باز کرد. این دو درخت هم که یادگار عشق میان او و  جمشید بود، با دستهای ظریف او در یکی از باغچه‌های کنار دانشکده، کاشته شد...


تو را دوست دارند
1397/7/4

تو را دوست دارند
درختان همواره سرسبز و پرشاخ‌وبرگی
که در باغ صلح و صفا سایه بر خاک زاینده گسترده‌اند
و سرشار هستند از میوه‌های خوش عطر عطوفت
...


بادهای وزان بر فراز پهن‌دشت شعر نیما
1397/7/4

باد آمد و باغ را به توفانی داد
درها بشکست و ره به ویرانی داد
گفتی پس توفان چه گرفتند حساب؟
دیوی شد و جای خود به شیطانی داد...


توپولوژی
1397/6/4

یادش به خیر دکتر سلطانپور- استاد عزیز آنالیزمان- علاقه‌ی خاصی به مبحث اسرارآمیز توپولوژی داشت، هم خودش هم پسرخاله‌اش، مهندس رئیسی دهکردی، که دستیارش بود و برایمان مسائل آنالیز یک و دو را حل می‌کرد. هردو عاشق بحث شیرین توپولوژی بودند و تقریبن جلسه‌ای از جلسات درس یا تمرین آنالیز یک و دو نبود که در آن حداقل ده بار سخن از توپولوژی به میان نیاید و درباره‌اش صحبت نشود...


تو را می‌شناسند
1397/6/4

تو را می‌شناسند
درختان پربار باغی
که سرسبزتر از مفاهیم رشد و شکوفایی‌اند
و بر جویباران شفافیت سایه گسترده‌اند.
...


نگار افسونگر نیما
1397/6/4

در مجموعه‌ی سروده‌های آزاد نیما، به جز در منظومه‌ی "مانلی"، توصیف خاصی از نگار نیما نمی‌بینیم و سخنی از صفتهایش نمی‌شنویم. اگر هم گاهی اشاره‌ای هست، مبهم است و یا جنسیت نگار مشخص نیست و معلوم نیست سخن درباره‌ی نگاری با جنسیت زنانه است یا درباره‌ی رفیقی محبوب؛ یا نگار مردی‌ست رفیق و هم‌فکر با نیما...


پول را بردار و فرار کن
1397/5/2

بعد از تماشای فیلم "پول را بردار و فرار کن" وودی آلن با هم از سینما امپایر آمدیم بیرون و توی پیاده‌روی وسط بلوار الیزابت قدم‌زنان رفتیم به سمت رستوران هتل بلوار تا ناهار بخوریم، و تمام طول راه را درباره‌ی فیلم بامزه‌ای که دیده بودیم، بحث کردیم...


عشق و مرگ
1397/5/2

صبح بود. سر کلاس استاتیک نشسته بودیم. سمت راست یکی از ردیفهای ته کلاس. به ترتیب از چپ به راست: من و سانتریفوژ و ممرضا و حج‌آقا. دکتر تابنده داشت مسئله حل می‌کرد، داشت رسم نمودار برشی- خمشی یک تیر را روی تخته می‌کشید...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29| |30| |31| |32| |33|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا