منطق در کنار فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، پزشکی و روانشناسی؛ حوزههای اساسی فعالیت نظری پورسینا را تشکیل میدادند و در میان این حوزهها منطق جایگاهی بسیار مهم داشت. در واقع پورسینا، پس از فارابی، مهمترین حکیم منطقدان ایرانی، و ایندو شاخصترین پیروان منطق ارستویی و برجستهترین شارحان و تکاملدهندگان آن در ایران بودند.
منطق پورسینا به منطق فارابی بسیار نزدیک است. او هم مانند فارابی معتقد بود که منطق دانشیست که به شکلهای گوناگون تفکر بشری مربوط میشود. نظام منطقی این دو منطقدان از چهار جزء تشکیل شده: مفهوم- قضیه- استدلال- برهان.
اصلیترین اثر پورسینا در منطق، بخش اول کتاب "شفا" است که مهمترین کتابش در حکمت و به زبان عربی است و شامل چهار بخش است: منطق- فلسفه- طبیعیات- ریاضیات.
اثر مهم دیگرش، کتاب "نجات" به زبان عربی است که خلاصهایست از بخشهای منطق و فلسفهی کتاب "شفا"، و نسبت به آن به زبانی سادهتر نوشته شده "برای کسی که میخواهد از طبقهی عامه پافراتر نهد و به طبقهی خاصه پیوندد و از اصول فلسفه اطلاع یابد."
اثر دارای اهمیت دیگر، کتاب "اشارات و تنبیهات" به زبان عربیست که خلاصهی جامعیست از اندیشههای پورسینا در حکمت، و بخش نخست آن در "ده منهج" به منطق اختصاص یافته است.
"دانشنامهی علایی" از معدود آثار پورسینا به زبان فارسیست. او آن را به خواهش علاءالدوله کاکویه و به قصد پژوهش در منطق و فلسفه و طبیعیات و هیئت و موسیقی نوشت. البته تنها فرصت کرد که بخشهای منطق و فلسفه و طبیعیات آن را به پایان برساند و سایر بخشهای کتاب را (شامل هیئت، هندسه، حساب و موسیقی) شاگردش- جوزجانی- و با استفاده از ترجمهی کتابهای مختلف استادش تهیه و تنظیم کرد.
رسالههای کماهمیتتری هم از پورسینا در منطق، به زبان عربی، موجود است که بعضی از آنها عبارتاند از:
التعلیقات یا ابحاث فیالحکمة (شامل منطق، فلسفه و طبیعیات)- الحکمةالمشرقیة یا الفلسفةالمشرقیة (تنها بخش منطق آن باقی مانده است)- عیونالحکمة (در منطق، فلسفه و طبیعیات).
پورسینا در تکمیل و تبیین منطق ارستو به زبان عربی مقامی مهم دارد، زیرا با علاقهای که به بحثهای منظم در موضوعها داشت و با شیوهی پردازش سازماندارش به مبحثهای گوناگون فلسفه، توانست در منطق هم نظم و ترتیب کاملی ایجاد کند و در این راه از تمام پیشینیان پیشی گیرد. مهمترین کاری که پورسینا در تحکیم بنیان منطق کرد، آراستن آن به شیوهای بود که از آن در تمام دانشها و بخشهای حکمت بشود استفاده کرد و فایده برد. او منطق را به منزلهی ترازویی معرفی کرد که برای سنجش هر دانشی به کار میرود و ابزارهایی را فراهم میآورد و روشی را ارائه میکند که تمام دانشپژوهان را در رسیدن به حقیقتهایی که جویای آن هستند یاری میکند و ذهن را از اشتباه کردن در آنچه تصور و تصدیق میکند، باز میدارد. به این ترتیب منطق در هر دانش و پژوهشی به کار میآید و برای فلسفه در حکم ورودگاهی است که جویندگان حقیقتهای فلسفی برای آماده کردن فکر به استدلال و اثبات و تمیز نادرست از درست به آن نیازمندند.
پورسینا منطق را دانشی میدانست که نسبت به دانشهای دیگر به منزلهی ابزار است زیرا ما را از اصولی میآگاهاند که برای پی بردن از معلوم به مجهول بدان نیاز است. به نظر او منطق دانشیست که به همهی راههایی که ذهن را از مجهول به معلوم منتقل میکند، و به همهی امور و جهتهایی که موجب گمراهی ذهن در استخراج معلوم از مجهول میشود، و رفع همهی توهمهایی که در این طریق پیش میآید، میپردازد.
منطق در نظر پورسینا علم به معناهاییست که آن معناها به مثابه صورتهایی هستند که فکر در آنها ریخته میشود، چراکه موضوع منطق را جز در ذهن وجودی نیست. مانند معنی ذاتیت و کثرت و عام و خاص و وجوب و امکان و نظیرهای اینها.
اما به نظر پورسینا فایدهی منطق بسیار است، چون طبق آنچه در بخش منطق کتاب "شفا" نوشته: "استکمال انسان- از آنجهت که صاحب عقل است- این است که حق را به خاطر خود حق بشناسد، و خیر را به خاطر عمل به آن و به چنگ آوردنش درک کند. بشر طبق فطرتش و به طور بدیهی قادر به درک و شناخت حق و خیر نیست؛ و آنچه در این زمینه دریافته به اکتساب دریافته؛ و این اکتساب، اکتساب مجهول است؛ و منشاء اکتساب مجهول، معلوم است. و چون بشر آغاز کند به کسب دانش، باید بداند که اکتساب مجهول از معلوم چگونه است." و این به منطق حاصل میشود. زیرا طبق آنچه پورسینا در بخش منطق کتاب "نجات" نوشته، منطق علمی است که "با ارائهی قواعد حد حقیقی، و فرق میان ذاتی و عَرَضی، و میان آنچه قوامبخش ماهیت است از آنچه مقوّم ماهیت نیست، مفدرفک را از خطای در ادراک حفظ میکند. همچنین او را از خطای در تصدیق و رسیدن به احکام و نتیجههای باطل یا نامسلّم باز میدارد. و راه و روش برهانی که ما را به یقین میرساند، در پیش پای ما میگشاید. و از درافتادن به سفسطهای که منجر به غلط و مغالطه میشود، برحذرمان میدارد."
با آنکه پورسینا به منطق بسیار پرداخت و در آن تأمل و تعمق فراوان کرد ولی چیز چندان زیادی به میراث ارستو و فارابی نیفزود. او هم میکوشید به این پرسش پاسخ بدهد که آیا منطق جزئی از فلسفه است یا ابزار کار آن است، و تلاش میکرد تا میان مشائیان که منطق را ابزار فلسفه میپنداشتند و رواقیان که معتقد بودند منطق بخشی از فلسفه است، سازگاری ایجاد کند. او معتقد بود که منطق هم میتواند جزئی از فلسفه باشد و هم ابزار درک و کار آن: "کسی که فلسفه را بحث از اشیا از آن حیث که موجودند و به وجود ذهنی و عینی تقسیم میشوند، میداند؛ منطق را جزئی از فلسفه نمیشناسد بلکه از آن جهت که در این تحقیق سودمند واقع شود، آن را ابزار فلسفه میداند. و آنکه فلسفه را به طور کلی بحث نظری میشمارد، منطق در نزد او جزئی از فلسفه و ابزار اجزای دیگر فلسفه خواهد بود."
پورسینا، با استفاده از نظر فارابی، علم را به دو بخش تقسیم کرد: تصور- تصدیق. تصور از نظر او دانش بیپیشنیاز (علم اولی) است که در حصول آن به مبدأهایی که مقدم بر آن باشد، نیازی نیست؛ مانند تصور درخت و سرخی. تصدیق از نظر او دانشیست که از قیاس و برهان و نتیجهگیری و تفکر نتیجه میشود، مانند تصدیق به اینکه هر متغیری دارای مبدأیی است.
به نظر پورسینا حد و قیاس دو ابزاری هستند که به وسیلهی آنها معلوماتی که قبلاً مجهول بودهاند، حاصل میشوند، "و منطق صناعتیست نظری که به ما میآموزد که حد صحیح و قیاس درست که آن را در حقیقت برهان مینامند، از چه صورتها و مادههایی حاصل میشوند."
در تقسیم منطق، پورسینا از فارابی پیروی کرده و همان تقسیمهایی را آورده که فارابی در "احصای علوم" بیان کرده است. بخش اول، بحث در لفظها و معناها است، بر مبنای آنچه در کتاب "ایساغوچی" فرفوریوس آمده است. "ایساغوچی" به معنی "مدخل" علم منطق است.
بخش دوم، بحث در عدد معناهای بسیط عامه است و مشتمل است بر جمیع کائنات، قطع نظر از وجودشان در نفس یا بیرون از نفس. این بحث شامل مقولات ده گانه یا اجناس ده گانه است، یعنی: جوهر- کمّ- اضافه- کیف- این- متی- وضع- ملک- فعل- انفعال. این بحث بر مبنای کتاب "کاتیگوریا" یا "مقولات" ارستو تنظیم شده است.
بخش سوم، بحث در "عبارت" است و مشتمل بر بحث در تألیف معناهای بسیط است، به صورت ایجابی یا سلبی، تا از آن قضیهای حاصل شود که در آن احتمال صدق و کذب وجود دارد. این بحث بر مبنای کتاب "باری ارمینیاس" ارستو است.
بخش چهارم، بحث در تألیف قضیهها است به نحوی که ما را به معرفت تازهای برساند. این بحث مبتنی بر کتاب "آنالوگیا"ی ارستو (تحلیل به قیاس) است.
بخش پنجم، بحث در شرطهای ضروری قیاس است تا نتیجهی آن یقینی باشد. این بحث مبتنی بر کتاب "آنالوگیای دوم" (برهان) ارستو است.
بخش ششم، بحث در تحدید قیاسهای سودمند است، برای کسانی که از فهم و درک برهان عاجزند. این بحث مبتنی بر کتاب "دیالکتیکا" (جدل) ارستو است.
بخش هفتم، بحث در نقصهای برهان و در مجاز و در تمام خطاهاییست که ممکن است در قیاس به وجود بیاید، با ذکر ابزارهایی که ما را از ارتکاب آن خطاها بازمیدارد. این بحث بر مبنای کتاب "سوفستیکا"ی ارستو است.
بخش هشتم، بحث در تحدید قیاسهای خطابی است و همهی آنچه خطیب جهت اقناع به آنها نیازمند است. این بحث بر مبنای کتاب "ریتوریکا" (خطابه)ی ارستو است.
بخش نهم، بحث در فن شعر است و آنچه باید در هر موضوعی وجود داشته باشد تا شعر تلقی شود و اینکه نقصهای آن چیست و موضعهای ضعف آن کجاست. این بحث بر مبنای کتاب "پوئتیکا" (شعر) ارستو است.
شهریور 1392
|