نگاهی به تأثیر مستقیم و آشکار شعر فروغ بر شعر کوش‌آبادی
1391/11/30

نمی‌دانم به چه علت این باور نادرست به وجود آمده که شعر زنده‌یاد جعفر کوش‌آبادی در درجه‌ی اول تحت تأثیر شعر زنده‌یاد سیاوش کسرایی بوده و کوش‌آبادی در شاخه‌ای از شعر معاصر فارسی قرار دارد که کسرایی سرشاخه‌ی آن است. به عنوان نمونه، در یادداشتی که کامیار عابدی پس از درگذشت جعفر کوش‌آبادی نوشته و توسط بخش ادبیات خبرگزاری ایسنا منتشر شده، چنین می‌خوانیم:
"به هر روی در تاريخ شعر معاصر ما در شاخه‌ای از شعر که سياوش کسرایی در صف نخست آن است، بی‌ترديد از کوش‌آبادی هم ياد خواهد شد."
سایت وازنا در مطلبی با عنوان "جعفر کوش‌آبادی درگذشت..." همین موضوع را به صورتی دیگر بیان کرده و چنین نوشته است:
"از كوش‌‌آبادی به‌عنوان شاعری یاد می‌‌شود كه در سالهای دهه‌‌ی چهل، راهبر جناحی از شعر معاصر بود كه عنوان «شعر متعهد» را بر خود نهاده بود و وارث شعری بود كه روزگاری كسرایی و زهری بنیان نهاده بودند."
محمد خلیلی هم سیاوش کسرایی، سهراب سپهری، نادر نادرپور و سایه را از شاعرانی می‌داند که بر شعر کوش‌آبادی تأثیر مثبت گذاشته‌اند.
و جالب اینکه هیچ‌کس به تأثیر شعر فروغ بر شعر کوش‌آبادی اشاره نکرده- تأثیری که به باور من قویتر از تأثیر شعر هر شاعر دیگری بوده است
 شاید دوستی صمیمانه‌ی این دو شاعر بزرگوار، کسرایی و کوش‌آبادی، و نزدیکی دلها و ذهنهایشان چنین شبهه‌ای را به وجود آورده، یا شاید هم‌فکری و هم‌مسلکی سیاسی- اجتماعی آنها باعث چنین برداشتی شده، نمی‌دانم، ولی این را می‌دانم که چنین برداشتی نادرست است و کوش‌آبادی با آن‌که در عقاید اجتماعی و طرز تفکر سیاسی و نحوه‌ی جهان‌بینی تحت تأثیر کسرایی بوده ولی در حوزه‌ی شعر بسی بیش از آن‌که از شعر کسرایی اثر پذیرفته باشد، از بینش شعری و نگاه و زبان شاعرانه‌ی فروغ اثر پذیرفته و شعرش بیشترین تأثیر را از شعر فروغ گرفته، و البته تا حدی هم تحت تأثیر زبان شعری سهراب سپهری بوده، ولی میزان تأثیر شعر سهراب سپهری یا سیاوش کسرایی یا هر شاعر دیگری بر شعر کوش‌آبادی، قابل مقایسه با میزان تأثیر شعر فروغ بر شعر او نیست.
تأثیر شعر فروغ بر شعر کوش‌آبادی به صورتهای گوناگون است. در بعضی از شعرهای کوش‌آبادی، تأثیر شعر فروغ به صورت مستقیم و آشکار در سطح بیرونی و در بعضی دیگر از شعرها به صورت نامستقیم و پوشیده در لایه‌های درونی است. در بعضی از شعرها این تأثیر به صورت شدید و همه‌جانبه و در بعضی دیگر از شعرها به صورت ضعیف و جزئی است. در بعضی از شعرها تنها حال و هوای شعر فروغ احساس می‌شود بی‌آن‌که در متن شعر اثری ظاهری از شعر فروغ مشهود باشد. در بعضی از شعرها تنها سطرهایی از شعر تحت تأثیر سطرهایی از شعر فروغ است.
در اینجا، به علت کوتاهی فرصتم برای تهیه‌ی این نوشته، هم‌چنین به منظور پرهیز از طولانی شدن بیش از حد آن، تنها به آوردن بخشهایی از چند شعر کوش‌‌آبادی که در آنها تأثیر شعر فروغ مستقیم و آشکار است، اکتفا می‌کنم تا نشان دهم که شعر کوش‌آبادی تا چه حد تحت تأثیر شعر فروغ بوده است.
خاطرات دوران کودکی و حسرت بر از دست رفتن سادگی و زیبایی و پاکی زندگی کودکانه از موضوعهایی‌ست که فروغ به آن بسیار دل‌بسته بود. او در شعرهای متعددی از جمله "تولدی دیگر"، "بعد از تو"، "پنجره"، "دلم برای باغچه می‌سوزد"، "کسی که مثل هیچ‌کس نیست"، به خاطرات دوران کودکی‌اش اشاره کرده و تمام این شعرها رنگ و بوی روزهای کودکی او را دارند. ولی مهمترین شعری که در آن، فروغ به خاطرات روزهای کودکی‌اش پرداخته، شعر "آن روزها" است که سرشار از خاطرات روزهای خوب کودکی و اندوه ناشی از سپری شدن آن روزهای شاد و سرشار از خوشی است. کوش‌آبادی که در دل‌بستگی به روزهای خوب کودکی و اندوه از دست دادن آن روزها با فروغ هم‌دل است، تحت تأثیر شعر "آن روزها"ی فروغ شعر "تکوین" را سروده که حال و هوای آن بسیار نزدیک به حال و هوای شعر "آن روزها"ی فروغ است و نشان دهنده‌ی اثرپذیری مستقیم و آشکار او از شعر فروغ است. بخشهایی از این دو شعر را با هم مقایسه می‌کنیم:
فروغ در شعر "آن روزها" سروده بود:

آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس.

کوش‌آبادی در شعر "تکوین" سروده:

رفتند و رفتند
آن روزهای آفتابی
آن باغهای میوه در مشت
آن دشتهای سبز دل‌چسب.

فروغ در شعر "آن روزها" سروده بود:

آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه در اتاق گرم
هر دم به بیرون خیره می‌گشتم
پاکیزه برف من چو کرکی نرم
آرام می‌بارید.

کوش‌آبادی در شعر "تکوین" سروده:

فصل زمستان
بر بامهامان میش ابری کرک می‌ریخت
در پشت درها
انبوه برفی کپه می‌زد.

فروغ در شعر "آن روزها" سروده بود:

آن روزها رفتند
آن روزهای جذبه و حیرت
آن روزهای خواب و بیداری
آن روزها هر سایه رازی داشت
هر جعبه‌ی سربسته گنجی را نهان می‌کرد
هر گوشه‌ی صندوق‌خانه در سکوت ظهر
گویی جهانی بود.

کوش‌آبادی در شعر "تکوین" سروده:

با نیم‌تاجی از زمرد
فرخ‌لقا در خوابهامان زنده می‌شد
سبزف پری بر مویهامان شانه می‌زد.

فروغ در بخش پایانی شعر "آن روزها"، حال و روزش را در پایان روزهای سپری شده‌ی کودکی و نوجوانی، چنین توصیف کرده بود:

آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید پوسیدند
از تابش خورشید پوسیدند
و گم شدند آن کوچه‌های گیج از عطر اقاقیها
در ازدحام پرهیاهوی خیابانهای بی‌برگشت
و دختری که گونه‌هایش را
با برگهای شمعدانی رنگ می‌زد، آه!
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست

کوش‌آبادی هم در در بخش پایانی شعر "تکوین"، حال و روزش را در پایان روزهای سپری شده‌ی کودکی و نوجوانی چنین توصیف کرده:

این روزها هم
در پرده گم شد
در باغ آواز تبرها دورتر رفت
دشمن نقاب دوستی بر چهره آویخت
اما چه باکی؟
ما بچه‌های خام دیروز
امروز پیش آن درختان تبر انداخته باز
هر یک درختی سبز هستیم
آوندهامان
از کینه سرشار.

در شعر "پنجاه و هشت سالگی" هم کوش‌آبادی تحت تأثیر شعر "آن روزها"ی فروغ است و این نشان می‌دهد که او، در آخرین سالهای دهه‌ی ششم زندگی و در دوران کمال پختگی، هنوز تحت تأثیر شعر "آن روزها" بوده است. فروغ در "آن روزها" سروده بود:

آن روزها رفتند
آن روزهای عید
آن انتظار آفتاب و گل
آن رعشه‌های عطر
در اجتماع ساکت و محجوب نرگسهای صحرای

کوش‌آبادی در "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

آن روزها کجا رفتند؟
آن روزهای شاد که گلگشتهای ما
در اجتماع لاله‌های سرخ سخن می‌گفت؟

فروغ در "آن روزها" چنین سروده بود:

آن روزهای سالم سرشار
آن آسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه‌های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بامهای بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه‌های گیج از عطر اقاقیها

کوش‌آبادی در "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

آن روزها که بادبادکها
از بامهای هلهله و شادی
فانوس قلبهای کوچک ما را به آسمان می‌برد
و دستهای عاشق ما را
سرشار از ستاره‌ها می‌کرد
آن روزهای شاد
آن روزهای آبی لبریز
از عطر مهربانی و پیوند
آن روزها که وقتی باران می‌زد
از خانه‌های گلی بوی عشق برمی‌خاست

کوش‌آبادی در شعر "پنجاه و هشت سالگی"‌ علاوه بر شعر "آن روزها"، تحت تأثیر چند شعر دیگر فروغ، از جمله شعرهای "بعد از تو"، "آیه‌های زمینی" و "دیدار در شب" هم هست. به عنوان نمونه، فروغ در شعر "بعد از تو" سروده بود:

ای هفت سالگی!
ای لحظه‌ی شگفت عزیمت!
بعد از تو هرچه رفت در انبوهی از جنون و جهالت رفت

کوش‌آبادی در شعر "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

پنجاه و هشت سالگی!
ای آسمان ابری پاییز!
ای چتر پر ملال!
آن روزها کجا
این روزها کجا؟

فروغ در شعر "بعد از تو" سروده بود:

بعد از تو ما که جای بازی‌مان زیر میز بود
از زیر میزها
به پشت میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم، رنگ تو را باختیم، ای هفت سالگی!

کوش‌آبادی در شعر "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

با من بگو
آیا به یاد می‌آری
در کوچه آن جوانک عاشق را
که پشت میزهای قهوه خانه‌ی بازار سید اسماعیل
دیوانه‌وار با ورق روز و ماه و سال بازی کرد
و روزهای خوب زندگی‌اش را باخت؟

فروغ در "آیه‌های زمینی" سروده بود:

مردابهای الکل
با آن بخارهای گس مسموم
انبوه بی‌تحرک روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند.

کوش‌آبادی در "پنجاه و هشت سالگی" سروده است:

آن روزها که فکر مدعیان سیاه‌مست
با آن‌که در عمل
چیزی به جز تفاله‌ی میخانه‌ها نبود
در کوچه‌ها پرنده‌ی اندیشه‌های ما
آوازه‌خوان پرده‌در روزگار بود.

فروغ در "دیدار در شب" سروده بود:

و عشق و میل و نفرت و دردم را
در غربت شبانه‌ی قبرستان
موشی به نام مرگ جویده‌ست

کوش‌آبادی در "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

شاید که یک تصور باطل
مانند موش موذی صندوق‌خانه‌ها
اعصاب خسته و فرسوده‌ی مرا
دزدانه می‌جود

فروغ در "دیدار در شب" سروده بود:

شاید که من صدای زنجره را خواب دیده‌ام

کوش آبادی در "پنجاه و هشت سالگی" سروده:

شاید که خواب می‌بینم

کوش‌آبادی در شعر "گل سرخ و خورشید" تحت تأثیر مستقیم و آشکار بخشی از شعر "تولدی دیگر" فروغ است. فروغ در آن بخش سروده بود:

آه...
سهم من این است
سهم من این است
سهم من
آسمانی‌ست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله‌ی متروک است
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می‌گوید:
"دستهایت را
دوست می‌دارم."

دستهایم را در باغچه می‌کارم
سبز خواهم شد، می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهری‌ام
تخم خواهند گذاشت.

کوش‌آبادی تحت تأثیر این بخش از شعر "تولدی دیگر" و با همین حال و هوا و همین نگاه شاعرانه، در شعر "گل سرخ و خورشید" سروده:

سهم من دستی هست و قلمی
سهم من دامنی از بذر زمخت کلمات
تا در این پاییز دل‌تنگی
برزگروار بیفشانم بذرم را بر دفتر خاک
می‌روم در دل باغ
می‌زنم بیلچه‌ام را به زمین
و ورق می‌زنم آهسته در تاریکی
خاک سرمازده را
و صمیمانه بر هر ورقش
می‌نویسم دانه
می‌نویسم گل سرخ
می‌نویسم خورشید.

هم‌چنین، در شعر "پرنده، سوار، غزال" کوش‌آبادی تحت تأثیر شعر "پرنده فقط یک پرنده بود" فروغ است. فروغ در این شعر سروده بود:

پرنده گفت: "چه بویی، چه آفتابی، آه!
بهار آمده است
و من به جست‌وجوی جفت خویش خواهم رفت."

کوش‌آبادی در شعر "پرنده سوار غزال" سروده:

پرنده پنجره ی باغ را گشود
و آفتاب طلا را به کوچه ها آورد
سوار گفت :
چه آسمان نجیبی ، چه دشت سرسبزی
بهار آمده است !
و مثل خنجر تیزی
هوای مزرعه‌ی صبح را شکافت.

 شعر "خر دجال" از دیگر شعرهای کوش آبادی است که او آن را تحت تأثیر شعر "کسی که مثل هیچ‌کس نیست" فروغ سروده است.
در شعر "کسی که مثل هیچ‌کس نیست"، فروغ خواب دیده کسی می‌آید که مثل هیچ‌کس نیست و مثل آن کسی‌ست که باید باشد و صورتش از صورت امام زمان هم روشنتر است و اسمش آن‌چنان‌که مادرش در اول نماز و در آخر نماز صدایش می‌کند یا قاضی‌القضات و یا حاجت‌الحاجات است.
در شعر "خر دجال"، مادر شاعر است که خواب دیده که "آقا"  سوار بر اسب ظهور کرده و خلق در رکابش شمشیر می‌زنند.
فروغ در شعر "کسی که مثل هیچ‌کس نیست" سروده بود:

من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید
من خواب یک ستاره‌ی قرمز دیده‌ام
و پلک چشمم هی می‌پرد
و کفشهایم هی جفت می‌شوند

کوش‌آبادی در شعر "خر دجال" سروده است:

من خواب دیده‌ام
دیدم که یک به یک در زندان شهرها
لب باز کرده بود و جوانان خشمگین
چون خون آفتاب
در کوچه‌های خاکی تاریک می‌دوند.

این چند شعر کوش‌آبادی به عنوان نمونه‌هایی از شعر او که تحت تأثیر مستقیم و آشکار شعر فروغ سروده شده، به روشنی میزان نفوذ و تأثیر شعرهای فروغ و بینش و نگاه و زبان شعری او را بر شعرهای کوش‌آبادی نشان می‌دهد. امیدوارم در مجالی دیگر بتوانم با ارائه‌ی نمونه‌های دیگر، صورتهای دیگری از تأثیر شعر فروغ بر شعر کوش‌آبادی را نشان بدهم.
در پایان، بیان این موضوع را لازم می‌دانم که شعر کوش‌آبادی با وجود تأثیری که از شعر فروغ پذیرفته و بهره‌ای که از آن برده، شعری صاحب سبک و دارای هویت مستقل و شناسنامه‌دار است. در واقع کوش‌آبادی با ذهن خلاق و عواطف انسانی سرشار و زبان ویژه‌ی خود، تأثیرهایی را که از فروغ و دیگران پذیرفته، کاملاً درونی کرده و آن را به بخشی از وجود ذهنی و جوهر خلاقیت خود تبدیل کرده و بر این مبنا، دنیای شعری خاصی را آفریده که دارای مفهر و نشان ویژ‌ه‌ی اوست، و در نمونه‌های درخشانش امضای او را بر پای خود دارد، و به روشنی نشان می‌دهد که سروده‌ای از سروده‌های اوست.

بهمن ۱۳۸۸

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا