کفشهایم کو؟
1391/3/31
کفشهایم کو؟
چه کسی بود که آن را دزدید؟
رفته بودم مسجد
مجلس ختم رئیس ف انبار ف کفش ملی بود
کفشهای ملی مشکی‌ام را...

خانم جان! با سهراب زرجو ازدواج نکن
1391/3/24
اگر خانم آرزو صارم- شخصیت اصلی رمان "عادت می‌کنیم"- نظرم را درباره‌ی ازدواجش با سهراب زرجو جویا شود و از باب مشورت از من بپرسد که چه کند، به تقاضای ازدواج سهراب زرجو پاسخ مثبت بدهد و با او ازدواج بکند یا نه؟ بدون مکث به او می‌گویم: "نه. هرگز این کار را نکن." و اگر بپرسد: چرا؟ می‌گویم...

گربه‌ای که فیلسوف بود
1391/3/24

دیشب، وقتی بعد از تمام شدن کارم برگشتم خانه، به محض ورود به سرسرا، متوجه عادی نبودن اوضاع شدم. تمام خانه زیر و رو شده بود. همه چیز به هم ریخته بود. شرایط طوری بود که به نظر می‌رسید آپارتمان توسط موجودی هرج‌ومرج‌طلب کن‌فیکون شده. وحشت‌زده به همه سو چشم انداختم. خیلی زود عامل به هم ریختگی خانه را دیدم و ...

تولدی نه دیگر
1391/3/23
همه‌ی هستی من این کیف خالی و بی‌مایه‌ی باریکی‌ست
که دمادم ای پول!
نام زیبا و دلارای تو را در خود تکرارکنان
می‌کند زمزمه با حسرت
و به‌خوبی می‌داند...

استاد سلمانی بدیهه‌سرا و مسابقه‌ی شعر نیما یوشیج
1391/3/17
وقتی وارد آرایشگاه استاد سلمانی بدیهه‌سرا شدم دیدم استاد سلمانی نشسته روی صندلی مخصوص سر‌تراشی، کاغذ قلمی در دست دارد و در حالی‌که زیر لب زمزمه می‌کند، دارد چیزهایی روی کاغذ می‌نویسد. رفتم پشت سرش و سرم را بردم جلو و گوش تیز کردم تا بشنوم چی دارد با خودش زمزمه می‌کند...

با کفشهای لنگه به لنگه در راه دشوار عرفان
1391/3/17
تمام بدبختیهای من از اینجا شروع شد که وقتی از خانه می‌خواستم بیایم بیرون کفشهایم لنگه به لنگه بودند. شاید هم این شروع بدبختی من نه که شروع خوش‌بختی‌ام بود. نمی‌دانم. به هر حال، از آن روز نحس یا سعد بود که عارف  شدم و به مکتب فلسفی-عرفانی کلبیان پیوستم...

آی آدم‌ها!
1390/3/16
آی آدمها که از فرط غم نان غرق اندوهید
یک نفر در خواب چارزانو نشسته بر سر سفره
یک نفر در خواب دارد می‌خورد لف لف چلو قیمه
قیمه‌اش اما چه آب زیپوست و بی‌مایه...

صفحات: |1| |2| |3| |4|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا