دست تو
1396/6/30


دست تو
دست نرم تو
دست مهربان و گرم تو
دست سرد و تشنه‌ی حرارت محبت مرا گرفته است
با تمام مهربانی پر از نوازشش
دست تشنه‌ی نوازش مرا که غرق حسرت رفاقت است
با عطوفتی پر از صداقت و صفا گرفته است
دست خسته‌ی مرا
دست خستگی‌زدای تو.

در کنار هم روانه‌ایم
و به پیش می‌رویم
ما، من و تو، همرهان همدم همیشگی
غرق در صفا و صلح
و ملاطفت که نغمه‌اش نوای آشنای گامهای ماست
و صمیمت که پرتو همیشه راستگوی آن چراغ رهنمای ماست.

راستی، بگو
دستهای ما چگونه و کجا و کی پلی برای رد شدن از این شب سیاه و سرد می‌شوند؟
و چگونه و کجا و کی به شهر آفتاب تابناک بی‌غروب می‌رسیم؟
کی از این فضای بسته‌ی پر از غبار یأس و دود ترس می‌رهیم؟
کی به هم بشارت طلوع صبح نودمیده‌ی امید می‌دهیم؟

دست تو
گرم و نرم
دست غرق خواهش مرا فشار می‌دهد
و مجاب می‌کند
با فشار دلنوار خود که منطقش رفاقت است
و صمیمیت
ذهن غرق پرسش مرا
و فشار عاشقانه‌اش که د‌ل‌گشاست
پاسخ تمامی سوالهاست.

 


نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا