آه، نیماجان!
باز هم این روزها، در این فضای تیره و تاریک
غرق در دود غم و ماتم
و در این فصلی که دمسرد است و سرشار از سیهروزی
میوزد از هر طرف باد تبهکاری
ما مصیبتدیدگان بیشمار سرزمین حسرت و حرمان
دردمندان، سوگواران، داغداران، غرق اندوهان
چشمها گریان
زخمها بر جان
قلبها مجروح
روحها رنجور
ازسعادتماندهمحرومان
ازنفسافتادهناکامان
مردمی مظلوم
مردمی محروم از شادی آزادی
مردمی بیبهره از امکان بهروزی
سخت محتاج تو هستیم و نوای جانفزای مرغ آمینت
تا سخن گوید برای ما گرفتاران بند یأس، نیماجان!
و سخن گویی
با نوای گرم و شورانگیز خود از مرغآمینگوی دیگر
و ببخشی روشنی و گرمی امیدواریمان
در سیاهیهای سرد این شب بیدادگر.
باز هم با بانگ پرشورت برای ما تمام دردمندان
و تمام دادخواهان
"مرغ آمین" باش، نیما جان!
|