موضوع سرنوشت یکی از موضوعهای بسیار جذاب برای چایکفسکی و یکی از دغدغههای اصلی و همیشگیاش بود و در تمام طول سالهای جوانی و میانسالی ذهنش را به خود مشغول میداشت و نیروی آفرینشگری و نبوغش را صرف خود میکرد. در بعضی از ساختههای او تم سرنوشت را میتوان شنید: سرنوشتی بیرحم، سنگدل، ستمگر و هوسباز که سبکسرانه و کوردلانه زندگی آدمها را در دست دارد و آن را بازیچهی میلهای هوسآلودش قرار میدهد.
نخستین بار در سال ۱٨۶٨ میلادی (در سن ۲۶ سالگی) چایکفسکی اثری مستقل دربارهی سرنوشت ساخت و نام آن را "سمفنی شاعرانهی سرنوشت" گذاشت.
در سمفونی شماره چهار، بخش اول سمفنی به توصیف بازیهای بیرحمانهی سرنوشت اختصاص دارد. چایکفسکی در تفسیری که بر این سمفنی نوشته، این بخش را چنین تفسیر کرده است:
"پیشدرآمد این سمفنی که با آهنگ قهرمانی آغاز میشود، نمایندهی سرنوشت است. این سرنوشتیست بیرحم که ما را از خوشیها و لذتهای دنیا محروم کرده و مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر ما معلق است و ما را به اطاعت و پیروی کورکورانه و اجباری وادار میکند، و ما را در برابر آن چارهای جز این نیست که خود را به رؤیاهای دور از حقیقت و شیرین دلخوش کنیم. آهنگ ملایمی که پس از آن شنیده میشود، نمایندهی این خوشی و آرامش روحی است که چون سرابی ما را فریب میدهد. ولی این خواب خوش هم به زودی سپری میشود و بار دیگر سرنوشت، غرشکنان، تهدید میکند و میخواهد ما را در غرقاب بیکرانهی رویدادها غرق کند.
سمفنی پنج چایکفسکی نمونهی دیگری از توصیف سلطهی سرنوشت بر زندگی انسان است و آهنگ سرنوشت با نواهایی گوناگون، گاهی حزنانگیز و گاهی خشمناک و گاهی هم عاشقانه و شکوهمند شنیده میشود. در این سمفنی، آهنگ تقدیر، همانند سمفنی پنج بتهوون، با تمی ویژه، در ابتدای سمفنی نواخته میشود و با نوایی حزنانگیز و بم، حاکمیت سرنوشت بر زندگی بیان میگردد. در سراسر بخش نخست این سمفنی، مبارزهی روحی انسان با سرنوشت، با لحنی شیوا و نوایی رسا و قدرتمند، بیان شده است. پایان این مبارزه هم با آهنگ سرنوشت همراه است ولی این بار تم تقدیر، با حالتی خشمآلود و غضبناک شنیده میشود. بخش پایانی این سمفنی نشان دهندهی پیروزی قاطع و قهارانهی سرنوشت جبار بر انسان است و آهنگ تقدیر با شکوه بسیار نواخته میشود و خبر از این میدهد که تقدیر بر ارادهی انسان چیره شده و آن را درهم شکسته است، و این موضوع تفاوت اصلی سمفنی پنج چایکفسکی با سمفنی پنج بتهوون است. در پایان سمفنی پنج بتهوون این انسان است که بر سرنوشت پیروز میشود و خود را از بندهایش میرهاند، و در سمفنی پنج چایکفسکی، این سرنوشت است که انسان را مقهور ارادهی قهار و جبار خود میکند و بر او چیره میشود و او را اسیر سلطهی خود میکند.
دی 1388
|