شب تاریک حاکم بر شعر نیما شبی پر از مکر و افسون و فریب است، شبیست بدخواه که تاریکیهایش یأسانگیز است و سایههایش وهمناک و حتا بعضی از روشناییهایش هم فریبنده و گمراه کننده است، شبیست سیاه کار و اشباع شده از انواع ترفندها و نیرنگها که میکوشد رهروان راه صبحدم را سرگردان و مأیوس کند و از پیگیری راه روشنایی راستین بازدارد.
و شب تیره که اشباع شدهست
با فسونی که در او
سوی ما دارد رو
و فریب بدخواه
و فسونی که به گنده شدهی لاشهی یک زندگی مرده چو گور
مینشاند همه را
سوی ما بسته نگاه.
"یک نامه به یک زندانی"
در این شب پر از نیرنگ و افسون، سادهدلانی هستند که فریب سیاهبازیها و سیاهکاریهای شب بدخواه را میخورند و گمراه میشوند و به بیراهه میافتند. سیولیشه نماد این سادهدلان فریب خورده و گمراه شده است. او موجود سادهاندیشیست که فریب روشنی دروغین غلطانداز را میخورد و مانند دوستش- شبپره- خیال میکند که هر روشنایی راه به سوی گریزگاه رهاییبخشی دارد.
"سیولیشه" از معدود شعرهای سالهای آخر زندگی نیما یوشیج است. در واقع او در چهار سال آخر زندگیاش بیش از ده شعر کوتاه آزاد نسرود که "سیولیشه" یکی از آنهاست. این شعر سرودهی فروردین 1335 است. شعر دیگری از نیما که در این سال سروده شده و دارای تاریخ سرودن باشد، نداریم. به احتمال زیاد، دو شعر دیگر که فاقد تاریخ سرودناند- "در پیش کومهام" و "کککی"- سرودهی همین سال هستند.
در این سالهای آخر زندگی نیما یوشیج، دیگر در روستای ساحلی شعرش از مرغان بلندپرواز و خوشآوازی چون ققنوس و آقا توکا و کاکلی و مرغ آمین نشانی نیست. تنها موجودات زندهی حاضر در شعرهای این سالها عبارتاند از سیولیشه- سوسک سیاه تیتیک تیتیک کن- شبپرهی چوک و چوک کن، یک مرغ دلدادهی دریادوست، و کککی- گاو نر گم شدهای که از بیشهی خاموش نعره میکشد و علفزار برایش زندان شده است.
حدود یک سال پیش از شعر "سیولیشه"، نیما یوشیج شعر "شبپرهی ساحل نزدیک" را سرود و در آن از شبپرهی گمشدهی سرگشتهای گفت که در تاریکی شب به پشت پنجرهی کلبهی ساحلیاش آمده و چوکوچوککنان، دمبهدم، بر پشت شیشه میکوبد. نیما از او میپرسد:
شبپرهی ساحل نزدیک!
در تلاش تو چه مقصودیست؟
از اتاق من چه میخواهی؟
شبپرهی خسته و سرگشته میگوید:
چه فراوان روشنایی در اتاق توست!
باز کن در بر من
خستگی آورده شب در من.
آن سادهدل خوشخیال میپندارد که در پس هر روشنایی گریزگاهیست به سوی امنجای آسایش و آرامش:
به خیالش شبپرهی ساحل نزدیک
هر تنی را میتواند بود هر راهی
راه سوی عافیتگاهی
وز پس هر روشنی ره بر مفری هست.
در شعر "سیولیشه" هم فضا همین فضای شبانهی شعر "شبپرهی ساحل نزدیک" است. نیمه شب است. نیما در کلبهی ساحلیاش، زیر نور چراغ اتاق، شاهد نوک زدن سیولیشه بر شیشه است و شنوای صدای تیتیک تیتیک نوک زدنش:
تیتیک تیتیک
در این کران ساحل و به نیمه شب
نوک میزند سیولیشه
روی شیشه.
نیما احساس میکند که انگار سیولیشه، مثل همیشه، با نوک زدنش بر شیشه دارد با او حرف میزند و از او تمنای گشودن پنجره و راه دادنش به اتاق را میکند. به همین سبب باز، مثل هزاران بار پیش از این، خواهش سیولیشه را رد میکند و حرف همیشگیاش را تکرار میکند که در اتاقش جایی برای اقامت او و خوابگاهی برای استراحتش وجود ندارد. او اتاقش را هزاران بار با دستانش روبیده و مطمئن است که خوابگاه مناسبی برای سیولیشه در آن نیست. چراغ سوخته هم همین حرف را با هزاران سخنی که به مفهر بر لب او دوخته، میگوید که در تنگنای شبانهی این اتاق جایی برای استراحت و آسایش کسی، حتا نیما، نیست و کورسوی روشنایی اتاق اگر نشانی از آرامش دارد، این نشانش فریبنده و گمراه کننده است:
به او هزاربارها
ز روی پند گفتهام
که در اتاق من تو را
نه جا برای خوابگاست
من این اتاق را به دست
هزار بار رففتهام.
چراغ سوخته
هزار بر لبم
سخن به مفهر دوخته.
ولی سیولیشه اعتنایی به سخنان هشداردهندهی نیما ندارد و همچنان در تلاش برای راه یافتن به درون اتاق و بهره بردن از روشنایی فریبندهایست که بارها فریبش را خورده و اینک باز، برای بار دیگر، فریبش را میخورد:
ولیک بر مراد خود
به من نه اعتناش او
فتاده است در تلاش او
به فکر روشنی کز آن
فریب دیده است و باز
فریب میخورد همین زمان.
و در تنگنای نیمه شب که روزگار پیر خفته و جهان در رنج و تعب دست و پا میزند و سر و پا به در و دیوار میکوبد، سیولیشه هم بر شیشهی پنجرهی نیما پا و سر میکوبد:
به تنگنای نیمه شب
که خفته روزگار پیر
چنان جهان که در تعب
کوبد سر
کوبد پا.
تیتیک، تیتیک
سوسک سیا
سیولیشه
نک میزند
روی شیشه.
"سیولیشه" از نظر فرم، دارای شکلی ساده است. شعر از پنج بند کوتاه 5 تا 9 سطری تشکیل شده که به جز بند چهارم، درون هر بند قافیههایی وجود دارد و بند آخر تقریباً تکرار بند اول است- البته با یک سطر تفاوت. این فرم یکی از فرمهای دلپسند نیما یوشیج در شعرهای کوتاه است و او شعرهای کوتاه خوشفرم دیگری- چون "مهتاب"، "اجاق سرد"، "هنگام که گریه میدهد ساز"، "جاده خاموش است"- را با همین فرم ساخته است.
از نظر عنصر خیال و تصویر شعری، "سیولیشه" دارای دو تصویر خیالانگیز محوری است، یکی تصویر حرف زدن نیما با سیولیشه و نصیحت کردنش، دیگری تصویر تلاش و تکاپوی سیولیشهی سادهدل برای عبور از پنجره و ورود به اتاق نیما. به جز این دو تصویر اصلی، صورتهای خیال دیگری هم در شعر وجود دارد، از جمله سخن به مفهر دوختن چراغ سوخته بر لب نیما و خفتن روزگار پیر که استعارههای شاعرانهای هستند.
از نظر موسیقی، آهنگ شعر "سیولیشه" را وزن آزادش و قافیههای داخل بندها و سطرهای کوتاه شعر به وجود آورده است. از سی سطر موجود در این شعر کوتاه، پانزده سطر- یعنی نیمی از سطرها- از یک تا سه واژه تشکیل شده است. میانگین تعداد واژههای سطرها هم بین سه تا چهار واژه است. و این به روشنی نشان میدهد که اغلب سطرهای شعر کوتاهاند و این کوتاهی سطرها به شعر آهنگی مقطع و ضربی داده است. وزن شعر، در اغلب سطرها، از تکرار پایهی عروضی "مفاعلن" تشکیل شده و به صورت توالی بستهای دوهجایی شامل یک هجای بلند و یک هجای کوتاه است و این توالی در تکرار خود وزنی را پدید آورده که آهنگی ضربی و ریتمیک دارد. در تقریباً یک سوم از سطرهای شعر نیما یوشیج از وزن عروضی خارج شده و از وزن هجایی که خاص شعرهای عامیانه یا ضربی است، استفاده کرده تا ضربآهنگ شعر را تندتر و مقطعتر کند- و این تنها نمونه در شعر اوست که چنین اتفاقی در آن رخ داده، یعنی شعر به صورت ترکیبی از وزن عروضی و وزن هجایی ساخته شده است. به عنوان نمونه به بند پایانی شعر توجه کنید که هر پنج سطرش با وزن هجایی ساخته شده:
تی تیک، تی تیک
سوسک سیا
سیولیشه
نوک میزند
روی شیشه.
با این حساب، شعر "سیولیشه" نخستین شعر نیما یوشیج است که در آن، او در شیوهی نوآورانهی شعر آزادش نوآوری بدیع دیگری کرده و شعرش را از نظر وزن به صورت مرکب، با ترکیبی از وزن عروضی و هجایی ساخته است. دو سال و نیم بعد، نیما یوشیج نوآوری دیگری کرد و شعر "شب، همه شب" را که آخرین سرودهی به جا مانده از اوست، به صورت دووزنی ساخت.
بهمن 1391
|