بتهوون و سونات مهتاب
1391/5/23

  بتهوون سونات مهتاب را برای پیش‌کش‌کردن به جیولیتای عزیزش آفرید و با اهدای این سونات به او، نام این دختر زیبارو و البته کمی سبک‌سر و هوس‌باز را جاودانه کرد. در اواخر سال ۱۸۰۰ بود که جیولیتا چون خورشیدی تابناک در آسمان زندگی بتهوون جوان که تازه وارد سی‌ویکمین بهار عمر شده یود، درخشش آغاز کرد و پاهای کوچک و ظریفش را به صحنه‌ی زندگی لودویگ جوان و احساساتی و عاشق‌پیشه گذاشت.
 جیولیتا دخترعموی خواهران برونسویک (ترزا- ژوزفین- شارلوت) بود که شاگردان بتهوون در رشته‌ی نوازندگی پیانو و صمیمیترین دوستانش بودند و بتهوون به تناوب عاشق یکی از این سه خواهر می‌شد. پس از این‌که جیولیتا از ایتالیا به وین آمد و در منزل عمویش اقامت گزید، به‌تدریج ستاره‌های عشق سه خواهر در آسمان قلب بتهوون جوان غروب کردند و خورشید عشق سوزان و فروزان جیولیتا در افقهای قلب لودویگ تابیدن گرفت و پرتوهای پیشین را محو و بی‌جلوه ساخت. به سرعت رابطه‌ی عاشقانه‌ی شورانگیزی بین لودویگ و جیولیتا برقرار شد. بتهوون به جیولیتا درس نوازندگی پیانو می‌داد، با او در مجلسهای شب‌نشینی و رقص شرکت می‌کرد، با هم به گردش در جنگلها و بیشه‌های اطراف وین می‌رفتند، یا قایقی کرایه می‌کردند و در دریاچه‌های آرام و دل‌انگیز وین قایق‌سواری می‌کردند و تمام لحظه‌های خلوت شاعرانه‌ی باهم بودنشان سرشار بود از رازونیازها و نجواهای شورانگیر عاشقانه. حاصل این رابطه‌ی صمیمی عشقی عمیق بود که در ذهن بتهوون نسبت به جیولیتا ریشه دواند و سونات مهتاب شیرینترین خاطره‌ی این عشق تلخ است. اگرچه خانواده‌ی جیولیتا سالها بعد منکر این عشق شدند ولی یک تابلو نقاشی که بتهوون و جیولیتا را در آن سالها با هم نشان می‌دهد، جای هیچ تردیدی درباره‌ی وجود عشقی عمیق بین آن دو باقی نمی‌گذارد. در این نقاشی، بتهوون جوان با لباسی تنگ و ظریف، دستش را زیر چانه نهاده و آرنجش را به نرده‌های باغ تکیه داده و نگاهش را مشتاقانه به پنجره‌ی اتاقی دوخته که جیولیتا از پشت پنجره‌اش به او لبخندی مهرآمیز می‌زند.
 بتهوون در سال ۱۸۰۱ در نامه‌ای به یکی از دوستانش نوشت: "دوستم دارد و دوستش دارم." ولی مدتی بعد جیولیتا کنتی جوان و خوش‌تیپ و پول‌دار را بر بتهوون فقیر ترجیح داد و او را ترک کرد تا با آن کنت ازدواج کند. شکست در این عشق ضربه‌ی سنگینی بر روان بتهوون حساس و زودرنج وارد کرد، به طوری که احتمالاً یکی از علتهای این‌که تصمیم به خودکشی گرفت و وصیت‌نامه‌ی مشهورش را نوشت- به‌جز علت اصلی، یعنی بروز اختلال در شنوایی‌اش- ناکامی در این عشق سوزان بود.
 سونات مهتاب بیانگر خاطرات یادمان و تابناک دوران خوش عشق‌بازی با جیولیتای افسونگر است که توسط بتهوون به زبان موسیقی سروده شد و او تمام احساسات عاشقانه و هیجانات مهرآمیز خود را به لطیفترین و زیباترین شکل در آن بروز داد. او این سونات بسیار لطیف و دل‌انگیز را به جیولیتای بی‌وفایش تقدیم کرد. بیست سال پس از پایان گرفتن این عشق ناکام و تلخ‌فرجام، جیولیتا دوباره به وین برگشت و گریان و پشیمان نزد بتهوون آمد تا از این‌که دل او را شکسته، عذر بخواهد و پوزش بطلبد. ولی بتهوون میان‌سال او را از خود راند، چون که دیگر "محبوبه‌ی ابدی"اش را یافته و تصمیم گرفته بود تا برای باقی عمر به این محبوبه‌ی دل‌ربا و نازنین وفادار بماند، و این محبوبه‌ی جاودانی، دلبر افسونگری جز "موزیک" نبود.
نام "مهتاب" را شاعر و مفسر موسیقی، رلشتاب، بر این آهنگ نهاده و نوشته که "این سونات در اثر دیدن مهتاب بر ساحل دریاچه‌ای آرام در سوییس به بتهوون الهام شده است. ولی آن‌طور که پژوهشهای معتبر نشان می‌دهد بتهوون هرگز آن دریاچه را ندیده بود و این سونات از گردشهای شبانه با قایق بر دریاچه‌های وین، هم‌راه با جیولیتا، به ذهن بتهوون الهام شده بود.
سونات مهتاب دارای سه موومان است. موومان نخست آن آهسته، محزون و شاعرانه است و خنیاگر عشقی شورانگیز اگرچه ناکام است. این بخش با جمله‌ای موج‌آگین و پرزیروبم توسط ناحیه‌ی بم پیانو شروع می‌شود. سپس تمی تمناآمیز فرا می‌رسد که نجوا سر می‌دهد و زمزمه‌کنان آرزوهای عاشقانه‌ی بتهوون را افشا می‌کند.
بخش دوم دارای فرم "آلگرتو" با ریتمی کمی تند و فضایی شاد است و از دو قسمت تشکیل شده است: نخست یک ملودی روشن و ملایم سبک‌پروازانه اوج می‌گیرد و در شنونده انبساط خاطری لذت‌بخش ایجاد می‌کند و به او آرامش می‌بخشد. در قسمت دوم این بخش، تمی متضاد با تم نخست نواخته می‌شود و به حالت شاد این بخش نوعی دغدغه‌خاطر و دلهره می‌افزاید و به آن رنگی تشویش‌آمیز می‌دهد. بخش سوم هم یک "پرستو"ی تند و مهیج است که با حرکتی شتابان شنونده را به سوی سرزمینهای ناشناخته‌ی هیجان می‌برد و کولی‌وار هم‌راه با نسیم خیال و خاطره به هر سو می‌رود. بی‌قراری و شیفتگی بی‌تاب و کششی سرکش برای بیان اشتیاق جانی دردمند و عاشق از ویژگیهای بارز این بخش است. در سراسر این سونات، عشق بتهوون به جولیتا مترنم است، عشقی که گاه می‌خندد و گاه اشک می‌‌بارد، گاه شاد و گاه محزون است، گاه امیدوار و گاه نومید است، گاه اوج می‌گیرد و گاه فرود می‌آید، گاه شوخ‌طبح است و سبک‌سر، و گاه جدی می‌شود و اخم می‌کند.
بار دیگر آن را گوش کنید و در ذهنتان بتهوون و جیولیتا را در شبی مهتابی، نشسته بر قایق در دریاچه‌ای آرام، سرگرم رازونیاز عاشقانه تجسم کنید. آن‌گاه سونات مهتاب در گوشتان سخنهای تاکنون ناشنیده می‌گوید و رازهای نامکشوفش را با مهر بر شما فاش می‌کند.

فروردین 1386

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا