روزی دوباره ما
1396/3/1


[روزی دوباره ما کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد.  – احمد شاملو]


روزی دوباره ما
پر می‌شویم از عشق
و قلب ما دوباره
از نیروی شکفتن سرشار می‌شود.
...
روزی دوباره در ما
رؤیای سالهای جوانی و عاشقی
هم‌چون کبوتران
پر باز می‌کند
و بر فراز شهر پر از رخوت کهنسالی
با آسمان تیره‌ی دلتنگی
پرواز می‌کند.

روزی دوباره ما
در آینه به جست‌وجوی خویش می‌رویم
از کوچه‌های تنگ کدورت سرودخوان
لبریز از زلالی آواز آرزو
رد می‌شویم
و می‌رویم نرم و سبک‌بار
تا بیکرانه‌های رهایی
تا دوردست نور و نوازش
آن دوردستهای د‌ل‌انگیز مهرورزی‌ها

روزی دوباره در ما
گل می‌کند شقایق گلگون اشتیاق
ما را از عطر وحشی و نابش
سرشار می‌کند
در خون ما چون آتش روشنگر امید
می‌گردد.

روزی دوباره ما
بیدار می‌شویم از این خواب هولناک
کابوسها دوباره به رؤیای دل‌نواز
تبدیل می‌شوند
شب از سیاهکاری افسونگرانه‌اش
آن‌گاه دست می‌کشد
و می‌شود دوباره صمیمی و مهربان
با ما که عاشقان صفای شبانه‌ایم.

روزی دوباره در ما
سر می‌دهد سرود رفاقت
خنیاگر همیشه خوش‌آواز همدلی
و دستهایمان
در دستهای تشنه‌ی هم می‌خورد گره
چون موجهای سرکش و پرشور پیش‌رو
دریادلانه راهی آفاق می‌شویم
آوازمان رفیع و پر از شوکت و شکوه.

روزی دوباره ما
سر می‌کشیم
مانند شعله از دل خاکستر ملال
سرشار از شراره‌ی شادی
رخشان و تابناک
چون آفتاب پاک.

روزی دوباره در ما
نیروی سرخ عاطفه فریاد می‌شود
می‌افکند طنین
در دشت قلبها
و پرچم همیشه سرافراز می‌شود
دائم در اهتزاز
سرشار از ابهت رفعت
بر قله‌ی رفیع رفاقت.

 


نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا