ارباب خودم! سلامنلیکم ... ارباب خودم! سر تو بالا کن ... ارباب خودم! نظری به ما کن ... ارباب خودم! بزبز قندی ... ارباب خودم! چرا نمیخندی؟
اینهمه بیتوجهی مردم برایش عجیب بود. از سر صبح تا حالا که عصر بلند بود و چیزی نمانده بود به تحویل سال نو، همه بیتفاوت از کنارش گذشته بودند، یا سرشان گرم خرید بود یا توی عالم خودشان بودند... |