ای کوکب عشق!
1392/6/22

[چند رباعی و دوبیتی با موضوع عشق]



ای وای که عشق باز هم بر من تاخت
فتانه شد و فتنه به جانم انداخت
آتش شد و در شعله‌ی خود دودم کرد
طوفان شد و در ورطه‌ی خود غرقم ساخت.



ای وای که عشق دربه‌در کرد مرا
آواره‌ی راه پرخطر کرد مرا
خاموش مرا چو دید رحمش آمد
با آتش خویش شعله‌ور کرد مرا.



ای وای که عشق رنج بسیارم داد
بس داغ که بر این دل مجروح نهاد
گشتم گل آتشش، مرا پرپر کرد
خاکستر او شدم، مرا داد به باد.



هرجا که چراغ عشق نورافشان است
آن‌جا شب عاشقان شررباران است
آتشکده‌ای‌ست عشق بی‌خاموشی
سرچشمه‌ی روشنی بی‌پایان است.



ای کوکب عشق! غرق در نورم کن
افسرده شدم، لبالب از شورم کن
من بی‌تو شبی مرده‌دل و محزونم
در من بدم، ای شادی! و مسرورم کن.




عشقی‌ست شکوفنده میان من و تو
گلزار رفاقت است جان من و تو
در این فصل بایر بی‌عاطفگی
پرباروبر است بوستان من و تو.




راهی‌ست راه عشق پر از پرتگاهها
راهی‌ست غرق محنت و آکنده از بلا
مگذار اگر که عاشق جان‌باز نیستی
در این مسیر پرخطر جان‌گذار پا.



عشق دریایی‌ست بی‌پایان و سرشار از گهر
لیک طوفانی‌ست این دریای لب‌ریز از خطر
گر که می‌خواهی به دست آری از آن دردانه‌ای
دل به دریا زن، بشو در موجهایش غوطه‌ور.



ای عشق! با من کرده‌ای کاری که هرسال
فصل بهاران می‌کند با بوستانها
از کار و کردار تو با دلدادگانت
هر عاشقی دارد به خاطر داستانها.



ای عشق! دریایی و من غرقم در آبت
خورشیدی و من غوطه‌ور در آفتابت
روح مرا رقصان کند بانگ ربابت
جان مرا سرمست می‌سازد شرابت.



ای عشق! در شبهای تارم کهکشانی
در آسمانم زهره‌ی روشن‌روانی
هست از فروغ دلفروزت نورباران
آفاق پاک و تابناک مهربانی.

شهریور 1392

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا