حقیقت در دنیای ما مانند آینهی خمیدهی واروننمای شکستهی بیشمار تکهشدهایست که هر تکهاش در دست کسیست، و در آن تنها گوشهای کوچک و محدود از جهان، آن هم با سیمایی دگرگون، دیده میشود، آنگونه که به زحمت قابل بازشناختن است و قابل هزارویک جور تأویل و تفسیر.
حقیقت در دنیای ما مانند آب برکهای موجاگین است که تصویر دنیای پیرامون را در خود سراپا دگرگون نشان میدهد، راستها را کج مینماید و کجها را راست، و چه دشوار است تصویر واقعی چیزی را در لرزش موجاموج و سیال آن بازشناختن!
حقیقت در دنیای ما مانند سایهایست تیره و تاریک بر دیواری نیمهروشن، سرشار از تفرقها و تموجهای بیشمار و ترکیدگیها و ریختگیهای بسیار، سایهای لرزان و مهآلود، پریشان و متزلزل، که روشن نیست تکانههایش تکانههای درون است یا تکانههای دیوار.
حقیقت در دنیای ما همانند حبابیست سرشار از رنگها و بیرنگیها، ولی در معرض خطر ترکیدن و بربادرفتن، بس محتاطانه باید با آن روبهرو شد و با هزاران ترفند و زیرکی باید با آن کنار آمد، چه کوچکترین بیمبالاتی، یعنی از هم گسستن و نابود شدن آن حباب نازکآرای کوتاهعمر.
بهمن 1382
|