ابر راکد اندوه
1391/5/20

وقتی که ابر راکد اندوه
آن توده‌ی سترون بی‌بار و نابه‌کار
با آن کدورت متراکم
در آسمان آبی احساس
جاگیر می‌شود
و بر تمام گستره‌ی ذهن تشنه‌ام
با آن سیاهی خفقان‌بار
سنگین و سهمگین
(سنگینتر از تصلب دلتنگی
و سهمگینتر
از لحظه‌های مدهش تنهایی
سایه می‌افکند
نجواکنان ترانه‌ی باران
سر می‌دهم
و می‌سرایم آرزوی تشنه‌کام را
در نغمه‌ی زلال سرشکم به زمزمه.

یعنی در این سکوت کسی نیست
در این سیاهنای عطشناک
حتا یکی که قدرت خواندن
باشد در او هنوز
و جرأت شکستن سنگینی سکوت
تا هم‌نوا شویم
و آرزوی بارش باران را
در خشک‌سال سوخته‌ی حسرت
پرشور و پرطنین
آواز سر دهیم؟

یادم نمی‌رود
آوای شادی‌آور آن ره‌نورد خنیاگر
آن ره‌‌‌شناس چشمه‌ی بارش
راز‌آشنای راه که می‌خواند:
"وقتی که چند یار هم‌آوا
هم‌گام در مسیر تمنا
راهی به سوی چشمه‌ی جوشان آرمان
چشم‌انتظار بارش باران آرزو
آواز سردهند هم‌آهنگ
با قدرتی که در نفس همنوایشان
می‌افکند طنین
با نیرویی که از تپش قلبهایشان
برمی‌شود
با خواهشی که بر لبشان موج می‌زند
بی‌شک
این ابرهای راکد نازا را
با آن کدورت متراکم
و آن سیاهی خفقان‌بار
وادار می‌کنند به باریدن
و می‌کنند جاری از آن توده‌ی سیاه
باران سبزبوسه‌ی بالنده‌نغمه‌ای
سرشار از طراوت و شادابی
لبریز از نشاط که می‌شوید
غمهای کهنه را
از ذهن تشنگان شکوفایی تبسم شادی
و می‌زداید
دل‌تنگی و ملال را
از خاطر پر از عطش تشنگان آبادی.

مرداد 1391

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا