سازهای شعر نیما
1403/6/31
با آن‌که نیما یوشیج در خانواده‌ای زاده و بزرگ شد و پرورش یافت که پدر خانواده اهل موزیک بود و تار می‌نواخت و به دختر دومش- ناکتا- هم نواختن تار را آموخته بود، و به این موضوع، نیما در نامه‌ای به برادرش اشاره کرده و نوشته:خیلی رقت‌انگیز است وقتی که خواهر کوچک من تار می‌زند و دوتایی (منظور نیما از «دوتایی»، مادرش و خواهر دومش- ناکتا- است) اشعار محزون مشرقی را می‌خوانند...

دکتر چخوف و دکتر خروشچف
1403/6/31
در پاییز سال ١٨٨٩ دکتر آنتون چخوف نوشتن یک نمایش‌نامه‌ی کمدی چهارپرده‌ای را به پایان برد و نام آن را "غول جنگلی" گذاشت. این نمایش نخستین بار در دسامبر همین سال در تئاتری در مسکو اجرا شد. نام این نمایش‌نامه در زبان فارسی "دیو درختزار" هم ترجمه شده ولی "غول جنگلی" از هر جهت عنوان مناسبتر و گویاتری برای این نمایش است...

دکتر چخوف و دکتر لِوُف
1403/5/31
نمایش نامه‌ی چهارپرده‌ای بعدی دکتر آنتون چخوف، کمدی "ایوانف" بود. این نمایش‌نامه را دکتر آنتون چخوف در اکتبر سال ١٨٨٧ (درحالی‌که بیست‌وهفت ساله بود) به پایان رساند. نخستین اجراهای کمدی "ایوانف" در مسکو (در نوامبر ١٨٨٧) و سپس در پتربورگ با پذیرش گرم و پرشوری که چخوف انتظارش را داشت، روبه‌رو نشد و ...

دیوارهای شعر نیما یوشیج
1403/5/28
دیوارها در شهر شعرهای نیما یوشیج جایی استوار دارند و در هر کوچه و خیابانی، و در هر کوی و برزنی از زیستگاه شعرش با دیواری بلند یا کوتاه، و محکم یا سست روبه‌روییم: دیوارها واقعی- دیوارهای مجازی و دیوارهای استعاره‌ای، دیوارهای محکم و بالابلند قابل اعتمادی که پناه‌بخش و امن‌گاه‌اند...

دکتر آنتون چخوف و دکتر تریلتسکی
1403/4/2
دکتر آنتون چخوف به سبب این که پزشک بود و به موضوع پزشکی و پزشکان و آن‌چه به آنها مربوط می‌شد، دلبستگی ویژه‌ای داشت و با آنها از نزدیک و به خوبی آشنا بود، در تعداد زیادی از نمایش‌نامه‌ها و داستان‌هایش پزشک حضور دارد و در بعضی از آن‌ها پزشکی که حضور دارد، کاراکتر اصلی یا یکی از دو کاراکتر اصلی رودررو و در چالش با هم است...

دکتر آنتون چخوف
1403/2/31
آنتون چخوف در سال ١٨۸٤ (در سن ٢٤ سالگی) دوره‌ی دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه مسکو را به پایان رساند و دانش‌نامه‌ی دکترایش را دریافت کرد و شد دکتر آنتون چخوف. او از سالهای آخر دبیرستان شروع به نوشتن داستان‌های کوتاه فکاهی و انتشارشان در روزنامه‌های دیواری دبیرستان و روزنامه‌ها و مجله‌های شهرشان (تاگانروگ) کرده بود...

بهار نیما
1402/12/27
نیما یوشیج نسبت به فصل بهار، کم و بیش، احساس خوشایندی نداشت و فرارسیدن بهار چندان خوش‌حالش نمی‌کرد. او خود را مرغی اسیر قفس حس می‌کرد و بهار نمی‌توانست او را، درحالی‌که در گوشه‌ی دام قفس دربسته خودش را محبوس می‌دید، شاد کند یا در دلش شوری برانگیزد...

یادداشتی درباره‌ی "او را صدا بزن"
1402/10/16

یکی از سروده‌های رازآگین نیما یوشیج، شعر "او را صدا بزن" است. از تاریخی که پای شعر ثبت شده چنین برمی‌آید که "او را صدا بزن" سروده‌ی دی ١٣٢٥ است- یک ماه پس از رویدادهای خونین آذربایجان و کشتار انبوهی از زادگان این سرزمین...


نگارین خندان نیما
1402/8/16

نگارین سروده‌های نیما نازنین‌نگاری خوش‌خنده، شوخ‌طبع و حاضرجواب است و در گفت‌وگوهایش با نیما لبهایی خندان و پاسخهایی شوخی‌آمیز دارد. نخستین تصویر از نگارین خندانش را نیما در "افسانه" ساخته، آن‌جا که سروده...


نگاه چشم سوزانش
1402/7/16

چشمها در چشم‌انداز شعر نیما جایگاهی ویژه دارند- چشمها و نگاه‌ها، دیدن و دیدار، نگریستن و نگران بودن، نظر کردن و ناظر بودن.
چشمها سرچشمه‌ی بینایی‌اند و بینش، نگرانند و کانونهای نگرش. جشم‌به‌راهی (یا به زبان نیما- چشم‌درراهی) یکی از چشم‌گیرترین ویژگیهای دیداری شعر نیماست...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا