هنوز زنده است قلب من
1401/2/16


هنوز قلب من چه تند می‌تپد!
و نبض من هنوز
چه تند می‌زند!
به دیدن کبوتری سپیدبال و تیزپر
که می‌پرد در آسمان آبی بدون ابر
و دیدن گل شقایقی که با تبسمی شگفت‌آفرین شکفته است
به دیدن دو عاشق جوان که روبه‌روی هم نشسته‌اند
درون کافه‌ای پر از صمیمیت
و با نگاههای عاشقانه‌ی پرعاطفه
به هم نگاه می‌کنند
و  کم‌کمک میان آن نگاههای غرق شعر و شور، شیرقهوه می‌خورند
به دیدن کتابهای خواندنی یک کتابخانه‌ی پر از کتاب
و سازهای بادی و زهی و کوبه‌ای یک فروشگاه ساز
و سیبهای سرخ نورسیده‌ای که روی شاخه‌ی درخت چون چراغ برق می‌زنند
به دیدن آکاردئون‌نواز پیر دوره‌گرد
که توی کوچه‌های شهر پیش می‌رود
و غرق حس و حال ساز می‌زند
و کودکی که می‌کند به بادبادکش در آسمان نگاه
و آن یکی که می‌دود به شوق پا زدن به توپ سرخ و سبز و زرد و آبی‌اش
و دیگری که لیس می‌زند چه خنده‌دار و دیدنی به بستنی قیفی‌اش.

در آن دقایقی که قلب من شتابناک و تند می‌تپد
به خود نوید می‌دهم که با تمام رنجها که برده‌‌ام
و با تمام ضربه‌ها که خورده‌ام
هنوز قلبم از تپش نایستاده است
و با تمام زجرها که دیده‌ام
هنوز زنده است قلب من
هنوز تند و پرشتاب، مثل قلب یک جوان، تپنده است قلب من.

 


نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا