کنار باغچه در بامداد نوروزی
نگاه میکردم
به بوتههای پر از گل
به ارغوان، به بنفشه، به یاس زرد، به سنبل
نگاه روشن گلها رسا و گویا بود
به زمزمه با اهل دل سخن میگفت.
بنفشه گفت به من با نگاه خندانش:
همیشه باش پر از اشتیاق نوزایی
مباش هیچ دمی خالی از شکوفایی.
ادامه داد سخن را سرودخوان سنبل:
چو گل به گلشن هستی صفا و لطف ببخش
گشاده دست چو ما باش و عطر خوش کن پخش.
سپس به نغمهی خوش ارغوان سخنگو شد:
در این سرای سپنجی که هست غمبنیاد
بکوش تا به محبت کنی دلی را شاد.
و گفت چنین یاس زرد در پایان:
به راه مهر برو تا توانی، ای رهرو!
به هیچ راه جز آزادراه مهر مرو.
دوم فروردین 1392
|