هرگز رؤياهايت را از سر تنبلی رها نكن.
هرگز رؤياهايت را ناتمام نگذار.
هرگز از رؤياهايت هرچقدر هم ناممكن دل نكن.
آنها مثل بادبادكی سبكبار در آسمان زندگی در حال پروازاند. نخ اين بادبادك دست بيداری تست، از جا بلند شو، نخ را محكمتر در دستت بگير، مراقب باش از دستت جدا نشود، چون خيلی ليز و لغزان است. آنها را دنبال كن و هرجا ترا بردند نرمپو دنبالشان برو، آنگاه میبينی كه تو را به چه جاهای ديدنی محشری میبرند، به سرزمينی كه هيچگاه به خواب هم نمیديدی، به دنیای رنگينكمانها.
به شرط اینكه پاهایی تيزپو داشته باشی و قدمهايی بلند، كه هيچوقت از رفتن خسته نشوی، كه اگر چيز ترسناكی ديدی نترسی و بدانی كه كابوسها برای اينكه جلوی پيشروی و همراهیات را با رؤياهايت بگيرند هزار دوز و كلك سوار میكنند و با هزار شكل ترسناك سر راهت را میگيرند كه بترسانندت تا جا بزنی و از پيش رفتن منصرف بشوی.
گفتی كه رؤياها هم میتوانند آزاردهنده باشند. بله. ممكن است گاهی رؤياها ناراحتت كنند. ولی برای چی؟ برای اینکه میخواهند ببينند چقدر سرسخت و محكمی، و چقدر شجاع و پیگير. چون رؤياها تنها كسانی را با خود به سرزمين جادويی رنگينكمانها میبرند كه سرسخت و محكم باشند، كسانی كه هيچ چيز نتواند بترساندشان يا از پيش رفتن بازشان دارد.
آبان 1383
|