خیام!
گفتی که دم را دریابیم
و لحظههای فانی و بیاعتبار عمر را
با شادی و نشاط
و خوشدلی، غنیمت بشماریم
اما، عزیز من!
آخر کدام شادی؟ آخر کدام دم؟
در این زمانهای که در آنیم، دمبهدم
آید فرود بر سر ما سیل درد و غم.
افسوس، ای رفیق!
اینجا، در این دیار خرابآباد
فرصت برای شادی و عشرت نیست
مهلت برای یک دم راحت نیست
چیزی نصیب مردم درمانده
غیر از عذاب و زجر و مرارت نیست.
مرداد 1390
|