- واقواق… واقواق… واقواق
- چخه، چخه! چه مرگته این جور واقواق میکنی؟ زهرهمو آب کردی با اون واقواقت. بستنت اونجا که واسه بدبختایی مث من واق بزنی؟ مگه ارث باباتو خوردم که اینجور داری خودتو جر میدی؟ من این ور خیابونم، چیکار به کار تو نسناس دارم که اینطور داری زنجیر پاره میکنی؟ مظلومتر از من گیر نیاوردی؟
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- خفقون بگیر الدنگ بیسروپا. چخه چخه. همه از صغیر و کبیر به من زور میگن، تو فسقلی یهوجبی هم میخوای به من زور بگی؟ به خیالت شهر هرته؟ از پس دیگرون برنیام از پس تو یکی خوب برمیآم. بیخودم صداتو واسم کلفت نکن. نه از صدات میترسم، نه از اون دندونقروچهت، نه از شاخ و شونه کشیدنت. جلو از ما بهترون مجبورم سرمو بندازم پایین، گردنمو از مو باریکتر کنم، هر حرف زوری میزنند اطاعت کنم، بگم "بله قربان، چشم قربان، حق باشماست، به روی چشم، اطاعت میشه". ولی جلو تو نیموجبی چی؟ رئیس اداره به من زور میگه، بقال و چقال و قصاب و نونوا به من زور میگن، صابخونه به من زور میگه، هر کس و ناکس گردنکلفتی به من زور میگه، هر کی پشتش به جایی گرمه یا دسش تو دست از ما بهترونه به من زور میگه، زنم به من زور میگه، بچهم به من زور میگه، حتا این بچه قنداقی شیش ماههم که هنوز پستونک میک میزنه به من زور میگه، حالا تو هم میخوای به من زور بگی؟
- واقواق ... واقواق ... واقواق
- چخه چخه! پدرسگ مادر سگ. تو یکی کور خوندی. زیر بار حرف زور هر کی برم زیر بار زورگویی تو ناکس نالوطی نمیرم. بیخودم واسه من صداتو نبر بالا، هی واقواق نکن. من هیچ از اون واقواق لعنتیت نمیترسم. اگه راست میگی، خیلی مردی، واسه اون گردنکلفتای زورگو صداتو ببر بالا، واسه رئیس حسابداریمون که واسه یه مساعدهی ناقابل باس یه ساعت جلوش دولاراست بشم، کمر خم کنم. اون ایکبیری عوضی هم با کمال وقاحت مجیزهامو بشنوه، بعدشم سرشو بندازه بالا که نخیر، نمیشه، امکان نداره، از بالا بخشنامهی کتبی اومده، ضمیمهش دستور اکید شفاهی که مساعده پساعده، یخدور...
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- اگه راست میگی، خیلی مردی، واسه اون نرهغول بیهمهچی که رئیسمه واق بزن، واسه اون پستفطرتی که بیخود و بیجهت واسه پنج دقیقه تأخیر، نصف حقوق روزانهی آدمو کم میکنه، آخر ماه به خاطر چند تا از این تأخیرهای ناقابل پنجدقیقه دهدقیقهای ثلث حقوق آدمو میریزه تو جیب از ما بهترون... آخه اون الاغ بیشعور که خودش بنز آخرین مدل زیر پاشه، چه خبر از حال ما بدبخت بیچارهها داره که باهاس اونقدر تو صف اتوبوس وایسیم که زیر پامون علف سبز شه. بعدش هم اونقدر از این اتوبوسهای پر و پیمونی که از زور پری جای سوزن انداختن ندارن و ده پونزده نفر به در و پنجرهش آویزونند بیان، از جلو چشای پر از التماسمون رد بشن، برن، پشت سرشونم نیگا نکنن، نیگای حسرت به دل ما رو همراه خودشون ببرن، تا کی بشه بالاخره دل سنگ یکی از اونا بسوزه، صد متر بالاتر از ایستگاه نیگر داره تا ما دوون دوون خودمونو بهش برسونیم و از درش آویزون بشیم، همینطور وسط زمین و هوا معلق، خبر مرگمون، خودمونو برسونیم اداره. خوب، با این حال و روز کی میتونه سر موقع برسه اداره؟ آدم نصف شبم که از خونه بیاد بیرون لنگ ظهر میرسه اداره. ولی مگه این حرفا میره تو مخ گندیدهی اون مغز خر خوردهی آشغال کله؟
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- حالا اگه تو زورت میرسه بیا ادارهمون، صداتو واسه آقارئیسه ببر بالا، به اون چشغره برو و واقواق کن تا بلایی سرت بیاره که واقواق کردن از یادت بره. چنون روزگاری ازت سیاه کنه که نه فقط از واقواق کردن بلکه از به دنیا اومدنتم پشیمون بشی.
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- بیخودی گلوتو جر نده، من واسه واقواقت ترهم خرد نمیکنم. اگه گردنت خیلی کلفته بیا واسه بقال سر کوچهمون شاخ و شونه بکش که ساعت به ساعت میکشه رو قیمت جنساش، هیچکی هم جرأت نمیکنه جیکش دربیاد، چون تا صدای اعتراض یکی بلند میشه که چرا دم به ساعت میکشی رو قیمت اجناس، رگهای گردنش سیخ میزنه بیرون، چشاش میشه دو کاسه خون، میخواد از حدقه وربپره بیرون، چنون میآد تو شیکم آدم که زهرهی آدم آب میشه، کارد دم دستش باشه، میزنه شیکم آدمو سفره میکنه، عربدهها میکشه که چارستون آدم میلرزه، نعره میزنه "میخوای بخر نمیخوای گم شو! هری، راه باز جاده دراز، برو بذار هوا بیاد تو، کسی مجبورت نکرده بیای از اینجا جنس بخری، برو که دیگه نمیخوام ریخت نحستو ببینم".... و اگه یک کلمه دیگه باهاش یکی به دو کنی میزنه با مشت و لگد آدمو از بقالیش میندازه بیرون...
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- بازم که داری واق میزنی. راستراستی که خیلی زبون نفهمی. انگار از جونت سیر شدی. بابا تو دیگه کی هستی! انگار تنت حسابی میخاره ها... فکر نمیکنی اگه الان یه گردن کلفت غولتشن از راه برسه از هرچی نه بدترت آویزونت میکنه؟ اگه خیلی مردی برو واسه اونایی واق بزن که همه جا، تو خونه، تو کوچه و خیابون، تو ایستگاه اتوبوس، سر چارراه، تو مغازه، تو اداره، تو شهرداری، تو دارایی، تو سازمان آب و برق، هر جا که پا میگذاری بهت زور میگن و حقتو میخورن. به اون گردن کلفتای قلدری که چنون میزنند تو سر آدم که آدم صدای بزغاله درمیآره، جیکش هم دربیاد شکمشو سفره میکنند، دلورودهشو میریزند بیرون، برو واسه اونا واق بزن، اگه واقعاً احساس قلدری میکنی برو واسه گردنکلفتا واق بزن وگرنه واق زدن واسه فلکزدهی زبونبستهی توسریخوردهای مث من که هنر نیست، همه چی درست!
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- هان؟ باز چه مرگته صداتو میبری بالا؟ بند دلمو آب کردی. فهمیدم. غلط نکنم تو هم از اون صاحب مفتخور نرهغول گردنکلفتت پاچه گرفتنو یاد گرفتی، به زورگویی و ضعیفکشی عادت کردی. درست نمیگم؟ از خونهی ویلایی و اون بنز مدل بالا که تو باغ جلو عمارت پارک شده، و اون پژوی پشت سرش و اون استخر و اون دم و دستگاه اعیونی معلومه که باس سگ زنجیری یکی از اون دمکلفتای شکم گندهی دزد باشی، یکی از اون خرپولای قلچماق غارتگری که ما بدبخت بیچارهها رو میچاپند و خونمونو میکنند تو شیشه. راه دور چرا بریم؟ از اون قلاده و زنجیر طلات که داره عینهو خورشید برق میزنه اظهر من الشمسه که مال یکی از اون دزدای کلهگندهی سرگردنهای که حق همه رو میخورن و میلیارد میلیارد چپو میکنند و هپلی هپو، بعله، حالا روشن شد، با این حساب، بایدم واقواق کنی و شاخ و شونه بکشی و دندون قروچه کنی...
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- واقواق کن... واقواق کن... اونقدر واقواق کن تا جون از هرچی نه بدترت دربیاد. بایدم واقواق بکنی. جنابعالی نفست از جای گرم درمیآد. شیکمت حتماً سیره و جات گرم و نرم، چرا واقواق نکنی؟ چرا واسه من آس و پاسی که تو هفت آسمون یه ستاره ندارم دندون قروچه نری؟ باید هم واق بزنی. تو چه خبر از حال من بدبخت مفلوک زبونبسته داری که الان که ساعت پنج عصره هنوز ناهار کوفت نکردم. از سرما دارم عینهو بید میلرزم. الان هم که میبینی یه ساعت بلکه بیشتره منتظر اتوبوس چشمم به راه سفید شد بلکه این اتول صاب مرده بیاد ما رو برسونه به سگدونیمون، اتوبوس نیومده که نیومده. حالام معلوم نیست کی میخواد بیاد ما را از الهیه ببره توپخونه، از اونجا با یه اتوبوس دیگه باس خودمونو برسونیم یاخچیآباد، کی برسیم سر خونه زندگیمون، خدا عالمه، ساعت هشت شب، نه شب، شاید هم دیرتر، ده یازده شب. خسته و تشنه و گشنه و هلاک.
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- بزن . واق بزن. حق داری. سیر از گرسنه خبر نداره، سوار از پیاده. تو حتماً ناهار ستّ و سیری کوفت کردی، از اون غذاهایی که سال تا سال گیر ما فقیرفقرا نمیآد، بهترین جاهای گوشت مغزرون و جیگر دل و قلوه و دنبلان و سنگدون و شیردون و مغز قلمو لمبوندی، ای کارد بخوره به اون شیکمت! اینها رو که تو خوردی من هم خورده بودم صدتای تو واقواق میکردم. بعدش هم حتماً دو سه ساعتی توی لونهی گرم و نرمت چرت زدی ، حالا که از خواب بیدار شدی قبراقی و سرحال، عشقت کشیده واسه من بدبخت واق بزنی.
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- بزن. بزن که خوب میزنی. دشمنی با بدبختبیچارهها رو از اون ارباب گردنکلفت شیکمگندهی بیغیرتت یاد گرفتی؟ الحق که خوب استادی داشتی. مرحبا به تو که خوب درستو یاد گرفتی و فوت آب شدی. به اندازهی دو ماه غذای من و زن و بچهم توی یه وعده کوفت کردی، حالا که سردماغی و کیفت کوکه کیف میکنی که واسه من واق بزنی...
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- خوشا به سعادتت. خوش به حالت. کاشکی من جای تو بودم.... ولی نه، من با تموم بدبختیهام هیچوقت حاضر نیستم حتا یه لحظه جای تو باشم. دم تکون دادن و سگ صفتی واسه امثال من ننگه. منو چه به کاسهلیسی و مزدوری؟ نه تا حالا حق کسی رو خوردم، نه به کسی زور گفتم، نه به حقوق کسی تجاوز کردم، نه دزدی و غارت کردم. یه عمره دارم با شرافت و آبروداری زندگی میکنم، زندگی من با تموم بدبختیها و فلاکتهاش صد شرف داره به زندگی تو و اون ارباب گردنکلفتت.
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- اونقدر واق بزن که گلوت جر بخوره. اونقدر واق بزن که جون از هرچی نه بدترت دربره، نه از واقت میترسم نه از اون دک و پوز کثافتت. دندونای تیزت هم منو نمیترسوته، ترهم واسشون خرد نمیکنم. مفتخور کاسهلیس سگصفت پدرسگ! آزادم و یه سر سوزن از زندگیمو با زندگی هزارون امثال تو عوض نمیکنم. حالا هرچی می خوای واق بزن، پدرسگ مادرسگ!
- واقواق ... واقواق ... واقواق.
- چخه چخه، پدرسگ!
- واقواق... واقواق.
آذر 1370
|