[یادی از منوچهر شیبانی]
چند سال پس از اینکه نیمایوشیج راه تازه ای در عرصهی سرودن شعر در پیش گرفت و شروع به سرودن شعرهای موزون آزادش کرد، آرام آرام جوانان نوپو و نوجویی که هوادار نوگرایی و راهورسمهای تازه بودند به او گرویدند، پیرو راهش شدند، و به سبک او شعر سرودند. نخستین کسی که پیرو شیوه نوین نیمایوشیج شد و آن را برای سرودن شعر برگزید منوچهر شیبانی بود.
منوچهر شیبانی متولد سال ١٣٠٢ در تهران بود. او آنگاه که نیمایوشیج شروع به سرودن و انتشار نخستین شعرهای آزادش کرد، نوجوانی پانزده- شانزده ساله بود. از همین زمان شروع به سرودن شعر کرد و در هفده سالگی نخستین شعرهایش را که بیشتر شعرهای نوکلاسیک احساساتی- رمانتیک بودند، در نشریات ادبی آن روزگار منتشر کرد. در همان سالها با شعر آزاد نیما که نمونههایی از آن در مجلهی "موسیقی" منتشر شده بود، آشنا شد و به آن گرایش پیدا کرد. او چنان تحت تأثیر شیوهی آزاد نیما قرار گرفت که شروع به سرودن شعرهایی به تقلید از آنها کرد. او در سال ١٣١٩ از نزدیک با نیما آشنا شد و به عنوان نخستین شاگرد نیما، به کسب آموزش از محضرش پرداخت. شیبانی در سال ١٣٢٤ نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "جرقه" منتشر کرد. بر این مجموعه نیمایوشیج مقدمه نوشت و قریحهی شاعری منوچهر شیبانی را ستود. یکی از نخستین و زیباترین شعرهای آزاد منوچهر شیبانی که آن را در سال ١٣٢٥ سروده، شعر بلند " شمع آجین" است. بخش نخست این شعر چنین است:
بازار در سیاهی شب کیف میکند
صدها هزار طاق
در پشت یکدگر زده صف
چون اشتران قافله سنگین و بردبار
تا بر دیار جادوی شب پا نهادهاند
بر جای خشک.
بازار همچو دختر بیچارهای زبون
پیچیده است سخت به چادرسیاه شب
از زیر چادر خفقانآور
پیوسته در تلاش
چون مار تیرخورده به هنگام احتضار
هر حجره بسته لب
ز چه رو؟
چون شب است، شب.
از زیر طاقی که از آن تیرگی چو دود
رقصان دَوَد به بیرون
جمعی
کز کرده
از روزن عباها بر تیرگی طاق
مبهوت دوخته چشمان به خیرگی
گهگاه لرزه بر تنشان افکند ز بیم
آوای وهمناکی از پاسبان شب
بازار پر شدهست ز کابوسها
بیم و امید بر سر امواج تیرگی
پیوسته در ستیز
ره چاه مینماید و چَه ره
بازار پر ز خدعه
بازار پر فریب
بر وحشت من و تو زند خنده
بازار در سیاهی شب کیف میکند...
در سال ١٣٢٥ منوچهر شیبانی در نخستین کنگرهی نویسندگان و شاعران ایران شرکت کرد. او که جوانترین شاعر شرکت کننده در کنگره بود، پس از نیما یوشیج، تنها شاعری بود که شعری نیمایی خواند. شعرش شعر بلندی به نام "ایران" بود که به صورت قطعهای نمایشی با یک مقدمه و چهار قسمت سروده و در آن وضعیت اجتماعی ایران و اخلاق و طرز معیشت مردم و زندگیشان با زبانی شاعرانه توصیف شده بود. در بخشهایی از این شعر از شعرها و ترانههای محلی، همچنین از اصطلاحات بومی استفاده شده است. نکتهی جالب توجه اینکه منوچهر شیبانی در این شعر از وزنهای عروضی مختلف استفاده کرده و از این نظر شعرش مبتکرانه است. به این ترتیب سالها پیش از این که نیما یوشیج تنها سرودهی دووزنیاش را که واپسین سرودهاش هم بود بسازد، منوچهر شیبانی سرودهای چندوزنی ساخت و آن را در نخستین کنگرهی نویسندگان و شاعران ایران خواند. بخش آغازی این شعر چنین است:
در یک فضای در هم مرطوب و خشک و سرد
یک پل کشیده بین دو دریا
پست و بلند
پی از طلا و نقره ولی روی آن ز گفل
این گفل ز جهل مردم بدبخت و بینواست
شیری گسسته بند، غرنده، خشمگین
مردی زبون و سست، حیران و گیج و مست
چشمان آن مهیب، همچون شراره سرخ
چشمان این ز وحشت از حد گشادهتر
در زیر پنجههای چو شمشیر تیز شیر
او دست و پا زنان
آن مستعد حمله، این مستعد مرگ
آهنگ مرگباری از این صحنه میرسد
واضح به گوش
یک نعره، یک ناله
خورشید شعلهور ز پس شیر حملهور
چون پارهی شرر
آید برون- آید برون.
پوشیده فضا یکسره از ابر سیه رنگ
پیچیده به هم، گرم کننده، خفقانی
بادی وزد از سوی بیابان
از روی شن و شورهی نمناک
مسموم، عرق خیز، نفس تنگ کننده
مواج به دریای فضا گرد و غبار است
پیداست کمی محو
گلفدستهی چندی و دو سه گنبد خم خورده
ویرانه سراهایی از خشت و گفل و کاه
هر سو نگری طاقی بشکسته هویداست
از جادههای کج و معوج
کاید ز بیابان
یکسر به سوی شهر
یک خط سفیدی
از گرد و غبار پیداست
آهسته، غمانگیز رسد بر گوش
زنگ شتران
دام دینگ دارام دام
دام دینگ دارام دام...
بهمن 1386
|