ولتر كلام قابل تأمل و تعمقی دارد با اين مضمون:
ما بايد متقابلاً با هم مدارا كنيم زيرا همگی ضعيفایم، ناهشيارايم، دستخوش تغييرايم، و در معرض خطر گمراهی قرار داریم. آيا مضحك نيست اگر نی سر خم كرده در برابر باد، و گرفتار در لای و لجن، به نی همسايه كه در خلاف جهت او خم شده، بگويد: ای سيهروز! چطور جرأت میكنی جلوی من در جهت مخالف خم شوی؟ زود باش. تا نگفتهام از ريشهات بركنند و بسوزانند، مثل من خم شو كه تنها جهت درست خم شدن، همين جهتیست كه من خم شدهام و خم شدن در هر جهت ديگر جرمیست نابخشودنی و اشتباهی غیر قابل گذشت و مستحق سختترين عقوبتها...
اين توهم تنگنظرانه كه "همه بايد مثل من بينديشند زيرا حق هميشه با من است و هر مخالفتی با طرز فکر من جز باطل نيست." ريشه در کدام شورهزار بیثمری دارد؟ خودخواهی؟ خودبرحقپنداری؟ نادانی؟ تنگنظری؟ كوتاهبينی؟ سطحینگری؟
آذر 1382
|