علی‌نقی وزیری و نیما یوشیج بنیانگذاران موسیقی و شعر نوین ایران
1391/5/13

  علی‌نقی وزیری در موسیقی نوین ایرانی همان نقش و مقامی را دارد که نیما یوشیج در شعر نوین فارسی دارد و هریک بنیان‌گذار راه و رسم نوینی در هنر خود بوده‌اند و از این نظر تشابه زیادی با هم دارند. هردو مانند هم سختی بسیار کشیده و رنج فراوان برده و جانانه با سنت‌گرایان متحجر و واپس‌گرا مبارزه کرده و هزینه‌های این مبارزه را پرداخته و کارشکنی‌ها و قدرناشناسی‌ها و ناسپاسی‌ها و دشنام‌ها و طعنه‌ها را با بزرگواری تاب آورده و از راه نوینی که خود بنیان نهاده و به آن اعتقاد عمیق داشته‌اند، منحرف نشده‌ و جایگاه شایسته‌ی خود را به عنوان پدران موسیقی و شعر نوین ایران به دست آورده‌اند.
در این متن بعضی از وجه‌های مشترک و ویژگی‌های مشابه در زندگی و کار این دو هنرمند بزرگ را بررسی کرده‌ام.

  وزیری در سال ۱۲۶۶ خورشیدی- ۸ سال زودتر از نیما یوشیج- در تهران و در خانواده‌ای نوگرا و اهل هنر به دنیا آمد. محیط خانوادگی وزیری برای آشنایی با موسیقی مساعد بود زیرا دایی‌اش، حسین‌علی‌خان قزل ایاغ، اهل موسیقی بود و تار می‌نواخت. مادرش هم به موسیقی وارد بود و ضرب می‌گرفت و آواز می‌خواند.

 ۸ سال بعد نیما یوشیج در دهکده‌ی یوش، از توابع نور مازندران، در خانواده‌ای تجدددوست و بافرهنگ متولد شد. در دوازده سالگی با خانواده‌اش به تهران آمد و پس از گذراندن دوره‌ی دبستان برای فرا گرفتن زبان فرانسه به مدرسه‌ی سن‌لوئی رفت و در آن‌جا هم با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد، هم با توجه و تشویق نظام وفا که آموزگاری مهربان و دانا و شاعری نامی بود، به راه سرودن شعر گام نهاد. در ابتدا به سبک خراسانی شعر می‌سرود ولی آشنایی با زبان فرانسه و شعر آن زبان راه تازه‌ای در برابرش گشود و این راه تازه او را به آن‌جا رساند که منظومه‌ی "افسانه" را سرود و با سرودن این منظومه‌ی نوگرایانه دفتر شعر فارسی را ورقی تازه زد و سرفصل تازه‌ای را در آن آغاز کرد.

  چند سال زودتر از نیما یوشیج، وزیری که از پانزده سالگی تمرین تار و سپس ویولن را آغاز کرده و درس نت‌خوانی را از یاور آقاخان- افسر موزیک- آموخته بود، با کشیشی فرانسوی به نام پرژو که معلم موسیقی همان مدرسه‌ی سن‌لوئی بود و پیانو می‌نواخت، آشنا شد و در اثر این آشنایی و همنشینی با او به موسیقی غربی علاقه‌مند شد و این علاقه چنان شدید بود که او را واداشت تا شاگرد پرژو شود و تئوری موسیقی اروپایی و اصول اولیه‌ی هارمونی را نزدش بیاموزد. ولی پس از مدتی مأموریت پرژو در ایران به پایان رسید و او به فرانسه برگشت. با راهنمایی او وزیری تصمیم گرفت که به فرانسه برود و تحصیلات موسیقی خود را به صورت جدی و آکادمیک در آن‌جا ادامه دهد. در مدتی که وزیری مقدمات سفرش به فرانسه را آماده می‌کرد با درویش‌خان و آقاحسین‌قلی و میرزاعبدالله آشنا شد و به فکر نوشتن ردیف موسیقی ایران افتاد و در این باره با آقاحسین‌قلی و میرزاعبدالله صحبت کرد و از آنها خواست که کمکش کنند تا ردیفهایشان را بنویسد. هدف او از این کار گردآوری و حفظ موسیقی ردیف و دستگاههای موسیقی ایران بود. او با پشتکار شگفت‌انگیزی که داشت ظرف مدت کوتاهی ردیفهای این دو استاد بزرگ موسیقی سنتی ایران را نت‌نویسی کرد. تمرکز وزیری در این دوران روی موسیقی سنتی و تمرین تار بود. او در این سالها علاوه بر تکمیل دانش موسیقی خود، مهارتش را در نواختن تار به حدی رساند که می‌توانست آهنگهای موسیقی کلاسیک، از جمله والسها و منوئه‌ها و مارشها را با تار بنوازد، و در آن زمان این کار در ایران بی‌سابقه و هنر وزیری هنری منحصر به فرد بود. وزیری حدود سی سال داشت که پس از پایان جنگ جهانی اول برای آموزش علمی موسیقی اروپایی به فرانسه رفت و سه سال در "آموزشگاه عالی موسیقی" پاریس در رشته‌ی هارمونی و آواز تحصیل کرد. سپس به آلمان رفت و نزدیک دو سال در "هنرستان موسیقی برلین" به تحصیل در رشته‌ی کنترپوان و آهنگسازی پرداخت. بعد از آن به ایران برگشت و در اسفند سال ۱۳۰۲ "مدرسه‌ی موسیقی" را بنیاد نهاد و مدرسه از سال ۱۳۰۳ با ۱۰۰ هنرجو آغاز به کار کرد. تشکیل مدرسه‌ی موسیقی رویدادی بسیار مهم و سرفصل نوینی در تاریخ موسیقی ایران بود. وزیری برخی از قطعاتش مانند "والس همیشه بهار"، "مارش مدارس" و "خریدار تو" را برای نخستین بار در این سال برای هنرجویان مدرسه‌اش اجرا کرد و شاید این نخستین بار بود که هنرجویان موسیقی ایرانی اصطلاحاتی از قبیل والس و مارش را می‌شنیدند. قطعه‌ی "خریدار تو" شامل بعضی از جنبه‌های جدید در موسیقی ایرانی بود و آن را می‌توان نخستین قطعه‌ی نوین موسیقی ایرانی دانست.

  در همین سال ۱۳۰۳ رویدادی بسیار مهم در تاریخ شعر فارسی رخ داد که آن را هم باید سرفصل نوین شعر فارسی دانست و آن معرفی نیما یوشیج به عنوان شاعری نوپرداز در یک کتاب شعر بود. این کتاب را محمدضیا هشترودی با عنوان "منتخاب آثار از نویسندگان و شعرای معاصر" در سال ۱۳۰۳ منتشر کرد و در آن بخشهایی از دو منظومه‌ی "افسانه" و "قصه‌ی رنگ پریده" و دو قطعه‌ی "ای شب" و "محبس" و چهار قصه‌ی کوتاه از نیما یوشیج را به چاپ رساند. این کار هشترودی که گامی بلند و تهورآمیز در راه معرفی نیما یوشیج بود سر و صدای ادبای نام‌دار و ریش‌وسبیل‌دار آن روزگار را درآورد و فریاد اعتراض آنها برای خاموش کردن صدای شعر نیما یوشیج از هر سو بلند شد. نیما یوشیج در مقدمه‌اش  بر کتاب "خانواده‌ی سرباز" در این باره چنین نوشته: "گفتند انحطاطی در ادبیات آبرومند قدیم رخ داده است. مدتها در تجدد ادبی بحث کردند. شاعر کارد می‌بست، جرأت نداشتند صریحاً به او حمله کنند، کنایه می‌زدند، ولی صداها به قدری ضعیف بود که به گوش شاعر نرسید و بلاجواب ماند. در ظرف این مدت آن قطعه با بعضی شعرهای دیگر که در اطراف خوانده بود، در ذوق و سلیقه‌ی چند نفر نفوذ پیدا کرد. آن اشخاص پسندیدند. استقبال کردند و تیر به نشانه رسیده بود. نشانه‌ی شاعر قلبهای گرم و جوان بود. نگاه او به چشمهایی بود که برق می‌زنند و تند نگاه می‌کنند. شعرهای او برای آنان ساخته شده بود."

  وزیری در "مدرسه موسیقی"اش شاگردان با استعدادی تربیت کرد که بعضی از آنها سالها بعد استادان بزرگ موسیقی ایران شدند. ابوالحسن صبا، روح‌الله خالقی، سلیمان سپانلو، حسین سنجری، موسی معروفی، جواد معروفی، حسین‌علی ملاح، فروتن راد، عبدالعلی وزیری و علی‌اکبر همایون نامدارترین این شاگردان بودند. او ارکستری ابتدا مرکب از ۶ نفر و سپس مرکب از ۱۵ نفر از شاگردان مدرسه‌‌ی موسیقی تشکیل داد و تمرینهای آن را نظارت و سرپرستی کرد. علاوه بر "مدرسه‌ی موسیقی" وزیری در پاییز سال ۱۳۰۳ "کلوب موزیکال" را دایر کرد و به وسیله‌ی شاگردانش هفته‌ای یک شب کنسرتی برای اعضای کلوب برگزار می‌کرد. اعضای کلوب با پرداخت ماهی 2 تومان دوشنبه شبها به کلوب می‌آمدند و از برنامه‌های موسیقی آن که اجرای ارکستر و و تار سلوی وزیری بود لذت می‌بردند. همکاران وزیری در بنیانگذاری کلوب عبارت بودند از صمصام‌الملک بیات، منوچهر و سلیمان سپانلو، حسینقلی قزل‌ایاق، محمد و حسین و عباس حجازی، حسن‌علی وزیری، علی‌محمد حیدریان و ابوالحسن صدیقی. هدف وزیری از تشکیل کلوب شناساندن و ترویج موسیقی و دلبسته کردن نخبگان و اهل فرهنگ و ادب و هنر به آن بود.

   وزیری که خواهان مردمی شدن موسیقی بود، در سال ۱۳۰۴، چهار شب از برنامه‌های کلوب موزیکال را عمومی کرد و کنسرتهایی برای همگان برگزار کرد. او در این چهار شب متنهایی را که در برگیرنده‌ی نظریاتش بود برای جمعیت قرائت کرد. خطابه‌ی اول پیرامون گستردگی هنر موسیقی در جهان، ناآشنایی ایرانیان با موسیقی نوین، عقب ماندگی صنعتی و هنری ایران، ضرورت کار علمی و پرداختن به هنر برای بقا و تداوم حیات معنوی و ذوقی ملت ایران بود. بحث درباره‌ی سپری شدن دورانی که پادشاهان و اشراف از هنرمند حمایت می‌کردند و زوال سلطنت و اشرافیت در بیشتر جاهای دنیا از نکته‌های مهم دیگر خطابه‌ی اول وزیری بود. او در خطابه‌ی دوم به‌طور خلاصه وضعیت موسیقی ایران را پیش و پس از حمله‌ی اعراب به ایران بررسی کرد و سستی و تقدیرگرایی ایرانیان را نقد و نکوهش کرد و خواهان مبارزه با این عیب و هم‌گام شدن با ضرورتهای زمان شد. در خطابه‌ی سوم، وزیری به بررسی وضعیت موسیقی ایرانی در روزگار خود پرداخت و از این‌که موسیقی روز ایرانی مجموعه‌ای از آهنگهای بازاری و مخصوص مجلسهای بزم شده، شکایت و انتقاد کرد؛ و در پاسخ به مخالفین راه و روش خود که معتقد بودند وزیری موسیقی ایران را دارد از بین می‌برد، گفت اگر مقصود از موسیقی همین موسیقی مجالس بزم و کیف است که از بین بردنش خدمت است و جای قدرشناسی دارد. در این خطابه وزیری به بحث پیرامون هارمونی و سابقه‌ی آن در غرب پرداخت و توضیح داد که هارمونی مورد نظر او روی اصول موسیقی ایرانی بنیان گرفته و تقلید بی‌پایه‌واساس از غرب نیست. در خطابه‌ی چهارم وزیری به تآتر و موسیقی صحنه‌ای و تابلوهای موزیکال و اپرتها پرداخت و پیرامون ضرورت آفرینش قطعات موسیقی برای این ژانرهای هنری و خلق آثاری در این عرصه‌ها صحبت کرد.

  این‌گونه بحثهای نظری- تاریخی- انتقادی درباره‌ی موسیقی ایران و مقایسه‌ی آن با موسیقی ملتهای دیگر و موسیقی غربی و بررسی رابطه‌ی آنها و شخصیت بخشیدن به موسیقی به عنوان هنری والا و ارجمند، در آن دوره بی‌سابقه بود و در حقیقت وزیری نخستین کسی در ایران بود که چنین بحثهایی را با دید علمی- اجتماعی- تاریخی- انتقادی مطرح کرد و در پی شیوه‌های نوین برای ارتقا سطح موسیقی ایرانی به عنوان یک هنر و نزدیک کردن آن به موسیقی علمی بود. مجموعه‌ی این چهار خطابه را سعید نفیسی در کتابی با عنوان "در عالم موسیقی و صنعت" منتشر کرد.

  سیزده سال پس از وزیری، نیما یوشیج پس از سال‌ها تجربه‌اندوزی و تمرین برای گشودن راه نوینی بر شعر فارسی، در سال ۱۳۱۷ نخستین شعر آزادش را به شیوه‌ی نوین سرود و  نام آن را "ققنوس" نهاد. در همین سال او به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و بعد کارمند اداره‌ی موسیقی شد و همراه با هدایت و نوشین و هشترودی به عضویت تحریریه‌ی مجله‌ی موسیقی درآمد که در همین سال به مدیریت مین‌باشیان، از افسران موسیقی‌دان، منتشر شد و از این فرصت طلایی کمال استفاده را کرد و علاوه بر انتشار چند تا از شعرهای آزادش در این مجله، در فاصله‌ی دی ماه ۱۳۱۸ تا آذر ۱۳۱۹ نوشته‌ی بلندی با عنوان "ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان" را در چند شماره‌ی این مجله به چاپ ‌رساند و نظرش را پیرامون جایگاه و نقش احساسات در هنر به طور عام و در ادبیات و شعر به طور خاص و ضرورت ایجاد تحول بنیادی در فرم و شیوه‌ی بیان احساسات در شعر و آزاد ساختن شعر از اسارت قیدوبندهای نالازم و دست‌وپاگیر مطرح و راه را برای ارائه‌ی شعرهای آزاد و سبک نوینش باز کرد. مقاله‌ی "ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان" نیما یوشیج را از می‌توان با "چهار خطابه‌"ی وزیری هم‌سو دانست.

  نیما یوشیج کار تربیت شاگردان را سالها پس از نوشتن این مقاله آغاز کرد و آن‌گاه که مطمئن شد که بر تمام چم‌وخم‌ها و فرازوفرودهای راه نوین مسلط شده، شروع به تربیت پیروان خود کرد و شاعران بزرگی که نسل اول شاعران نیمایی را تشکیل دادند- از جمله سیاوش کسرایی، احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، اسماعیل شاهرودی، منوچهر شیبانی و مهدی اخوان ثالث- را به عنوان ادامه دهندگان راهش تربیت کرد. البته بعضی از این شاگردان- مثلاً شاملو و شیبانی- بعدها از راه نیما منحرف شدند و به راه دیگری رفتند.

  هم وزیری و هم نیما یوشیج آثاری نوآورانه و بدیع خلق کردند که از ارزشهای والای هنری برخوردار است و نمونه‌های درخشان هنر نوین به شمار می‌رود. نیما یوشیج آثاری چون ققنوس- ناقوس- پادشاه فتح- مرغ آمین- کار شب‌پا- خواب زمستانی- تو را من چشم در راهم- ماخ‌اولا- خانه‌ام ابری‌ست- بخوان ای هم‌سفر با من- ری را و در شب سرد زمستانی را سرود. وزیری هم آثاری چون سمفنی شوم- اپرت گل‌رخ- تابلو موزیکال رؤیای مجنون- پانتومیم دزدی بوسه- بندباز- دخترک ژولیده- ژیمناستیک موزیکال- شکایت نی- دوست- دختر ناکام- دو عاشق و گریلی را ساخت. مجموعه آثار هریک از این دو هنرمند بزرگوار شامل بیش از ۲۰۰ اثر است.

  وزیری و نیما یوشیج هر دو از دو سو با مخالفت شدید و فشار برای عقب‌نشینی از راه و رسم نوینشان روبه‌رو شدند: از یک سو از جانب سنت‌گرایان واپس‌گرا که نوآوری آنان را برنمی‌تابیدند و با تمام نیرو بر ضد آن و برای متوقف کردن و مجبور به عقب‌گردکردن‌شان می‌کوشیدند. از سوی دیگر از جانب نوگرایان افراطی که ریشه‌ی نوگرایی‌شان نه در موسیقی و شعر این سرزمین بلکه در موسیقی و شعر اروپایی بود و موسیقی و شعرشان اصالت ایرانی نداشت. ولی با وجود این مخالفهای شدید دوسویه هیچ‌یک از این بزرگواران از راه نوین خود که ریشه در سنتهای هنر و ادبیات سرزمینشان داشت نه منحرف شدند نه عقب‌گرد کردند و نه متوقف شدند، و هر دو با پیگیری نستوه و خستگی‌ناپذیر به راه خود ادامه دادند و شعر و موسیقی نوین ایران را که فرزند راستین هنر و ادبیات اصیل ایران و شاخه‌ی فرارونده و بالنده‌ی آن بود، بنیان نهادند.

آبان 1387

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا