سهم بزرگی از جذابیت، اثرگذاری، شورآفرینی و یادمانی شعر متعلق به شگفتانگیزی آن است. شگفتانگیزی شعر به آن قدرت نفوذ و جذبه میبخشد، آن را از نیروی ماندگاری در ذهنها برخوردار میکند، تکاندهنده و بیدارکنندهاش میسازد، دلپذیر و دلنشینش میکند، و به آن سرزندگی و بالندگی میبخشد. در ادبیات کلاسیک ما به این شگفتانگیزی، طرفگی میگفتند و شاعران به آن مینازیدند و آن را مایهی شیرینی شعرشان میدانستند. به عنوان مثال، حافظ به طرفگی شعرش چنین نازیده:
حافظ! چه طرفه شاخ نباتیست شعر تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
مالارمه دربارهی اهمیت شگفتانگیزی شعر به طنز چنین نوشته: "شعری که شگفتانگیز نیست مانند نان بینمک است و شراب بیرمق. چنین شعری به جای خون در رگهایش آب جاریست."
مایاکفسکی گفته: "بدون شگفتانگیزی، شعر پرندهی بدون بال است- زمینگیر و رقتانگیز"
برتون نوشته: "ترجیح میدهم بهجای شعری که شگفتانگیز نیست، اخبار روزنامه را بخوانم."
کولریچ در بررسی شعرهای وردزورث، بر این ویژگی تأکید کرده که وردزورث بخشیدن جذابیت طرفگی به امور روزمره را هدف خود قرار داده "و این کار را از طریق بیدار کردن ذهن از بیتوجهی معمول، و دلالت آن به زیبایی و شگفتیهای جهانی که در برابر ماست، به انجام رسانده..."
به نظر او جذابیت طرفگی شعر مایهی بیداری ذهن از خواب بیتوجهی و غفلت میشود و ذهن را از رخوت روزمرگی یکنواخت و کسالتآور درمیآورد و متوجه غرابتهای نامعمول و شگفتآور جهان میکند.
درایدن هم به ویژگی شگفتانگیزی شعر آگاه بوده و آن را ناشی از جوهر شعر میدانسته است. او در رسالهی "دربارهی نظم دراماتیک" چنین نوشته:
"شاعر با شعرش شگفتی میآفریند و با آفریدهی شگفتانگیزش به روح بشر شور میبخشد و آن را سرشار از غرابت و طراوت میکند. نیروی شگفتآفرینی شعر در کانون تخیل شاعر متمرکز است و با این نیروی جادوییست که شاعر نغمهی پیوند و روحی از یگانگی را میپراکند که همه چیز را با هم درمیآمیزد و ترکیب میکند و آمیزهای میآفریند طرفه و سرزنده که شعر نام دارد."
شگفتانگیزی شعر کیفیت بغرنجیست که توضیحش دشوار است. همچنین پاسخ دادن به این پرسشها کار سادهای نیست: چه عنصرها و عاملهایی پدیدآورندهی این شگفتانگیزی هستند؟ شگفتانگیزی شعر ریشه در کجا یا کجاهای آن دارد؟ چگونه و چرا پدید میآید؟ گاهی عاملهایی پدیدآورندهی آن هستند که به ظاهر با آن در تضادند- از جمله سادگی یا به اصطلاح ادبی سهل ممتنع بودن. به عنوان مثال، سهل ممتنع بودن شعر شاعرانی چون سعدی- از پیشینیان- و فریدون مشیری- از معاصران- شگفتآور است.
وزن عروضی از عاملهای مهم ایجاد شگفتی در شعر فارسی است و آهنگ حاصل از آن در شنونده حس اعجاب پدید میآورد- به خصوص وزنهای خاصی که بسیار خوشآهنگ هستند، از جمله دو وزنی که از توالی منظم هجاهای کوتاه و بلند در پی هم حاصل میشود- مانند وزن شعر "رهآورد" سیاوش کسرایی- یا وزنی که از توالی منظم دو هجای کوتاه و دو هجای بلند حاصل میشود- مانند وزن شعر "صدای پای آب" سهراب سپهری.
در نگاهی کلی عاملهایی را که به نوزایی واژگان منجر میشوند و به آنها از نظر معنایی یا خیالانگیزی یا آهنگ بیان، شخصیتی نو میبخشند و مایهی شگفتانگیزی شعر میشوند، به دو بخش میشود تقسیم کرد:
1- عاملهای آهنگزا
2- عاملهای خیالانگیز
از بین عاملهای آهنگزا، وزن اصلیترین عامل است. بعد از وزن، قافیه و ردیف قرار دارند. پس از آنها مجموعهی هماهنگیهای صوتی و تناسبها و تضادهای مربوط به مجموعهی آنها قرار دارد. به عنوان مثال در بیت زیر از شاهنامه:
ستون کرد چپ را و خم کرد راست
خروش از خم چرخ چاچی بخاست
وزن و قافیه و هماهنگیهای صوتی حاصل از کاربرد مکرر حروف "خ" و "چ" به شعر آهنگی شگفتانگیز بخشیده است.
در بین عاملهای خیالانگیز، عاملهایی همانند استعاره و مجاز، حسآمیزی، شخصیتبخشی، دارای اهمیت بیشتری هستند، به خصوص وقتی با هم ادغام میشوند و به هم میپیوندند. به عنوان مثال در شعر "صدای دیدار" سهراب سپهری ترکیب این عاملهای خیالانگیز مایهی شگفتانگیزی شعر شده است:
با سبد رفتم به میدان، صبحگاهی بود
میوهها آواز میخواندند
میوهها در آفتاب آواز میخواندند
در طبقها، زندگی روی کمال پوستها خواب سطوح جاودان میدید
اضطراب باغها در سایهی هر میوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش بهها شنا میکرد
هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسایان گسترش میداد
بینش همشهریان، افسوس
بر محیط رونق نارنجها خط مماسی بود.
شهریور 1393
|