موسیقی و زیبایی
1391/3/27

 موسیقی هنری‌ست که از ترکیب و تلفیق نواها ایجاد می‌شود و زیبایی آن بر حسب میزان هم‌آهنگی و هم‌رنگی این نواها و اثری که در ذهن و روان شنونده‌اش به‌وجود می‌آورد، سنجیده می‌شود.
 در داوری سطحی، ادراک زیبایی یکی از گونه‌های ادراک حسی لحظه‌ای‌ست، و همراه با دیدن یا شنیدن چیزی این ادراک ایجاد می‌شود، و بیننده یا شنونده احساس زیبایی یا زشتی می‌کند. ولی این داوری و سنجش بر اثر تکرار دیدن یا شنیدن و نسبت به حال‌وهوایی که انسان در زمان خاصی که با اثر هنری روبه‌رو می‌شود، دارد؛ دگرگون می‌شود و دست‌خوش تحول و تغییر کیفی می‌گردد. به همین دلیل در برابر زیبایی زودگذر و آنی، گونه‌ای دیگر از زیبایی هم هست که با کمک فکر و اندیشه و تجزیه و تحلیلف عاملهای سازنده و پدیدآورنده‌ی زیبایی درک می‌شود، و این نوع زیبایی که اغلب سنجش و داوری پایدار ایجاد می‌کند، زیبایی هنری است.
زیبایی موسیقی هم از نوع زیبایی هنری است. ممکن است یک اثر موسیقی از نظر ظاهری زشت و زننده جلوه کند، ولی با شنیدن چندین و چند باره و با تعمق و تفکر و دقت در آن، جنبه‌های زیبایی در آن اثر یافت شود، و اثر دارای ارزش هنری و بر طبق موازین زیبایی‌شناسی باشد. برخی از آثار آهنگ‌سازانی چون استراوینسکی، بلا بارتوک، شوئنبرگ، آلبان‌برگ و ویلالوبوس، از این‌گونه آثارند. ممکن است شنونده‌ای از شنیدن بالت زیبای خفته یا سمفونی ششم بتهون کمال لذت را ببرد، ولی حوصله‌ی شنیدن "پرنده‌ی آتشین" استراوینسکی یا بالت "پرستش بهار"ش را نداشته باشد. بدون تردید برای درک موسیقی باید زبان موسیقی را شناخت، و برای کسب لذت روانی باید از رازورمزهای زیبایی موسیقایی آگاهی داشت. طرز فکر سازنده‌ی آهنگ و سبک کار او باید مورد توجه قرار بگیرد و زیبایی اثر بر این مبنا مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرد. هر یک از مکتبهای گوناگون موسیقی که در تکامل تاریخی این هنر، یکی از پی دیگری، پدید آمده‌اند؛ موازین و معیارهای زیبایی‌شناسی ویژه‌ای دارند که با یک‌دیگر از این نظر متفاوتند. به همین دلیل آثار موزیکال هر آهنگ‌ساز را باید بر اساس مکتب موسیقی و سبک و دوره‌ی کار او سنجید و زیبایی آن را درک کرد. به عنوان مثال موازین زیبایی‌شناسی در سمفونیهای موتسارت و مالر به طور کامل و بنیادی با هم متفاوت هستند و نمی‌توان با معیارهای یکی، دیگری را ارزیابی کرد؛ و توقع داشت که آن‌چه در یکی زیبایی احساس می‌شود و خوشایند و مطبوع است، در دیگری هم به همان گونه باشد. درک زیبایی در موسیقی بر اساس توجه به چند عنصر مهم موسیقایی که از ترکیب و تلفیق آنها اثر موسیقی پدید می‌آیند، امکان‌پذیر است. این عنصرها عبارتند از:
 ملودی- ریتم- هارمونی- بسط و گسترش- کنترپوان و ترکیب- رنگ‌آمیزی و کیفیت- فرم- سبک- تکنیک- اصالت- نوآوری.
زیبایی موسیقی مهمترین عاملی است که باعث ایجاد احساس لذت و رضایت در شنونده می‌شود. این لذت در سطح ابتدایی خود ممکن است همراه با درک موسیقی نباشد و نیازی به دانش موسیقی یا فهم آن نداشته باشد. در این سطح، لذت بردن از موسیقی به طور غریزی انجام می‌گیرد و احساس مشترک انسانی در برابر موسیقی احساسی طبیعی است و همین احساس مشترک می‌تواند تا سطح والاترف لذت بردن همراه با فهمیدن و درک زیبایی موسیقی، بر اثر گوش دادن دقیق و عمیق و هم‌راه با تمرکز آن ارتقا یابد.
 بیشتر مردم به "حساسیت غریزی" خود در برابر موسیقی اکتفا می‌کنند و کوشش نمی‌کنند تا بفهمند چرا ریتمها و ملودیها و هارمونیهای خاصی، اثر و جاذبه‌ی خاصی ایجاد می‌کند. اما درک زیبایی موسیقی که لازمه‌ی لذت بردن عمیق از آن است، با توجه دقیق به تمام گوشه‌های ظریف آن، به‌طور تدریجی، و رفته‌رفته به دست می‌آید و مبنای بنیادی آن آگاهی از دانش موسیقی‌شناسی است. از طریق آشنایی با این دانش است که شنونده‌ی موسیقی تنها به زیبایی سطحی و شکوه ظاهری آن یا درخشندگی تکنیک موسیقی و اجرای آن توجه نمی‌کند، و فقط مسائلی از این قبیل را مورد توجه قرار نمی‌دهد که آیا نوازنده یا خواننده نقش خود را در اجرای یک قطعه موسیقی درست و دقیق اجرا کرده یا نه، بلکه نکاتی از این دست را که آیا این اجرا نظر خاص آهنگساز را در تمپو، بیان، کیفیت و حالتهای روانی، به‌درستی و با دقت و امانت رعایت کرده یا خیر، مورد دقت و توجه قرار می‌دهد.

ملودی

نخستین عامل جذاب و زیبایی بخشنده به موسیقی ملودی است. ملودی بیشتر از هر عنصر دیگر موسیقی توجه شنونده‌ی عادی را جلب می‌کند و اثر را در گوش او مطبوع و خوش‌نوا می‌سازد. در سده‌های پیشین نقش ملودی در موسیقی بسیار بارزتر و عمده‌تر بود و هنر موسیقی محدود به ساختن آهنگهایی بود با ملودی دل‌نشین و یادمان و جذاب که برای شنونده مطبوع و دلپذیر باشد.
ملودی به مفهوم کلی، مجموعه‌ای از صداهای موزیکال است که به دنبال هم اجرا و شنیده می‌شوند. با این مفهوم ملودی در برابر هارمونی قرار می‌گیرد، یعنی در برابر مجموعه‌ای از صداهای موسیقی که یک‌جا و هم‌زمان، یا دسته دسته با هم و هم‌زمان اجرا می‌شوند. به بیان دیگر، ملودی "خط افقی" موسیقی و "هارمونی" خط عمودی آن را در بافت موسیقی تشکیل می‌دهند.
ملودی موضوع یا تم موسیقی است. الگویی برای خوش‌نوایی است. ملودی همیشه، حتا در ساده‌ترین فرم خود، همراه با "ریتم" است و هرگز نمی‌تواند از آن جدا باشد. ریتم، به مفهوم وسیع کلمه، عاملی است که با "طول زمانی صداهای ملودی"، با "میزان" و "میزان‌بندی" موسیقی و با "تأکید" در ارتباط است.
هر ملودی از تعدادی میزان تشکیل می‌شود. هر میزان شامل تعداد معینی "ضربه" است. به‌عنوان مثال میزانهای یک قطعه مارش از دو یا چهار ضربه و میزانهای یک قطعه والس از سه ضربه تشکیل می‌شود.
ابتدایی‌ترین عامل ملودی، یعنی صوت، دو ویژگی اساسی دارد: زیر و بمی که به بسامد صوت مربوط است- کشیده شدن نوا که بنیاد ریتم است. این‌هردو ویژگی نقش تعیین کننده در ساختمان ملودی دارند.
ملودی عامل یادآوری در موسیقی است. قانونی مفید برای شناخت موسیقی وجود دارد: "ملودی را به خاطر بسپار تا آهنگ را بشناسی."

فروردین 1389

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا