نگاهی فلسفی به ادبیات با عینک فلسفه‌ی کانت
1391/8/9


[این متن با عنوان "بیان موجز نگاه فلسفی کانت به ادبیات" در نشریه نافه- شماره 27- مهر و آبان 84- منتشر شده است.]
 

اصلهای ادبی و حکمهای حاکم بر ادبیات به طور مطلق از "وابستگیهای دست‌وپاگیر مادی" و پیوندهای اسارت‌بار ماهوی با ریشه‌های عینی- واقعی خود مبرا هستند و هیچ‌گونه ارتباط ریشه‌ای معنادار تفسیرپذیری بین این دو حوزه وجود ندارد. بنابراین هرگونه تلاش و تأویلی برای مرتبط نشان دادن این دو حوزه، پنداربافی مطلق و خیال‌پردازی صرف است.

"زیبا"ی ادبی در برابر "مفید" زندگی قرار دارد، همان‌طور که "زیبا"ی نظری در برابر "مفید" عملی است، و بین "زیبایی" و "فایده" تفاوتی ریشه‌ای، و نه تنها تفاوت بلکه تقابل بنیادی، وجود دارد و ذوقیات- از جمله ذوق ادبی- فارغ از غرضها و هدفها و انگیزه‌ها است.

کمال یک اثر ادبی کمال صوری است و این کمال مجزا از مضمونهای اجتماعی- آرمانی اثر است و تنها به ساختار درونی اثر و شکل ارائه‌اش بستگی دارد. به بیان دیگر، یک اثر ذوقی- ادبی صرف نظر از این که دارای چه بودی‌ست و حامل چه مضمون اندیشه‌ای و محتوای فکری‌ست، و چه معنا و پیامی را می‌رساند، می‌تواند کامل باشد، به شرط این‌که از نظر ساختار و بافت و نمود به کمال رسیده باشد.

خلاقیت ادبی از اصلیترین نتیجه‌های فرایند رؤیابینی ذهنی پندارباف و خیال‌پرداز است. آفریننده‌ی اثر ادبی یک "ارواح‌بین" است و ادبیات از این دیدگاه بیان "رؤیاهای یک بیننده‌ی ارواح" است، در بیداری- و نه در بیداری کامل روح که در بیداری ذهن- و نه در بیداری جان که در بیداری جسم- و رؤیابین در دنیای رؤیا تصویرهایی می‌بیند و چون بیدار شد آن‌چه در عالم رؤیا دیده و به او الهام شده را در قالب آثار ادبی عرضه می‌کند.

پنداربافی‌های درونی که از انگیزه‌های حسی- عاطفی سرچشمه می‌گیرد، منشاء اصلی خلاقیت ادبی است. نطفه‌ی خلاقیت ادبی لحظه‌ای در ذهن ادیب بسته می‌شود که یک دگرگونی درونی عمیق عاطفی- حسی او را بی‌اختیار و غیر ارادی- شاید هم ناخودآگاه- به سوی وادی عرفان- معرفت و پنداربافی‌های توهم‌آمیز جذب می‌کند. در این وادی، ذهن ادیب میدانی گسترده برای تاخت‌وتاز با سمند سرکش تخیل و توسن تیزپای توهم در برابرش می‌بیند و به نیروی خیال‌پردازی و پنداربافی خود میدانی به وسعت بی‌نهایت می‌دهد.

عقلی که راه‌نما و ره‌گشای ادیبان خیال‌پرداز است عقلی‌ست شهودی که جریان شهودش درست بر خلاف جریان واقعیت است، و اوج‌گیری و عروج این عقل پندارباف هم‌آهنگ با سرمستی و خلسه و جذبه نیروی فهم است. ادیب- اعم از نویسنده و شاعر و خطیب- در فرایند خلاقیت ادبی‌اش، این نیروی فهم را که باید به سوی این جهان و واقعیتهایش معطوف شود، منحرف می‌کند و به وادی خیال و وهم- یعنی به بی‌راهه‌ی مجازها- می‌کشاند. به این ترتیب شناختی که ادبیات فراهم می‌آورد شناختی شهودی- مجازی است که تنها در صورتی توانا به دریافت و ادراک جهان فراسوی ادبیات است که چیزی از آن فهمی را که برای شناخت جهان بیرون از دنیای خلاقیت ادبی لازم است، گم کند یا در بازی خیال- واقعیت ببازد.

چون بشر معیار و مرکز تمام پژوهشها و پویشهای دنیای اندیشه است، پس در ادبیات هم محور پویش و جوشش و کشش و کوشش همانا بشر است- و باید باشد- و چون بزرگترین ویژگی بشر عقل و فهم اوست، پس محور اصلی خلاقیت ادبی هم باید پژوهش در نیروی عقل و فهم آدمی و توصیف آن باشد؛ توصیف عقل و فهمی که پنداربافی، خیال‌پردازی، رؤیابینی و وهم‌کاوی از ویژگیهای بارز و منحصر به فردش است.

و چون تمام علاقه و کنجکاوی عقلی- چه عقل اندیشه‌پرداز، چه عقل عمل‌گرا، در این سه پرسش به وحدت می‌رسد که "چه می‌توان دانست؟"، "چه باید کرد؟" و "چه امیدی می‌توان داشت؟"، پس ادبیات هم در جست‌وجوی پاسخ این پرسشهاست و تشنه‌ی یافتن جوابهای قانع‌کننده برای این پرسشهای محوری که در این پرسش کانونی تمرکز نهایی می‌یابد: "بشر چیست؟" و ادیب با خیال‌پردازی و پنداربافی ذهن خلاق و قریحه‌ی آفریننده‌اش می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد: شاعر با شعرش، ناظم با نظمش، نویسنده با نثرش، تراژدی‌ساز با تراژدی‌اش، کمدی‌پرداز با کمدی‌اش در صدد یافتن پاسخ برای این پرسشهاست.

ادبیات باید بکوشد تا میان شک‌گرایی و یقین‌گرایی گونه‌ای هماهنگی و تعادل آشتی‌جویانه برقرار کند. ادبیات باید ادراک حسی‌اش را با طبیعت اشیا هم‌آهنگ کند و شناختش از جهان، شناختی فراباشنده باشد، یعنی شناختی که نه به خود اشیا، بلکه به نوعی شناخت "پیش‌نهاده" (a priori) از اشیا بپردازد و خود را با بازی با چنین شناخت پیش- آگاهانه‌ای سرگرم کند.

اندیشه‌های ادبی بر مبنای شناختی "پیش‌نهاده" شکل می‌گیرند، همان شناختی که ادیب را قادر می‌سازد تا با فهم و درک خلاق و ادیبانه‌اش هرچیزی را، تا اندازه‌ای، آزاد از هرگونه تجربه‌ای بشناسد و با "عمل‌کرد کوپرنیکی"اش، به جای آن‌که شناختش را هم‌آهنگ با رویدادها و واقعیتهای عرصه‌ی تخیل ادبی کند، با تکیه بر شناخت "پیش‌نهاده"‌اش و به وسیله‌ی مفهومها و مقوله‌های بنیادی تشکیل‌دهنده‌ی آن، تلاش کند که رویدادها و اشیا و واقعیتها را با شناخت ادبی خود هم‌آهنگ کند، و آن‌گونه رفتار کند که با امکان مطلوب شناخت آنها، بر مبنای انگاره‌های "پیش‌نهاده"، هماهنگی بهتر و بیشتری داشته باشد و به حقیقت ذهنی آنها نزدیکتر باشد. درست همان‌گونه که کوپرنیک در نخستین اندیشه‌هایش به آن پرداخت و پس از آن که نتوانست آن‌طور که باید و شاید جنبشها و چرخشهای آسمانی را تبیین و تفسیر کند، کوشید تا به جای آن‌که ناظری ساکن بماند و چرخش ستارگان را پیرامونش نظاره کند، به عنوان تماشاگر به چرخش درآید و ستارگان را ساکن فرض کند. ادیب هم با نظم و نثر و شعر و غیر شعر خود چنین رفتاری را باید در پیش بگیرد و به جای آن‌که آنها را در آفاق خلاقیت به جنبش و چرخش و پویش و تکانش وادارد و خود ساکن بماند، باید بکوشد که آنها را در جای خود ساکن رها کند و به حال خود وانهد و، به جای آنها، نیروی بینش و نگرش آفرینشگر و خلاق خود را به جنبش و پویش وادارد.

ادیب خلاق می‌کوشد تا مخاطبش را گرد حقیقتهای ادبی به گردش درآورد و واقعیتهای ادبی را در برابر ذهن و خیال او ساکن نگاه دارد. پس این شعر و ادبیات نیست که در حرکت است و تحرک می‌آفریند، بلکه مخاطب آن است که به پویش و جنبش واداشته می‌شود و دریافت ادبیات در رگهای جانش خونی می‌شود سیال و جوشان که آن را به جنبش و جوشش و غلیان وامی‌دارد. در این‌جا هم به جای آن‌که ادراک یا تصور حسی خود را با طبیعت موضوع مورد نگرش یا مطالعه‌ی خود هم‌آهنگ کند، موضوع ادبی است که خود را با طبیعت توانایی ادراک حسی مخاطب هم‌آهنگ می‌کند. در چنین صورتی‌ست که پویش متقابل و درک متقابل شکل می‌گیرد و این امکان پدید می‌آید که ادبیات اساس جنبشی ذوقی و زیباشناسانه شود و تحرکی حسی که ریشه در زیبایی دارد در فهم مخاطب ایجاد کند. بنابراین هسته‌ی اساسی پویش ادبی این است که نشان دهد این واقعیت نیست که قانونمندی‌ها و ویژگیهای درونی‌اش را بر عقل و فهم تحمیل می‌کند بلکه این عقل و فهم آدمی و قدرت خیال‌پردازی و پنداربافی اوست که می‌تواند قانونمندی‌های ذاتی‌اش را بر واقعیت تحمیل کند، و این‌گونه است که ادیب خلاق هم مانند فیلسوف اندیشمند بنیان‌گذار گونه‌ای ایده‌آلیسم خودپویا و خلاق می‌شود که باید آن را ایده‌آلیسم فراباشنده‌ی ادبی نامید.

خرداد 1384

 

 


نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا