نظر الکساندر پوپ درباره‌ی قریحه‌ی شاعری و هدف آفرینش ادبی
1391/8/9

 الکساندر پوپ، شاعر و نظریه‌پرداز ادبی انگلیسی در سال ۱۶۸۸ میلادی در لندن و در خانواده‌ای از قشر بازرگانان ثروتمند زاده شد. تحصیلات ابتدایی را از هفت سالگی شروع کرد. در ۱۲ سالگی زبانهای یونانی و لاتینی و در ۱۵ سالگی زبانهای فرانسوی و ایتالیایی را آموخت. در ۲۳ سالگی تحت تأثیر "فن شعر" بوالو، منظومه‌ای پژوهشی با عنوان "رساله درباره‌ی نقد" نوشت و منتشر کرد. در این رساله او همان چیزی را که بوالو در اثر خود به شاعران پیشنهاد کرده بود، به منتقدان پیشنهاد کرد و آن حسن نیت در نقد و نگرش مسالمت‌آمیز به اثری بود که بررسی انتقادی می‌کردند. در همین سن، الکساندر پوپ سرودن منظومه‌ی "دست درازی به طره‌ی گیسو" را آغاز کرد. او ابتدا دو بند از این منظومه را در حدود ۶۰۰ بیت سرود و آن را در سال ۱۷۱۲ منتشر کرد. سپس در سال ۱۷۱۴ دو بند دیگر بر منظومه‌اش افزود و نسخه‌ی کاملش را انتشار داد. این اثر شاه‌کار الکساندر پوپ بود و در جامعه‌ی ادبی و سیاسی انگلستان سروصدای زیادی برپا کرد. موضوع این منظومه یک روی‌داد واقعی بود. لرد پیتر، نجیب‌زاده‌ی جوان، طره‌‌ای از گیسوی دلدارش، میس آرابلا فرمر، ربوده و این عمل موجب برانگیختن رسوایی بزرگی شده بود. پوپ این موضوع را مضمون منظومه‌ی طنزآمیزش قرار داد و آن را با افسانه‌های استوره‌ای درهم‌آمیخت و منظومه‌ای جذاب و پرکشش با رویدادهای هیجان‌انگیز و خنده‌دار خلق کرد. این منظومه به علت شیوه‌ی بیان گیرایش از حد سرگرمی ساده‌ی محافل ادبی فراتر رفت و بازتاب دهنده‌ی سلیقه‌ی زمان و بیانگر پوچی و بی‌ثباتی زندگی در عصر او شد.

  پوپ در سال ۱۷۱۳ و درحالی‌که سرگرم تکمیل این منظومه بود، شروع به ترجمه‌ی "ایلیاد" کرد و اولین جلد آن را در سال ۱۷۱۵ منتشر کرد و ترجمه‌ی جلدهای بعدی را در سال ۱۷۲۰ انتشار داد. انتشار ترجمه‌ی "ایلیاد" الکساندر پوپ را بسیار مشهور کرد و سودی سرشار نصیبش ساخت.

 در ۲۵ سالگی الکساندر پوپ منظومه‌ی روستایی "جنگل ویندزفر" را سرود و منتشر کرد. این منظومه توصیفی‌ست از منظره‌های طبیعی دشتهای انگلستان و زندگی جانوران آن. در این منظومه به بعضی از رویدادهای سیاسی آن دوره هم اشاره شده است. پوپ این منظومه را تحت تأثیر شعرهای روستایی ویرژیل ساخت ولی به آن رنگ و فضای انگلیسی داد.

  پس از آن، در فاصله‌ی بین سالهای ۱۷۲۵ تا ۱۷۲۷ پوپ ترجمه‌ی "ادیسه" را منتشر کرد. بعد به سرودن دو شعر بلند عاشقانه به نامهای "شعر به یاد بانویی تیره‌روز" و "نامه‌های منظوم از الوئیز به آبلار" پرداخت.

 الکساندر پوپ از سال ۱۷۱۹ از جامعه کناره گرفت و در ویلای مجللش گوشه‌نشینی و تنهایی اختیار کرد. در این دوره از زندگی ادبی، الکساندر پوپ به سرودن شعرهای اخلاقی یا هجوآمیز سرگرم بود. منظومه‌ی هجوآمیز "دانسید" را در چهار جلد، در این دوره سرود. پوپ در این منظومه باورهای خود را در نقد نویسندگان درجه‌ی دو و متوسط، و حتا بر ضد نویسندگان محبوب جامعه، بیان کرد و عیبها و ضعفهای ادیبان زمانش را افشا کرد. از سال ۱۷۳۱ تا ۱۷۳۵ الکساندر پوپ سرگرم سرودن "رساله‌‌های اخلاقی" بود. این مجموعه شامل چهار رساله است و در آنها الکساندر پوپ خصوصیتهای اخلاقی زنان و مسائل اخلاقی دیگر مردم جامعه‌ی خود را بررسی انتقادی کرده است.

 در سالهای ۱۷۳۳ و ۱۷۳۴ الکساندر پوپ "رساله‌ای درباره‌ی بشر" را سرود و منتشر کرد. این مجموعه شامل چهار نامه‌ی منظوم فلسفی است. در نامه‌ی اول پوپ رابطه‌ی موجود میان بشر و طبیعت را تجزیه و تحلیل کرده است. در نامه‌ی دوم به بررسی رابطه‌ی بین بشر با بشر پرداخته است. در نامه‌ی سوم رابطه‌ی بین بشر و اجتماع را بررسی کرده و در نامه‌ی چهارم خوش‌بختی را موضوع بررسی فلسفی خود قرار داده است. پوپ در این منظومه تحت تأثیر اندیشمندان و فیلسوفان فرانسوی، به‌ویژه پاسکال و مونتنی، بود و با نگاه آنان به جهان و انسان و زندگی می‌نگریست.
 در بخشی از این منظومه پوپ بشر را چنین تعریف کرده است:

 تردید دارد که کدام‌یک را برتر بشمارد، روح یا جسم را
 زاده می‌شود تا بمیرد و می‌اندیشد تا اشتباه کند
 در حالت نادانی و خردمندی چنان است که گویی
 یا بس کم می‌اندیشد یا زیاده از حد فکر می‌کند...

چنان آفریده شده که نیمی از وجودش بر تواند خاست و نیمی فرو تواند افتاد
سرور بزرگ جهان و با این وجود طعمه‌ی همه چیز آن است
یگانه داور حقیقت است و غرقه در خطایی بی‌کران
افتخار و بازیچه و معمای جهان...

 زبان شعر الکساندر پوپ زبانی دقیق و پروسواس و شیوا و رسا و سالم بود و به دلیل همین خصوصیتها شعرش راه نفوذ شعر انگلیسی را به کشورهای دیگر باز کرد و به‌ویژه در فرانسه شهرت و محبوبیت فراوان کسب کرد. شعرش از حساسیت زیادی برخوردار بود و افکار ظریف و پاکی و صفا و استحکام آن، بناهای اصیل انگلیسی را به یاد می‌آورد. پوپ شاعری بود که بر کار دشوار شاعری تسلط فراوان داشت، با این وجود تمام تلاشش را می‌کرد که کارش را بهتر و بهتر کند. دقت و کوشش و رعایت دقیق دستور زبان بی‌تردید او را در ردیف شاعران برتر شعر کلاسیک انگلیسی قرار داده است. لرد بایرفن درباره‌ی پوپ چنین نوشته: "هزاران سال باید بگذرد تا ادبیات بتواند امیدی به پیدایش شاعری نظیر او به دست آورد." ولتر درباره‌ی او چنین اظهار نظر کرده: "پوپ بهترین شاعر انگلستان و در عصر ما بهترین شاعر جهان است."

 الکساندر پوپ مهمترین منتقد و نظریه‌پرداز ادبی مکتب کلاسیک ادبیات انگلیسی پس از جان درایدن بود. او از بعضی جهات در ادبیات انگلیسی منزلتی شبیه به مقام بوالو در ادبیات فرانسوی دارد. پوپ، بوالو را بسیار می‌ستود و تحت تأثیر او بود. او بوالو را وارث حقیقی ارستو و هفراس می‌دانست. مهمترین اثر پوپ در حوزه‌ی نقد و نظریه‌ی ادبی "رساله درباره‌ی نقد" است. این رساله شامل مجموعه‌ای از ملاحظات کلی درباره‌ی ذوق سلیم و دشواریهای نقد منصفانه و بی‌طرفانه و خصوصیتهای منتقد راستین است. اغلب اندیشه‌هایی که پوپ در این منظومه بیان کرده، اندیشه‌هایی بوده که مدتها پیش از او نزد نظریه‌پردازان ادبی مقبول تلقی می‌شده و اعتبار داشته است. به‌ویژه تأثیر اندیشه‌های بوالو و هفراس بر این منظومه انکارناپذیر است. پوپ در این منظومه تأکید کرده که در شعر اصل کلی عبارت است از پی‌روی از عقل و طبیعت. او طبیعت و عقل را امری واحد می‌دانست. پوپ معتقد بود که بد داوری کردن هم، مانند بد نوشتن، خطایی بزرگ است. او عقیده داشت که ذوق درست هم مثل قریحه‌ی خوب کم‌یاب است و درست است که بیشتر مردم بهره‌ای از ذوق دارند ولی غالباً تربیت نادرست ذوقشان را تباه می‌کند. از این‌رو باید ذوق را درست بررسی کرد و حدودش را به‌درستی بازشناخت. به‌نظر او طبیعت در امر داوری بهترین راه‌نمای انسان است و قواعد هم چیزی جز "صورت ضابطه یافته‌ی طبیعت" نیست، و چون قواعد ناچار از طرز عمل پیشینیان ناشی شده پس باید آثار آنها- به‌ویژه آثار همر و ویرژیل- را به‌دقت و عمیق بررسی کرد. از نظر او آن‌چه منتقدان را در تشخیص بد و خوب آثار دچار اشتباه می‌کند و از داشتن داوری درست بازمی‌دارد گاهی ناشی از جهل و غرور آنهاست که جاهلانه در نظر نادرست خود پافشاری می‌کنند و با معلومات ناقص ادعای درک حقیقت را دارند، گاهی هم از آن‌جاست که در مورد عقیده‌ای خاص تعصب می‌ورزند یا درباره‌ی نویسنده و شاعری مهر یا کینه دارند و بعضی وقتها هم این بدداوریها از آن‌جا پدید می‌آید که منتقد بی‌آن‌که اثری ادبی را در کلیتش در نظر بگیرد تنها از روی اجزای آن داوری می‌کند. مواردی هم هست که منتقد برای خودنمایی می‌خواهد خلاف نظر دیگران سخن بگوید و از این‌رو هرچیزی را که دیگران ستوده‌اند، نکوهش می‌کند و آن‌چیزی را که دیگران نکوهیده‌اند، می‌ستاید. گاهی هم علت داوری نادرست دمدمی‌مزاجی و بی‌ثباتی منتقد در عقیده است که او را وامی‌دارد هر دم عقیده‌ای دیگر اظهار کند یا به علت رشک و حسد اوست که قبول خاطر گوینده‌ای را نمی‌تواند تحمل کند. اما به نظر پوپ منتقد خوب به بعضی صفتها مانند آزرم، فروتنی و آزادگی نیاز دارد. از این رو پوپ از منتقد هم مثل شاعر توقع دارد که دانا، سلیم، صمیمی و منصف باشد و آن‌جا که در درستی نظرش تردید دارد سکوت کند و آن‌جا هم که تردید ندارد با خشونت و قاطعیت حکم نکند.

هسته‌ی اصلی نظر پوپ در "رساله درباره‌ی نقد" این تعریف شاعرانه برای قریحه است:
آماده کردن طبیعت و تزیین آن از برای هدفی مفید
آن‌چه غالباً به ذهن خطور کرده ولی هرگز به آن خوبی بیان نشده است.

برای الکساندر پوپ هدف آفریننده‌ی اثر ادبی از آفرینش اثرش بسیار مهم بود. از او در این باره سخن مشهور زیر به یادگار مانده است:
در هر اثری هدف خالق اثر را در نظر آورید
زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند بر بیش از آن‌چه آنان منظور داشته‌اند احاطه یابد.

 به عقیده‌ی پوپ شاعر راستین عقل و شعور سرشتی خود را (که او این هردو خصلت را "طبیعت" می‌نامید) به‌کار می‌برد تا حقیقتهای عام را درباره‌ی خصلت و سیرت انسان و رفتارش (که آن را هم طبیعت بشر می‌نامید) دریابد. پوپ معتقد بود که شاعر واقعی باید توجه داشته باشد که چه‌گونه شاعران بزرگ یونان و روم دریافتهای خود را در باب سیرت انسانی در شعر گنجانده‌اند و باید با استفاده از سرمشق‌های شاعران قدیم و دریافتها شخصی‌اش (که او معتقد بود به همان نتیجه‌ها می‌رسد) به نمایش آن حقیقتها به شیوه‌ای هرچه پالوده‌تر و هوشمندانه‌تر و مسرت‌بخش‌تر بپردازد.

 دکتر ساموئل جانسن در کتاب "زندگانی شاعران" الکساندر پوپ را با جان درایدن مقایسه کرده و در این مقایسه نظرش را درباره‌ی شخصیت ادبی الکساندر پوپ بیان کرده است. گزیده‌ی نظر او درباره‌ی الکساندر پوپ چنین است:
 "پوپ به این قانع نبود که مردم را راضی نگاه دارد. وی خواستار اعتلا بود و بنابراین همیشه حداکثر کوشش خود را در این راه به کار می‌برد. او در پی آن نبود که به صراحت سخن گوید بلکه خواننده را به داوری تشویق می‌کرد، و درحالی‌که از دیگران انتظار مسامحه نداشت خودش هم مسامحه نمی‌ورزید. بیتها و واژه‌ها را به صورتی دقیق و عمیق بررسی و هر جزء را با کوششی خستگی‌ناپذیر پرداخت می‌کرد تا چیزی نیازمند چشم‌پوشی باقی نماند.
 از این‌رو او قطعات آثار خود را مدتی دراز مورد تأمل قرار می‌داد و بارها آنها را بررسی و در هر مورد تجدید نظر می‌کرد. آن‌چیزی را که در چاپ اول آثار خود ناقص و معیوب می‌دید، در چاپهای بعدی اصلاح می‌کرد. به‌ندرت دیده شده که او چیزی را تغییر داده و بر وضوح و انسجام و قوت آن نیفزوده باشد. پشتکار و کوشش پوپ استثنایی بود. برداشتهایش حاصل توجه دقیقش بود و معرفتش ناشی از یقینش. در نثر از پیشینیان اقتباس نمی‌کرد. سبکش سنجیده و یک‌دست بود. فکرش را به پی‌روی از قواعد انشای خود وامی‌داشت. در کار همیشه آرام و روان و بر یک منوال بود. صفحه‌ی کاغذ برایش چمنی مخملین بود که با داس پیراسته و با غلتک هموار شده است. احتیاط و درنگ پوپ به او این امکان را می‌داد که احساساتش را تمرکز ببخشد و بر صورتهای خیال شعرش بیفزاید و آن‌چیزی را که از راه تأمل می‌توان به دست آورد و یا ممکن است برحسب تصادف به چنگ آید، جمع‌آوری کند. پرواز مرغ خیالش بی‌وقفه و شعله‌ی آتش خلاقیتش یک‌نواخت و بادوام بود. او هیچ‌گاه از حد انتظار فروتر نمی‌آمد و خواندن آثارش لذتی پایدار به ارمغان می‌آورد."

خرداد 1390



منابع:

۱- نقد ادبی (جلد دوم)- دکتر عبدالحسین زرین‌کوب- انتشارات امیرکبیر
۲- شیوه‌های نقد ادبی- دیوید دیچز- ترجمه‌ی دکترغلام‌حسین یوسفی و محمدتقی صدقیانی- انتشارات علمی
۳- فرهنگ ادبیات جهان- زهرا خانلری- انتشارات خوارزمی
۴- مکتبهای ادبی- رضا سیدحسینی- انتشارات کتاب زمان



 

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا