گلهای گلزار شعر نیما یوشیج
1398/12/24

در گلزار شعر نیما یوشیج گلهای گوناگونی وجود دارند که آنها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: گلهایی که نامشان برده نشده و تنها با لفظ "گل" از آنها نام برده شده- گلهای مشهوری که همه می‌شناسند و همه جا می‌رویند، مانند گل یاس یا یاسمن، نیلوفر، نرگس...


نیما و ناتل
1398/11/19

نیما یوشیج و پرویز ناتل خانلری نوه‌ی خاله‌ی هم بودند و مادر ناتل (سلیمه کاردار مازندرانی) دخترخاله‌ی نیما بود. نیما زاده‌ی سال 1276 خورشیدی بود و ناتل زاده‌ی سال 1292، بنابراین نیما شانزده سال از ناتل بزرگتر بود...


پنجره‌های شعر نیما یوشیج
1398/10/12

با آن‌که نیما یوشیج، مطابق آن‌چه در آخرین سروده‌اش گفته، زندانی شب تیره بوده:
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروان‌استم...


اجاق سرد
1398/8/21

شعر "اجاق سرد" سروده آبان سال 1327 است، شعری پاییزی سروده‌ی فصلی سرد  که کنایه از فصل سرد عمر نیماست، با سنگچینی از اجاقی کوچک، خالی از آتش و جایگاه خاکستر سرد...


شادی روز گم‌گشته
1398/7/10

اگرچه در مجموعه‌ی شعرهای نیما یوشیج شادی و خوشی و طرب در برابر غم و اندوه و محنت بسیار کم‌رنگ‌تر است و جای بس کوچکتری را به خود اختصاص داده، و آن‌چه در شعر او رنگ چشمگیرتری دارد غم و اندوه و محنت است با این وجود شادی و طرب و خوشی هم در شعرهایش جای خاص خود را دارد و ...


نیما: کودکی، کودک، کودکانه
1398/4/29

کودکی نیما در بین چوپانان و نگهبانان گله‌های اسب و گاو، و با چیزهای مربوط به زندگی کوچ‌نشینی و حرکت در مسیر ییلاق‌وقشلاق‌ها گذشت. او به این مقطع از زندگی‌اش چنین اشاره کرده...


پیر ما گفت
1398/3/14

محمد زهری شاعری کم‌گوی و گزیده‌گوی بود و اغلب یادگارهای شعری‌اش هم کوتاهند. بین شاعران نیمایی هم‌نسلش کمترین تعداد شعر از او به یادگار مانده و چند مجموعه‌ی شعر کم‌حجم که هرکدام در بر گیرنده‌ی تعداد کمی شعر اغلب کوتاه است...


نگاهی به عاشقانه‌های اسماعیل شاهرودی
1398/2/10

در مجموعه‌ی شعرهای اسماعیل شاهرودی- شامل شش کناب شعر- عشق و عاشقانه جایی بزرگ و ویژه دارد، عشق به انسان و بهروزی‌اش، عشق به مردم، عشق به آینده، عشق به پیکار در راه سعادت همنوعان، و عشق به زن محبوب که در میان عشقهای اسماعیل شاهرودی عشقی ممتاز و ارجمند است و جایی والا دارد...


فریاد می‌زنم
1398/2/10

نیما یوشیج در شعرهایش بارها فریاد زده، آن‌گاه که کاسه‌ی صبرش لبریز شده و به ستوه آمده، یا آن‌دم که نیاز مبرم به کمک داشته، یا آن‌هنگام که از جور و جفای نگارش به تنگ آمده است. او فریادهای دیگران را هم بازتاب داده است، فریاد شور و هیجان مردم شهر، غرش دریا و توفان و فریاد قایقبان، حتا نعره‌ی گاو و نعره‌ی زمانه...


بازتاب بهار در شعر مهدی اخوان ثالث
1398/1/10

اگرچه اخوان ثالث عاشق پاییز است، یا چنین وانمود می‌کند، و در یکی از سروده‌هایش چنین گفته که بهار راستین باغش پاییز است و او با این فصل سرّ و صفای دیگری دارد و پاییز است که او را، چون بلبلان در بهار، به فغان وامی‌دارد و در روزها و شبهای پاییز حال و هوای دیگری دارد...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا