درسهایی که نیما یوشیج از مکتب سمبولیسم فرانسوی آموخت
1391/6/23

مکتب سمبولیسم فرانسوی دست‌آوردهای مهمی داشت. مهمترین دست‌آوردش ابداع "شعر آزاد" بود. این دست‌آورد چنان مهم بود که بعضی از صاحب‌نظران بدعت اصلی سمبولیسم را همین "شعر آزاد"ش دانسته‌اند.
وزن شعر در زبان فرانسوی وزن عددی است. یعنی تعداد سیلابهای هر سطر آن مولد حس وزن است. از آغاز پیدایش شعر فرانسوی وزن اصلی و رایج آن، وزن ۱۲ سیلابی بوده که آن را نظم آلکساندرن می‌نامیدند. سپس و به‌تدریج وزنهای کم‌سیلابتر هم توسط بعضی از شاعران فرانسوی به‌کار رفت- از جمله شعرهای ده، هشت، هفت و شش سیلابی- ولی رواج چندانی نیافت و نتوانست در برابر نظم الکساندرن عرض اندام کند. با این وجود بعضی از شاعران این نوع وزنها را ترجیح دادند، از جمله ورلن در شعر "فن شاعری" خود سطرهای با تعداد سیلاب فرد- از جمله سطرهای ۱۱ و ۱۳ سیلابی- را برتر از سطرهای ۱۲ سیلابی شمرد و چنین استدلال کرد که این‌گونه سطرها در ذهن خواننده نوعی حس ناخرسندی به‌جا می‌گذارند و همین حس سبب می‌شود که شعر بر آنها اثری شدیدتر و قویتر از شعر مرسوم و عادی شده‌ی ۱۲ سیلابی بگذارد.
با پیدایش مکتب سمبولیسم راه برای کاهش و افزایش تعداد سیلابهای سطرهای شعر و استفاده از سطرهای موزون با تعداد سیلابهای نامساوی که بنابر تشخیص شاعر و میزان مطلبی که می‌خواهد بیان کند، کوتاه و بلند می‌شوند، باز شد و شیوه‌ای نوین از شعر در زبان فرانسوی پدید آمد که نخستین بار توسط گوستاو کان "شعر آزاد" نامیده شد و در سال ۱۸۹۷ اصولش به وسیله‌ی گوستاو کان در مقدمه‌ی کتاب "کاخهای خانه‌به‌دوشان" به‌طور کامل تشریح شد.
نیما یوشیج که تحولات ادبی اروپا و به‌خصوص فرانسه را با مطالعه‌ی کتابها و مجله‌های ادبی فرانسوی به دقت دنبال می‌کرد و مقاله‌ی بلندش با عنوان "ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان" که در سالهای ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹ در چند بخش در مجله‌ی موسیقی منتشر شد، به روشنی بیانگر آشنایی عمیقش با ادبیات جدید فرانسه و مکتب سمبولیسم است، چند درس مهم از "شعر آزاد" فرانسوی فراگرفت و بر مبنای آن شیوه‌ی "شعر آزاد" فارسی را بنیان نهاد.

"شعر آزاد" نیما همانند "شعر آزاد" فرانسوی موزون و متکی بر اوزان عروضی است، منتها طول سطرهای آن برابر نیست و این طول به تناسب مطلبی که شاعر می‌خواهد بیان کند و مطابق ذوق و سلیقه‌ی او، با رعایت اصول و قوانین خاصی، می‌تواند کوتاه و بلند شود. این نخستین درسی بود که نیما یوشیج از مکتب سمبولیسم فرانسوی و "شعر آزاد" آن آموخت.
نیما یوشیج همین عنوان "شعر آزاد" را بر شیوه‌ی نوین شعری‌اش گذاشت. او نخستین بار در سخنانی که در معرفی خود، در نخستین کنگره‌ی نویسندگان ایران در تیرماه سال ۱۳۲۵ بیان کرد، این عنوان "شعر آزاد" را به‌کار برد و گفت:
"در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته می‌شوند. کوتاه و بلند شدن مصراعها در آنها بنابر هوس و فانتزی نیست. من برای بی‌نظمی هم به نظم اعتقاد دارم. هر کلمه‌ی من از روی قاعده‌ی دقیق به کلمه‌ی دیگر می‌چسبد و "شعر آزاد" سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است."

"شعر آزاد" شاعران سمبولیست فرانسوی شعری موزون بود ولی وزن آن به مفهوم کلاسیک وزن نبود بلکه معنایی نوین داشت. از نظر آنها هر شاعر، در هر شعر، باید وزنی خاص برای خودش بیافریند و این امر با  واگذار کردنف هرچه بیشتر میدان به موسیقی کلام ممکن است، به این معنی که شاعر باید برای ارزش موزیکی و آهنگ شعرش بیشترین اهمیت را قائل شود، و هر قطعه "شعر آزاد"ش مجموعه‌ای از قطعات موزون و آهنگین نابرابر از نظر طول سطرها باشد.
این دومین درسی بود که نیما یوشیج از شاعران سمبولیست فرانسوی آموخت و در "شعر آزاد" خود به کار برد. او در این باره چنین نوشت:
"روی‌هم‌رفته ما از هر قطعه شعر متوقع وزن مخصوصی هستیم، زیرا شاعر باید به تمام وسایل زیبایی دست بیندازد. وزن است که شعر را متشکل و مکمل می‌کند. به نظر من شعر بی‌وزن شباهت به انسانی برهنه و عریان دارد. ما می‌دانیم که لباس و آرایش می‌تواند به زیبایی انسان بیفزاید. در این‌صورت من وزن را چه برطبق اصول کلاسیک و چه برطبق قواعدی که "شعر آزاد" را به‌وجود می‌آورد، لازم و حتمی می‌دانم."
هم‌چنین نوشت:
"وزن باید پوشش مناسب برای مفهومات و احساسات باشد."
"وزن شعر یکی از ابزارهای کار شاعر است. وسیله برای هم‌آهنگ ساختن مصالحی است که به‌کار رفته است و با درونیهای او می‌باید سازش داشته باشد... ماهیت این وزن با طبیعت کلام مربوط است، و با حال گوینده عوض می‌شود."

شاعران سمبولیست فرانسوی به موسیقی کلام و آهنگین بودن شعرشان توجه خاص داشتند و این مسأله برایشان از مسائل بسیار مهم بود. برای آنها کلمه به‌خودی خود دارای ارزش موزیکی و آهنگین خاص بود و قدرت تجسمی زیادی داشت. آنها می‌کوشیدند در نمایش تجسمی شعر خود با موسیقیدانان رقابت کنند. بعضی از این شاعران چنان موضوع موسیقی کلام و آهنگین بودن شعر را مهم می‌پنداشتند که به این باور رسیدند که واژه‌های شعر باید از سازهای موسیقی تقلید کنند و شیوه‌ی آنها را در ایجاد هیجانات گوناگون و ایجاد دگرگونی در هیجانات به کار ببرند. این شاعران عقیده داشتند که صدای انسان یک ابزار موسیقی‌ست و کلمات نواهای آهنگین این ابزاراند، بنابراین "ما باید زبان شعر را تنها در چارچوب جنبه‌ی دوگانه و درعین‌حال یگانه‌ی آن که جنبه‌ی صوتی و اندیشه‌نگاری‌ست، بپذیریم. باید کلماتی را برگزینیم که علاوه بر معنی مشخص خود، دارای نیروی هیجان‌انگیز آهنگین باشند و با آن‌که از نظر محتوا و اندیشه صدادار هستند، باید آهنگ خاص و وزن مناسب هم با آنها سازگار باشد."
برای شاعران سمبولیست محتوای صوتی کلمات اهمیت خاصی داشت، و موزیکی که شاعر بتواند با تلفیق کلمات در شعر خود به هر کلمه بدهد، بسیار مهم بود. زیرا این شاعران چنین می‌پنداشتند که میان ارزش صوتی کلمات و انواع گوناگون احساسات و اندیشه‌ها پیوندی بنیادی برقرار است که ریشه در بنیادهای زبان دارد و به مرور زمان فراموش شده است.
این سومین درسی بود که نیما یوشیج از مکتب سمبولیسم فرانسوی آموخت و فراگرفت که به موسیقی شعر که ریشه در موسیقی طبیعی کلام و انتظام طبیعی کلمات داشت اهمیت خاص بدهد و آن را به مفهوم نوینش دریابد و در شعرش به کار ببرد. "شعر آزاد" نیما یوشیج شعری بود که هم‌چون "شعر آزاد" سمبولیستهای فرانسه بر پایه‌ی موسیقی طبیعی کلمات شکل گرفته بود. نیما یوشیج معتقد بود که "در نهاد شعر موسیقی‌یی هست که موسیقی طبیعی است."
او هم‌چنین در این باره نوشت:
"در شعر فارسی، مصراعها قیمت نداشتند، یعنی موزیک طبیعی پیدا نمی‌کردند. آن عالی‌قدر اول کسی است که می‌کاود و دقت می‌کند که مصراعها هر کدام قیمتی نسبت به مطلب و معنی داشته باشند."
"این وزن را که مقصود من است، قافیه تنظیم می‌دهد. جملات موزیکی را سوا می‌کند. رئیس ارکستر است."

واحد شعر در "شعر آزاد" سمبولیستی سطر نبود، بلکه بند بود. بند مجموعه‌ی چند سطر پشت سر هم و در پیوند با هم است که اندیشه‌ی واحدی را بیان کند. شاعران سمبولیست معتقد بودند که یک سطر شعر از نظر وزن ناقص است و نمی‌تواند وزن طبیعی کلام را تولید کند. آنها بر این باور بودند که وزن طنین و آهنگ مضمون شعر است و در هماهنگی بین چند سطر به هم مرتبط و به صورت مشترک به‌وجود می‌آید.
این چهارمین درسی بود که نیما یوشیج از مکتب سمبولیسم فرانسوی آموخت و کوشید تا وزن طبیعی شعرش را در هماهنگی- یا به نوشته‌ی او "آرمونی"- بین سطرهای به هم مرتبط یک بند ایجاد کند.
او در این باره چنین نوشت:
"به نظر من شعر در یک مصراع یا یک بیت ناقص است- از حیث وزن- زیرا یک مصراع یا یک بیت نمی‌تواند وزن طبیعی کلام را تولید کند. وزن که طنین و آهنگ یک مطلب معین است- در بین مطالب یک موضوع- فقط به توسط "آرمونی" به‌دست می‌آید. این است که باید مصراعها و ابیات دسته‌جمعی و به‌طور مشترک وزن را تولید کنند."
"یک مصراع یا یک بیت نمی‌تواند وزن را ایجاد کند. وزن مطلوب من که من می‌خواهم، به‌طور مشترک از اتحاد چند مصراع و چند بیت پیدا می‌شود. بنابراین وزن نتیجه‌ی روابط است که بر حسب ذوق تکوین گرفته‌اند."

شاعران سمبولیست برای فرم شعر اهمیت زیادی قائل بودند و فرم را عامل اصلی شکل دهنده به حسهای شاعرانه می‌دانستند. آنها بر این عقیده بودند که کلام شاعرانه با فرم است که شعر می‌شود و هر موضوع شاعرانه‌ای فرم خاص خود را دارد. آنها اندیشه‌ها و حسهای شاعرانه‌ی خود را طراحی می‌کردند و با این کار به آنها فرم می‌بخشیدند. فرم برای آنها تراش دادن به گوهر شعر و ساخته و پرداخته کردن آن بود.
این پنجمین درسی بود که نیما یوشیج از شاعران سمبولیست آموخت. او به فرم شعرهای آزادش توجه خاص داشت و می‌کوشید که شعرهای آزاد- به‌خصوص شعرهای کوتاه آزاد- خود را فرم‌دار و طراحی شده بسازد. او چنین توصیه می‌کرد:
"در خصوص فرم لازم بود به شما توصیه کنم اگر فرم نباشد هیچ چیز نیست... مطلب شعری شما با طراحی شما فرم پیدا می‌کند و هیچ وقت بلاواسطه نیست... فرم نتیجه‌ی بهترین یافتن است که شاعر بداند موضوع را با چه چیز برآورد کند.... بی‌خودترین موضوعها را با فرم می‌توانید زیبا کنید. امتحان کرده‌اید و دیده‌اید. به‌عکس، عالیترین موضوعها بی‌فرم هیچ می‌شود.... هر موضوع فرم خاص خود را دارد. آن را با ذوق خود باید پیدا کنید: مفصل باشد بهتر است یا مختصر. برگردان داشته باشد یا نداشته باشد... فرم که دل‌چسب نباشد، همه‌ی چیزها، همه‌ی زبردستی‌ها، همه‌ی رنگها و نازک‌کاری‌ها به هدر رفته است."

سمبولها هم برای شاعران سمبولیست اهمیت ویژه داشتند. از دید آنها جهان پر از نمادها رمزی و نشانه‌های رازآگین بود و شاعران می‌بایست این نمادها و نشانه‌ها را درمی‌یافتند و در شعرهایشان بازتاب می‌دادند. به نظر آنها سمبولها به شعر فضایی مه‌آلود و مبهم می‌بخشیدند و این فضا شعر را عمیق و چندلایه می‌کرد.
این ششمین درسی بود که نیما یوشیج از شاعران سمبولیست آموخت و در شعرهایش به کار برد. او در اغلب شعرهای آزادش از سمبولهای گوناگونی استفاده کرد. در این باره چنین نوشت:
"سمبولها شعر را عمیق می‌کنند، دامنه می‌دهند، اعتبار می‌دهند، وقار می‌دهند و خواننده خود را در برابر عظمتی می‌یابد....سمبولها را خوب مواظبت کنید. هرقدر آنها طبیعیتر و متناسبتر بوده، عمق شعر شما طبیعیتر و متناسبتر خواهد بود."

مرداد 1388

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا