یک پند ز من بشنو، ای روشنی دیده!
بنویس به خط زر این پند پسندیده
آن را تو هزاران بار هرروز بخوان با خود
هستی اگر، ای دلبند! از مردم فهمیده
کار تو شود با آن، بس راحت و بس آسان
جز خیر کسی زین پند نشنیده و نادیده
گر روغن و نان خواهی، همکاسهی ملت شو
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.
با دزد چو بنشستی، هممسلک دزدان شو
با جمع دغلبازان همسیرت و همسان شو
با مست بکن مستی، با پست بکن پستی
با جاهل و بیدانش، تو جاهل و نادان شو
با اهل خوشی سرخوش، با اهل طرب خندان
با اهل غم و ماتم نالنده و گریان شو
گر روغن و نان خواهی، همکاسهی ملت شو
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.
با بنگی و وافوری شو بنگی و وافوری
در محضر کیفوران کن شنگی و کیفوری
با دودی و قلیانی شو همدم و همقلیان
گر خلق سماور شد، تو نیز بشو قوری
در جمع تبهکاران زشتی و تباهی کن
در جمع ستمکاران از عدل بکن دوری
گر روغن و نان خواهی، همکاسهی ملت شو
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.
ما هر غلطی کردیم تو نیز بکن آن را
دنبالهرو ما باش، خواهی نشوی رسوا
خوردیم اگر آبگوشت، تو نیز بخور آبگوشت
خوردیم اگر پیتزا ، تو نیز بخور پیتزا
چون بوقلمون میباش خوش جلوه و رنگارنگ
هر رنگ که ما گشتیم، همرنگ بشو با ما
گر روغن و نان خواهی، همکاسهی ملت شو
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.
مهر 1382
|