شعر فرزند رنج و زحمت، ثمره‌ی کار و مطالعه
1391/7/2

اندیشه‌های نیما یوشیج درباره‌ی شعر و شاعری [2]



 از دیدگاه نیمایوشیج شعر فرزند رنج و زحمت، و ثمره‌ی کار پیگیر خستگی‌ناپذیر و مطالعه‌ی مدام است. او معتقد بود که شاعر باید زحمتکش باشد و با رنج و زحمت استخوان‌خردکن شبانه‌روزی در کارگاه خلاقیت کار کند و عرق بریزد و شعر بیافریند. او باور نداشت که کسی هرچقدر هم پراستعداد و باقریحه، بدون سعی و سخت‌کوشی، و نخوانده و کار نکرده، در عرصه‌ی شعر به جایی برسد. او چنین افرادی را انگورهای غوره‌نشده می‌دانست و برای هنر خطری را بالاتر از این نمی‌دانست که آدم کار نکند و تنها به هوش خود اطمینان کند. برای نیمایوشیج مسأله‌ی کار کردن در عرصه‌ی شعر، مسأله‌ی خردشدن استخوان و عرق‌ریزان روح است. او معتقد بود که شاعر باید آن‌قدر زحمت بکشد که عصاره‌ زحمتش تقطیر شود و به صورت شعر درآید:
"انگورهای غوره نشده بسیار است. خطری بالاتر از این برای هنر نیست که آدم کار نکند و به هوش خود اطمینان کرده، نداند مسأله‌ی کار مسأله‌ی خرد شدن استخوان است و همه‌ی زحمتها در این است." (حرفهای همسایه- ص ١٦)

 کار مداوم و پیگیر مهمترین توصیه‌ای بود که نیمایوشیج به شاعران می‌کرد، توصیه‌ای که به نظرش از بس مهم بود، مدام تکرارش می‌کرد و از شاعران می‌خواست که به کارشان بچسبند و یک دم رهایش نکنند. کار از دیدگاه او بهترین کمک و رفیق شاعر در راه شعر سرودن است. کار است که تمام دنیا و همه‌ی مردمش را در خانه‌ی شاعر جمع می‌کند و چنان دنیای درونش را سرشار و غنی می‌سازد که او را از جهان بیرون بی‌نیاز می‌کند:
"به کار خودتان بچسبید. باز هم به شما توصیه می‌کنم. اگر در هر یک از کاغذهای خودم بنویسم، جای دوری نرفته است: بهترین کمک و رفیق شما کار است. روزی خواهید دید که به شما آواز می‌دهد: "اگر می‌توانی از خانه بیرون برو." زیرا او همه‌ی دنیا و همه‌ی کسان آن را برای شما، در خانه‌ی شما، جمع کرده است؛ همه‌ی صحراها، همه‌ی دشتها و برکه‌ها و جنگلها، شب‌منزلها که در آن مسافرت کرده‌اید، سیمای کسانی که نسبت به آنها غضبناک هستید..."  (حرفهای همسایه- ص ٢٠)

 نیمایوشیج معتقد بود که در دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم، کار یعنی تخصص، و تخصص یعنی فراهم آوردن دانش. به نظر او کار شاعری هم از این قاعده مستثنا نیست. شاعر باید از هر خرمن اندیشه و دانشی خوشه‌ای بردارد:
"چرا باید شک کرده باشید؟ در دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم کار یعنی تخصص و برای تخصص باید فراهم آورد دانش را... شاعری هم همین طور است."
"شاعر باید از هر خرمن خوشه‌ای بردارد. من نمی‌گویم تمام خرمن را، اما می‌گویم گاه چند خوشه بیشتر. این کار را ما تازه نمی‌کنیم و کشف و اختراعی هم ننموده‌ایم. قدما هم می‌کرده‌اند. به نظامی عروضی رجوع کنید. و چون به من رجوع شده است می‌گویم استتیک بخوانید و فلسفه‌ی  صنعت (مثلاًً فلسفه‌ی صنعت تن) و در کتابهای دیگران مثل هگل و مارکس، هرچه یافت می‌شود و راجع به ادبیات است. زیرا امروز بی‌راهه نمی‌توان رفت و کلمه را در شعر به کار برد، و کلمات هم مخازنی دارند..." (حرفهای همسایه- ص ١٤٧ و ١٤٨)

 به نظر نیمایوشیج خوشه‌چینی از خرمن دانش و به دست آوردن مهارت و تخصص تنها از راه مطالعه کردن و کتاب خواندن حاصل می‌شود:
"می‌گویید چگونه فرا بگیریم؟ خیلی آسان است. بخوانید. من باز هم تکرار می‌کنم: بخوانید.
هیچ چیز ما را نجات نمی‌دهد جز خواندن، در صورتی که دریابیم و مطلب به کار ذوق و طبع ما بخورد. ملت ما زیاده بر آن‌چه تصور می‌کنید به این کار احتیاج دارد. وضعیت ما عوض نشده و اگر رشد خود را نکرده، یک راه برای فهمیدن هست: خواندن. اگر بدانید چقدر این توصیه‌ی سودمندی‌ست." (حرفهای همسایه- ص ١٤٥)

 ولی خواندن به تنهایی کافی نیست. خواندن باید دقیق و عمیق و هم‌راه با تفکر و تأمل باشد، تا آن‌چه خوانده می‌شود درست فهمیده و آن‌چه فهمیده می‌شود درست به کار برده شود تا به نتیجه‌ی مطلوب برسد و ثمره‌ی مفید و مثبتی از آن حاصل شود. اگر قرار است سرسری خوانده شود، همان بهتر که خوانده نشود، زیرا از سرسری خواندن جز بدفهمی حاصل نمی‌شود و بدفهمی ثمره‌ای جز غلط عمل کردن و به خطا رفتن ندارد:
"بعد از چند سال که به کار ادامه بدهید و بر طبق آن‌چه می‌خوانید کار کنید و در کار و آن‌چه خوانده‌اید، دقت کنید؛ خواهید دانست من چه می‌گویم. ولی اگر سرسری می‌خوانید، همان بهتر که نخوانید. تمام آن‌چه را که گفتم به عکس آن توصیه می‌کنم. زیرا غلط فهمیدن غلط عمل کردن است. یکی از بزرگان زمان ما می‌گوید: "کسی که کار می‌کند، خطا می‌کند." اگر از اول به خطا رفته باشیم، دیگر مطلب معلوم است. من هیچ تند نمی‌روم که در این خصوص حرف می‌زنم." (حرفهای همسایه- ص ١٤٥ و١٤٦)
 نیما یوشیج معتقد بود که با آن‌که خواندن یکی از رکنهای اساسی تخصص یافتن در کار شاعری است، ولی خواندن به خودی خود و به تنهایی کافی نیست، و خواندن کسی را کس نمی‌کند. مهمتر از خواندن فهمیدن است و کار را طبق فهم انجام دادن. باید آن‌چه خوانده و فهمیده می‌شود جذب و هضم شود و خواننده را هم‌رنگ خود سازد. در این صورت است که کار کردن و خواندن می‌تواند برای اهل هنر که اهل کار و زحمت‌اند ثمره‌ای مفید به بار آورد و فایده ببخشد:
"در خصوص این که کدام خواندنی مفیدتر است خیلی حرفها زده‌اند. من فقط یک چیز می‌گویم: کدام یک از خواندنی‌هایی که مفیداند، برای شما می‌تواند مفید باشد؟
خواندن کسی را کس نمی‌کند. مطلب عمده فهمیدن است و کار را طبق فهم کردن. از این گذشته باید دید آیا می‌توانیم با آن‌چه می‌خوانیم هم‌رنگ شویم و چیزی شبیه به آن فایده در طبع ما بیدار می‌شود؟ عمده این است برای اهل هنر که اهل کاراند." (حرفهای همسایه- ص ١٤٩)

 به جز خواندن و فهمیدن و به کار بستن، تحقیق و بررسی کار شاعران دیگر هم لازم است. نمی‌توان بدون تأمل و تعمق در طرز کار شاعران دیگر، سخن‌سرای ارزشمندی شد. خود را شاعر طبیعی دانستن و به بررسی کار دیگران احساس نیاز نکردن، حماقت و خودپسندی است و انسان را به قهقرای هولناک و کریه نادانی می‌کشاند:
"آیا باز هم شک دارید که امروز شاعر طبیعی بودن و هیچ در پیرامون طرز کار دیگران نگشتن، یک نوع یاوه‌سرایی و حماقت و خودپسندی است و انسان را رو به قهقرای هولناک و کریهی می‌کشاند؟" (حرفهای همسایه- ص ١٤٨)

 امر ضروری دیگر مشق کردن و تمرین پیگیر و ممارست مداوم است. به باور نیما یوشیج شاعر باید مدام در کار مشق کردن و از کار دیگران سرمشق گرفتن باشد، و از هرچیز خوب و بد که احاطه‌اش کرده، بهره بگیرد و فایده ببرد. شاعر باید این لیاقت و کفایت را داشته باشد که حتا از بی‌کفایتی‌ها هم به کفایتی برسد:
"من هنوز مشق می‌کنم. از کوتاه نظرتر آدمها که تصور کنید، فکر می‌کنم که بهره‌ای بگیرم. زیرا که خوب و بد، آن‌چه ما را احاطه کرده است، مملو از بهره‌ای هستند. اگر آنها کفایت ندارند، شما باید کفایت داشته باشید که از چیزهای بی‌کفایت به کفایتی برسید." (حرفهای همسایه- ص ١٦)

 موضوع مهم بعدی داشتن دید انتقادی نسبت به خود است و عیبهای خود را دیدن و در صدد رفع آنها برآمدن. به باور نیما یوشیج، هیچ‌کس بدون داشتن دید انتقادی نسبت به خود پیش‌رفت نمی‌کند؛ و تا آدم عیب و ضعف خودش را نبیند رو به تکامل نمی‌رود:
"آدمی که عیب خود را نبیند رو به تکاملی نمی‌رود. این نردبان است که باید به آن پا گذاشت و امتحان کرد، نه این که چشم خود را بست و دوید." (حرفهای همسایه- ص ١٦)

 به نظر نیمایوشیج شاعر هیچ‌گاه نباید از کاری که کرده و شعری که ساخته راضی باشد، چون هرچیزی می‌تواند کاملتر و بهتر و پخته‌تر از آن‌چه هست شود. راضی شدن از کار و فریب زیبایی‌اش را خوردن باعث توقف و رکود می‌شود:
"همه چیز خام است، اما همه چیز شایسته‌ی تکمیل شدن هم هست. این را که دریافتید به دریافت نکته‌های فراوان حرکت کرده‌اید. هیچ‌وقت راضی نشوید به کاری که می‌کنید. زیبایی آثار شما نباید طوری شما را بفریبد که توقف کنید." (حرفهای همسایه- ص ١٥١)

 ارزیابی نقادانه از کار خود داشتن، دورنمای آن را دیدن و فکرکردن درباره‌ی چگونگی ادامه دادن کار، قدمهای بعدی کاراند. به باور نیمایوشیج این کار درست مثل نفس تازه‌کردن است و دل را استراحت می‌بخشد و تولید توانایی می‌کند، و از این راه است که خلوت خاموش شاعر روشن می‌شود:
"تخمین بزنید چقدر کار کرده‌اید، و فکر کنید چه گونه کار خود را ادامه می‌دهید. در هرچند مدت این لازم است. این تنفسی است که دل را استراحت می‌بخشد و توانایی فراهم می‌آورد. عیناً مثل این است که شما راه وادی بزرگی را می‌پیمایید، در آفتاب گرم تابستان، و باید نفس تازه کنید. خلوت شما هم با این وسیله روشن می‌شود." (حرفهای همسایه- ص ١٥٢)

 و نتیجه‌ی فرجامین تمام اینها بارگرفتن و باردارشدن است. کارکردن و زحمت‌کشیدن، مطالعه‌کردن و فهمیدن و فهمیده‌ها را به کاربردن، مشق‌کردن و سرمشق‌گرفتن، ارزیابی‌کردن نقادانه‌ی خود و عیبهای خود را گرفتن، همه و همه وقتی ارزشمند و مفیداند که ذهن و ذوق شاعر را بارور کنند و به خلاقیت و آفرینش شعری ارجمند و بدیع منجر شوند.
 به باور نیمایوشیج شاعر باید با رنج و کار خود درآمیزد و از آن نطفه بگیرد و باردار شود؛ سپس، هم‌چون زنان آبستن، دوران بارداری و رنجها و مشقتهایش را بردبارانه تحمل کند و با شکیبایی نطفه‌ی شعر را در بطن ذهن و ذوق خود بپروراند و ببالاند تا به مرحله‌ی زایش برسد:
"شعر هم همین‌طور است: باید نطفه گرفت، مثل زنها آبستن شد، تحمل کرد، مهیا بود و زایید.
پس از آن که نوزاد خود را دیدید، به یاد داشته باشید چه مرارتها و چه تحملهایی در کار بود و چه مقدار زمان برای به وجود آمدن آن به مصرف رسید." (حرفهای همسایه- ص ١٧)

بهمن 1386

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا