میس سوفی: فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما
1391/6/1

مشکل اصلی فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما- میس سوفی- این بود که بیش از حد لوس تشریف داشت. البته لوس کلمه‌ای‌ست بیش از اندازه مؤدبانه، خوشبینانه و جانبدارانه، واقع‌بینانه‌تر این است که بگوییم بیش از حد ننر تشریف داشت. از بچگی همه هی لی‌لی به لالایش گذاشته بودند، هی هر کار خطایی کرده بود، ندیده گرفته بودند، یا به جای این‌که بهش تذکر بدهند و جلوی اشتباهاتش را بگیرند، هی تعریف الکی ازش کرده بودند، هی هندوانه زیر بغلش گذاشته بودند، هی گفته بودند:
- آره قربون شکل ماهت، حیرون اون قدوبالای ترکه‌ایت، صدقه بلاگردون اون دماغ قلمیت، هر غلطی دلت خواست بکن.
 برای همین هم او این‌طوری تربیت شده بود که هر کار اشتباهی دلش می‌خواست انجام می‌داد، کسی هم جرأت نداشت بگوید بالای چشمش ابروست.
البته میس سوفی دختر باهوش و بااستعدادی بود. بفهمی‌نفهمی زیرک هم بود و به قول امروزیها از آن افراد اسمارت بود. برای همین همیشه توی مدرسه و دانشکده به قول خودش جزو بهترینها بود، و همین باعث شده بود که دائم با تشویق اولیای امور روبه‌رو بشود، همین هم او را ننرتر کرده بود. دیگر واقعاً نمی‌شد گفت بالای چشمش ابروست. چون در این صورت چنان برافروخته و عصبانی می‌شد و چنان پرخاشگرانه هجوم می‌آورد سمت آدم که آدم از ترس دو تا پا داشت دو تا هم قرض می‌کرد، فلنگ را می‌بست، الفرار، د برو که رفتی، دیگر پشت سرش را هم نگاه نمی‌کرد. بددهان هم بود و به قول قدیمیها دهانش چفت و بست درست حسابی نداشت. با کوچکترین انتقادی از جا درمی‌رفت، شروع می‌کرد به دادوبیداد و قرشمال‌بازی و بددهنی و دری‌وری‌گویی.
 میس سوفی پس از مدتها تحصیل در رشته‌های مختلف بالاخره به این نتیجه رسیده بود که خداوند عالم و آدم، شخص شخیص ایشان را خلق کرده، فقط و فقط، برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه؛ و چون حس کرده بود که در این رشته خلأ عظیمی از نظر حضور فیلسوفه‌های علیامخدره وجود دارد، خواسته بود این کمبود را جبران کند و جای خالی تمام فیلسوفه‌های ضعیفه را در تاریخ فلسفه با حضور قوی و سرنوشت‌سازش پر کند. برای همین سرگرم مطالعات فلسفی شده و چیزهای دست چندمی در این زمینه خوانده بود، ولی حیف و صدهزار حیف که معلوماتش بسیار سطحی و ناقص، و به شدت مغلوط و مغشوش بود، و تقریباً هر چیزی که در این زمینه می‌گفت غلط و بی‌پایه‌واساس بود. اصلاً عادت کرده بود به حرف بی‌پایه‌واساس زدن. ادعاهای توخالی و بدون دلیل و مدرک می‌کرد و هرچی هم ازش می‌پرسیدند: "عزیزجون! سند و مدرک این حرفهات کو؟ کجاست؟" با هوچیگری آب  را گل‌آلود می‌کرد و شلوغ‌پلوغ‌بازی راه می‌انداخت تا از جواب‌گویی صریح و روشن و شفاف طفره برود.
 در نقد دیگران هم روشش این بود که چیزهای من‌در‌آوردی مغلوط و مضحکی از خودش درمی‌آورد و به طرف مقابلش نسبت می‌داد، بعد شروع می‌کرد به رد کردن آن چیزها و تخطئه‌ی طرف.
البته اسم اصلی فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما میس سوفی نبود بلکه یک چیز دیگری بود، ولی چون از فلسفه تنها این جمله را یاد گرفته بود که "فلسفه با سوفیسم در تضاده"، دوستانش به شوخی اسمش را گذاشته بودند میس سوفی. از این تکیه‌کلام‌ها میس سوفی یک‌چندتایی داشت که به عنوان توپ و تانک و مسلسل در بحثهای فلسفی به کار می‌برد و با آنها حریف بیچاره را به رگبار می‌بست. یکی از کاراترین این حربه‌ها این جمله بود: "برو منطق گزاره ها رو بخون"، دیگریش این بود: "من کتابهای هفتصدهشتصد صفحه‌ای فلسفه خوندم، اصول اعداد فیثاغورث رو امتحان دادم، روزی هزارتا مقاله‌ی فلسفی می‌خونم، روزی صدتا مقاله‌ی فلسفی می‌نویسم، حالا تو که تا حالا ده تا مقاله هم ننوشته‌ای، اومدی می‌خوای جلب‌بازی درآری، منو نقد کنی؟ بابا ایوالله!". جمله‌ی مشهور دیگرش این بود: "استادای من با دریدای بزرگ نشست‌وبرخاست می‌کردند، ناهار باهاش شاتوبریان می‌خوردند، شام باهاش شامپانی می‌نوشیدند، حالا تو که اصلاً معلوم نیست استادات کیها بودند، و اصلاً معلوم نیست استادی داشتی یا نداشتی، اومدی می‌خوای جلب‌بازی درآری، منو نقد کنی؟ برو کشکتو بساب، عمو!"
نکته‌ی خیلی جالب این بود که فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما- میس سوفی- به خودش اجازه می‌داد که فیلسوفان بزرگ را نقد کند- آن هم چه نقدی! نقدهای آب‌دوغ‌خیاری هشلهفت هشت من نه شاهی، آن‌وقت اگر کسی جرأت می‌کرد، مطالب غلط‌غلوطش را نقد می‌کرد، فوراً مثل هیزم الوگرفته، برافروخته می‌شد یا مثل شاتوت قرمز می‌شد و می‌گفت: "معلومات شماها در حدی نیست که بخواین منو نقد کنین. شماها حق نقدکردن منو ندارین. فقط من حق نقد کردن دیگرونو دارم."
یا می‌گفت: "نقد کردن تنبلیه. واسه همین هم شما ایرانیها هی نقد می‌کنین. ولی مقاله نوشتن زحمت داره، دود چراغ خوردن داره، برای همین من مقاله می‌نویسم، شما بدبخت‌بیچاره‌های تنبل بی‌سواد نقد می‌کنین."
البته بینی‌وبین‌الله کسی تا حالا مقاله سروته‌داری از ایشان ندیده بود. دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ...
آن کی‌بردفرسایی‌هایی هم که ایشان اسمش را مقاله می‌گذاشت، مطالبی بود آبکی و بی‌سروته که اغلب از روی جزوه‌های درسی یا سایتهای اینترنتی کپی شده بود و لقمه‌های جویده‌شده‌ی دیگران بود که ایشان به اسم دست‌پخت خودش جا می‌زد. یک مشکل اصلی دیگر میس سوفی این بود که اصولاً از نقدشدن خوشش نمی‌آمد. دوست داشت همه به‌به‌وچه‌چه‌کنش باشند و به‌به‌وچه‌چه‌کنان به پیشوازش بیایند و مطالب بی‌محتوایش را تحسین کنند، یا به قول قدیمیها، بگذارند سرشان حلواحلوا کنند. اگر هم کسی خلاف این کار را می‌کرد و خدای نکرده خدای نکرده، زبانم لال، به خودش اجازه می‌داد و پیه مورد خشم و غضب قرار گرفتن را به تنش می‌مالید، نقد مختصری بر آثار و افکار ایشان بیان می‌کرد، آن‌وقت بیا و ببین، یا به قول قدیمیهای خودمان، خر بیار باقالی بار کن. الم‌شنگه‌ای راه می‌انداخت که آن سرش ناپیدا. با جنگولک‌بازی و دادوهوار و جاروجنجال سعی می‌کرد صدای منتقد را توی حلقومش خفه کند و کاری کند که طرف بخت‌برگشته‌ی فلک‌زده حناق بگیرد یا مبتلا به خفقان شود.
از هنرهای دیگر فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما- میس سوفی- یکی هم شعر گفتنش بود. میس سوفی مدعی بود که شاعره‌ای تراز اول است که توی شاعره‌ها رودست سیمین بهبهانی و فروغ فرخ‌زاد بلند شده و توی کل عالم شعر کشورش، رودست نیما و شاملو و سپهری، و به مرحله‌ای رسیده که شعر مطفاوط یا مطفاوت یا متفاوط (بخشید که نمی‌دانم کدام املا از نظر زعمای این قوم متفاوط در مطفاوت در مطفاوط درست است، چون بین خود این زعما هم بر سر املای درست این سبک سوپراولتراهات‌پست‌مدرن اختلاف نظر و زدوخورد و کشمکش است. پس این نادانی را بر من ببخشید.)
 الغرض، داشتم می‌گفتم، میس سوفی مدعی بود که سبکی جدید در شعر ابداع کرده که در آن شعر افقی به عمودی تبدیل می‌شود، گاهی هم مورب و زیگزاگی می‌شود و در آن هر کلمه‌ای هر معنایی می‌تواند داشته باشد به جز معنای رایج پذیرفته شده‌اش از طرف همگان. این‌جا هم مثل عرصه‌ی فلسفه، میس سوفی بدون کوچکترین اطلاعی از فن شعر و سبکها و اسلوبهایش شروع کرده بود به زیر هم نوشتن جمله‌های بند تنبانی و اسمش را گذاشته بود شعر، جمله‌های هشت من نه شاهی بی‌سروتهی که نه وزن داشت، نه موسیقی، نه معنا، نه فرم و نه تصویرسازی بدیع و ابتکاری. یک مشت جمله‌های کلیشه‌ای بود که دست و پا شکسته و دم‌بریده شده، زیر هم مثل پلکان یک نردبان شکسته ردیف شده بود. وقتی درباره‌ی علت فقدان وزن و موزون بودن در شعرش از میس سوفی سوآل می‌کردی، این طوری جواب می‌داد:
- کسی که در قرن بیست‌ویک که قرن مریخه فکر وزن باشه، ول معطله. خانم سیمین بهیهانی چهل تا وزن از خودش درآورده اون‌وقت شما توی همون پنج تا وزن موندی. شعر منو باید خودت بگردی وزنشو پیدا کنی. من وقت ندارم بگردم وزن شعرمو پیدا کنم. من همین جوری می‌گم. خودش خودبه‌خود به طور اتوماتیک‌وار وزن پیدا می‌کنه. هر سطرش هم یه وزنی می‌شه که خواننده باید خودش بره، جون بکنه، وزن شعرمو پیدا کنه. من که نمی‌تونم لقمه رو بجوم، بگذارم دهن خواننده. این تنبل‌پروریه. خواننده باید خودش عرق بریزه، زور بزنه، وزن شعر منو پیدا کنه. اگرم چیزی پیدا نکرد (یعنی چیزی نبود که پیدا کنه) خودش زورزورکی یه وزنی بهش زورچپون کنه.

به گمانم میس سوفی فکر می‌کرد وزن شعر چیزی شبیه عطسه یا خمیازه است که خودش اتوماتیک‌وار بیاید و نیاز به تلاش و آگاهی برای راست‌وریس کردن نداشته باشد.
جالبتر این‌که اصلاً شعر میس سوفی هیچ نوع وزن و توازنی نداشت که کسی بخواهد برود، بگردد و پیدایش کند، یعنی در واقع، رک و پوست کنده بگویم، میس سوفی خواننده‌ی شعرش را دنبال نخود سیاه می‌فرستاد و دست به سر می‌کرد. علت هم روشن بود. او اصلاً چیزی از وزن شعر فارسی نمی‌دانست و حاضر هم نبود به خودش زحمت بدهد و برود یاد بگیرد. تنها چیزی که از وزن یاد گرفته بود دو تا اصطلاح فاعلاتن فعولن بود، بدون این‌که معنی‌اش را بداند؛ و در یک کلام، معلومات میس سوفی درباره‌ی شعر هم- مثل معلوماتش درباره‌ی فلسفه- آبکی و سطحی و بی‌پایه واساس بود. آن‌وقت با این بی‌سوادی مدعی بود که پنج کتاب شعر منتشر کرده و به زودی شش‌تای دیگر هم منتشر می‌کند. واقعاً آدم متأسف می‌شد به حال آدمهای بخت‌برگشته‌ی فلک‌زده‌ای که از بد روزگار باید کتابهای امثال میس سوفی را می‌خواندند و به‌به و چه‌چه می کردند.
میس سوفی مدعی بود که به هفت زبان زنده‌ی دنیا تکلم می‌کند. من که هرچی شمردم نتوانستم این هفت تا زبان را پیدا کنم. شاید زبان آقون‌واقون دوران طفولیت و زبانهای زنده‌ی رسا و خوش‌آوایی مثل زبان زرگری و زبان مرغ‌وخروسی را هم در این مجموعه هفت‌تایی به حساب آورده بود.
خلاصه فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما- میس سوفی- از این ادعاهای توخالی خیلی زیاد داشت و واضحتر بگویم مثل طبل توخالی پر بود از های‌وهوی ادعاهای صد تا یک قاز...

مهر 1383

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا