یک ترانه و سه ترجمه
1401/6/16

در سال ١٣١٩ عبدالحسین نوشین نمایش‌نامه‌ی اتللو، اثر ویلیام شکسپی‌یر را به فارسی ترجمه کرد. در این سال او و نیما در تحریریه‌ی مجله‌ی "موسیقی" همکار بودند و رابطه‌ای دوستانه داشتند. نوشین از نیما خواهش کرد که ترانه‌ای از این نمایش‌نامه را که دزدمونا، در صحنه‌ی اول پرده‌ی پنجم، در واپسین شب زندگی، در اتاقش، برای خدمتکارش، امیلیا، می‌خواند، در قالب قطعه‌ای منظوم تنظیم کند...


پاسخ نیما به شعر کلاف
1401/5/16

فروردین سال ١٣٢١ را نیما با سرودن سه شعر به پایان برد: یکی از این سروده‌ها شعر "خرمنها" بود که آن را با مایه گرفتن از ترجمه‌ی مسعود فرزاد از شعر "بیا، ای شاعر!" (سروده‌ی شاعر انگلیسی "کلاف") که در روزنامه‌ی "ایران" منتشر شده بود، سرود...


الهام‌گیری نیما از ریلکه
1401/4/16

الهام‌گیری و تأثیرپذیری نیما از شاعران دیگر، به ویژه شاعران خارجی، موضوعی گیرا برای پژوهش است. روشن است که در این باره جز با گمانه‌زنی نمی‌توان چیزی بیان کرد و ابراز نظر قطعی امکان‌پذیر نیست...


"ارزش احساسات" و "کفر"گویی شفیعی کدکنی
1401/3/16

دکتر شفیعی کدکنی، در نوشته‌ای "کفر"گویانه درباره‌ی نیما یوشیج، در بخشی از "کفر"گویی‌هایش نوشته: ... و بگذارید این کفر دیگر را هم همین‌جا بگویم که به نظر من بخش اصلی و محوری "ارزش احساسات" هم ترجمه‌ی آزاد و "بفهمی نفهمی" از یک کتاب فرانسوی است ...


نامه‌ی منظوم نیما به لادبن
1401/2/16

نیما علاقه‌ی خاصی به نامه‌نگاری داشت و عادت هم داشت که از نامه‌هایی که می‌نوشت، رونویسی کند و رونوشتی هم برای خودش نگه‌دارد تا به عنوان متنی خودنوشته و مستند، بیانگر حال و روزش و طرز فکرش در زمان نوشتن نامه و آن‌چه بر او می‌گذشته و ...


بهار، نیما و عنصری
1401/1/16

نیما در یکی از نامه‌هایش به میرزاده‌ی عشقی، در سال ١٣٠٣، نوشته:  حال من بهترم یا عنصری؟ آن قسمت را بخوان. همان‌طور که در خیابان صحبت کردم، ببین از زبان "افسانه" من چطور بهار را وصف کرده‌ام و عنصری چه‌طور. خواهی دانست کدام جهات را در طبیعت باید اتخاذ کرد، چه تفاوتی در بین صنعت و حیله یا خودنمایی وجود دارد.


نیما، چراغ و یار چراغ‌افروز
1400/11/1

سال ١٣٢٩ برای نیما، سال چراغ بود، چراغی که بیشتر وقتها روشن بود و روشنگر، گاه فروزان بود و دل‌افروز، گاه سوسویی امیدانگیز می‌زد، گاه نومیدانه در حال پت پت کردن و کشیدن نفسهای آخر زندگی و روشنگری بود، گاهی هم از نفس افتاده بود و سرد و خاموش...


جایگاه زمستان در شعر نیما
1400/10/1

در مجموعه‌ی شعرهای نیمه‌آزاد و آزاد نیما، زمستان حضوری کم‌رنگ و ناچشم‌گیر دارد و به ندرت تصویری گذرا از روزها و شبهای سرد زمستان، سوز سرما و برف و بوران آن می‌بینیم. در مجموع می‌شود گفت که کشش نیما به بهار بیش از زمستان بوده است....


ناخوش‌‌احوالی نیما یوشیج
1400/9/1

نیما مردی سالم بود و این سلامت، محصول زندگی در سالهای کودکی در هوای آزاد و طبیعت سالم یوش و از آن پس گذراندن تعطیلات تابستانی و گاه پاییزها و زمستانها در زادگاهش بود. در نامه‌هایش به‌ندرت درباره‌ی بیمار شدنش و عارضه‌های بیماری‌اش یا مراجعه‌اش به پزشک و مصرف دارو نوشته است...


نان در سفره‌ی شعر نیما
1400/8/1

برای نیما نان نماد خوردنی بود. برای همین ، وقتی می‌خواست از خوراکی و خوردنی- یا به زبان خودش از رزق و روزی و قوت- سخن بگوید، از واژه‌ی نان استفاده می‌کرد. خودش هم چون انسانی ساده‌زیست بود، خیلی وقتها خوراکش نان و پنیر بود. در یادداشت روز اول سال ١٣٣٥ نوشت...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28| |29|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا