هوم (هومه= هومیزد= هومایزد) نام ایزدیست که در اوستا به عنوان پسر اهورامزدا و موبدایزد و جان و روح و نگهبان گیاه مقدسی به همین نام معرفی شده و "یشت" (سرود) بیستم از "یشتها" (یکی از بخشهای پنجگانهی اوستا)- به نام "هومیشت"- به نیایش و ستایش او اختصاص دارد. در اوستای جدید، در یسناهای نهم و دهم و یازدهم، هومایزد ستایش شده و دربارهاش این توصیفها بیان شده: "او دشمنانمان را از ما دور میکند"، "او از آن ف پرهیزگاران است و نه از آن دروندان(بیدینان)"، "او درمانبخش است"، " از او نوشابهای میسازند که مستی نمیآورد"، "این اوست که دین را چون کمربندی ستارهنشان به هرمزد داد"، "او بر فراز البرزکوه میروید" طبق بیان اوستا، اهورامزدا این ایزد را برای یاری و همکاری با امشاسپندشهریور آفریده و او جنگجو و سلحشور است. در یکی از سرودهای اوستایی آمده که او اژدهای شاخدار را که اوبارندهی اسب و انسان بوده و زهر زردرنگی داشته، کشته است. در متن مقدس دیگری که هنگام نیایش خوانده میشده، از او تمنا شده که گرزش را بر ضد اژدها و تبهکاران و ستمپیشگان و زنان بدکاره به کار گیرد.
مطابق آنچه در اوستا آمده هومایزد در نبردی که ستارهی تیشتر که پدید آورندهی باران و پاسدار آبها بود، با اهریمن کرد و در آغاز این مبارزه با جاری کردن آب باران بر زمین به مدت سی شبانه روز بیشتر موجودات موذی و زیانباری را که اهریمن آفریده بود (خرفستران)، نابود کرد، راهنمای تیشتر بود و همراه با امشاسپندبهمن و برزایزد، او را هدایت و یاری کردند.
نماد اینجهانی هومایزد گیاهی کوهستانی به نام هوم بوده که ساقهای نرم و پرالیاف و شیرهای سفید، شبیه شیر، داشته است. شیرهی این گیاه را به طرز خاصی و در مراسم آیینی ویژهای، با فشردن میگرفتند و بر آن دعاهای ویژهای میخواندند و تقدیسش میکردند و نام افشرهی آن را "هوم" گذاشته بودند. این افشره، نوشابهای سرمستکننده و شادیبخش بوده که در ایران باستان دو کاربرد داشته است. یک کاربردش این بوده که آن را در مراسم آیینی خاصی به طرزی ویژه نثار هومایزد میکردند. کاربرد دومش این بوده که آن را در بعضی مراسم آیینی- از جمله در مراسم قربانی آیینی یا ضیافت آیینی (مَیَزد)- با آداب و رسومی خاص مینوشیدند و میپنداشتند که با نوشیدنش قدرت مبارزه با اهریمن و شکست دادن او را پیدا میکنند و به رستگاری میرسند. در بعضی از مراسم آیینی هردو کار با هم انجام میشده، یعنی هم هوم را با آداب و رسومی خاص نثار هومایزد میکردند و هم آن را مینوشیدند.
مطابق آنچه در استورههای آیینی ایران باستان آمده، هومایزد در مقام موبدایزد مسئول و ناظر امور مربوط به قربانی و نثار بوده و زردشتیان باستان میپنداشتند که هربار مراسم قربانی یا نثار انجام میگیرد و چیزی قربانی و نثار میشود، هومایزد هم در مراسم شرکت دارد و از نزدیک بر امر قربانی و نثار کردن نظارت میکند. همچنین میپنداشتند که او هم مانند موبدان از قربانی- به خصوص اگر قربانی جانور باشد- سهم میبرد و اگر سهمش را نثارش نکنند، آن جانور در روز داوری از قربانی کننده به اهورامزدا شکایت خواهد کرد. برای همین، از ترس اینکه از آنها شکایت نشود، آن زردشتیانی که جانوری را قربانی میکردند سهمی از گوشت قربانی را به هومایزد اختصاص میدادند تا مورد لطف و مرحمت او قرار گیرند.
هومایزد نه تنها حاضر و ناظر بر امور مربوط به نثار و قربانی بوده، بلکه خودش هم قربانی شونده و نثار کنندهی شیرهی جانش یا به تعبیری خون سپیدش بوده است. در واقع ایرانیان باستان، گرفتن شیرهی گیاه هوم را تعبیری از این واقعیت میدانستند که هومایزد خودش را قربانی و شیرهی جانش را نثار کرده تا با آن به آن نوشندگان شیرهی جنش که نیایش کننده و پرستنده و ستاینده و پیرو وفادار و باورمندش هستند، نیکبختی و رستگاری و خیر و برکت و نیرو موهبت کند.
نوشیدن شیرهی سرمستکنندهی هوم از زمان زردشت ممنوع شد و از دورهی ساسانیان به بعد، توسط پیشوایان دینی، نوشیدن شیرهی گیاه دیگری که در کتابهای پزشکی قدیمی آن را "هومالمجوس" نامیدهاند و امروزه "افدرا" نامیده میشود، به جای هوم رواج یافت. این نوشیدنی سرمستکننده نبود ولی نیروزا و نشاطآور و شفابخش بود. نام گیاهی را هم که این شیره از آن گرفته میشده، هوم گذاشته بودند ولی این گیاه آن هوم باستانی اصیل نبود و تنها شباهتی ظاهری به هوم اصلی باستانی داشت بدون اینکه شیرهاش خاصیت سرمستکنندگی و شورآفرینی شیرهی آن را داشته باشد.
افشرهی هوم برای زردشتیان باستان نمادی بوده از هوم سپید که طبق آموزههای اوستا، در فرایند بازسازی جهان در آخر زمان (فرشکردسازی= فرشگردسازی) از آن اکسیر زندگی جاودان فراهم و به روان مردگان موهبت میشود تا با خوردنش زندگانی بیمرگ بیابند. در حقیقت برای آنها مراسم گرفتن افشرهی هوم و نوشیدن آن پیشنمایشی نمادین از مراسم خوردن اکسیر بیمرگی در فرایند بازسازی جهان بوده است. آنها میپنداشتند که مادر گیاه هوم، درختیست به نام هوم سپید (نام این درخت در اوستا "گوکرنه" و در زبان پهلوی "گوکرن" به معنی "گاوشاخ" آمده و به احتمال زیاد همان درخت کوکنار یا کاج امروزی است) که در میان دریای گیهانی (= فراخکرد = وروکشه = دریای بیانتها) قرار دارد و مطابق آنچه در "بندهش" آمده، هومایزد که دشمن پیری و درمانگر بیماریها و التیامبخش دردها و زندهکنندهی مردگان و انوشهگر زندگان است، درون درخت هوم سپید است و از درون این درخت وظیفههایی را که اهورامزدا برایش مقرر کرده انجام میدهد و هنگام نوسازی جهان (یزش فرشگردسازی) در آخر زمان، هوم سپید را تولید میکند و در اختیار سوشیانس (سومین پسر زردشت و سومین رهاییبخشندهی جهان از شر اهریمن) و یارانش قرار میدهد و آنها یزش فرشگردسازی را با کشتن گاو هذیوش (هدیوش) و بریدن پیه آن و ترکیب کردنش با هوم سفید آغاز میکنند و از این ترکیب خوراکی فراهم میکنند به نام "انوشه" (انوش) که اکسیر جاودانگیست و از این خوراک به روان هر مردهای سهمی میدهند و آنها با خوردن آن در یزش فرشکردسازی زنده میشوند و به جاودانگی میرسند و تا ابد زنده میمانند.
زردشتیان میپنداشتند که اهریمن دشمن درخت هوم سپید است و برای از بین بردن آن چرپاسه (نوعی سوسمار آبی) را آفریده تا به این درخت حمله و آن را ریشهکن کند ولی اهورامزدا برای بیاثر کردن ترفند اهریمن ده ماهی کر (Kar) آفریده که همواره پیرامون درخت هوم سپید در حال شناکردناند و مدام چرپاسه را زیر نظر دارند و اجازه نمیدهند که به درخت هوم سپید نزدیک شود.
استورهای میگوید که اهورامزدا خواهش اثرت (ثریتا) (پدر گرشاسپ) را که از او تمنا کرده بود تا به او نوشدارویی ببخشد که با آن بتواند درد و بیماری و پوسیدگی و عفونت را که اهریمن با جادوگریاش در جهان و در میان جهانیان پراکنده بود تا آنها را ناتوان کند و از یاری رساندن به اهورامزدا در نبردش با او بازشان دارد و از بینشان ببرد، پذیرفت و هزاران گیاه شفابخش بر گرد درخت هوم سفید رویاند و به اثرت طرز کاربرد آنها را آموخت. به این ترتیب بر اساس آنچه در این استوره آمده، ثریتا نخستین پزشک و درمانگر در جهان بوده است.
در اوستا آمده که هومایزد به چهار مرد که او را با اخلاص تمام نیایش کردند، سپس گیاه هوم را با انجام رسمهای آیینیاش فشردند تا در آیینهای دینی نوشیده شود، مرحمت کرد و به هریک از آنها پسری بزرگوار و نامدار موهبت کرد، به این ترتیب که بزرگایزدان (امشاسپندان) روان این فرزندان را از طریق شاخهی گیاه هوم به بطن مادرانشان القا کردند. نخستین مرد ویونگهان بود که هومایزد به او یمه (جمشید) را عطا کرد. دومین مرد اثویه (آبتین یا آتبین) بود که هومایزد به او فریدون را عطا کرد. سومین مرد اثرت (ثریتا) بود که هومایزد به او گرشاسپ را عطا کرد. چهارمین مرد هم پوروشسپه بود که هومایزد به او زردشت را عطا کرد.
همچنین در اوستا آمده که زردشت در سی سالگی، درحالیکه سرگرم برداشتن آب پاک از رودخانه برای فشردن هوم بوده، برای نخستین بار احساس کرده که دارد به کشف و شهود نائل میشود. آنگاه بزرگایزد بهمنامشاسپند در برابرش نمودار شده و پس از اینکه او را از گرانی بار تن رهانیده، به مینوی آسمانی و به بارگاه امشاسپندان دیگرش برده و در آنجا او از امشاسپندان آموزههای دینی و سرودهای نیایش را آموخته است.
فراهم کردن افشرهی هوم و نثار کردنش آیینی ویژه و پیچیده و طولانی و پر از کارهای نمادین داشته که در آنها تنها پیروان زردشت و مؤمنان به کیش او اجازه و حق شرکت و مشارکت داشتند. این آیین بخشی از مراسم بزرگ یسنا بوده است. برای فراهم کردن افشرهی هوم که در واقع همان نثار کردن هومایزد بوده، بزرگموبدی برگزیده و وارسته و پرهیزگار چهارزانو مینشسته و ساقههای تازهی گیاه هوم را در هاون میساییده (هوم را در چهار نوبت میساییدند که نمادی از ظهور زردشت و سه پسر رهاییبخشندهاش بوده) و هاون را سه بار میکوبیده (نمادی از پندار نیک- گفتار نیک- کردار نیک) سپس شیرهاش را از یک صافی که از موهای گاو خاصی درست شده بوده که به همین منظور پرورش یافته بوده، میگذراندند و آن را با آب پاک تقدیس شده میآمیختند. آب تقدیس شده را در سه نوبت روی هوم ساییده میریختند و این نمادی از سه مرحلهی تولید باران بوده (تبخیر آب- تشکیل ابر- درهمفشردگی آن و درآمدن به صورت باران).
به عنوان جمعبندی از آنچه دربارهی سرگذشت هوم در استورههای ایران باستان بیان کردم نتیجه میگیرم که پنداشت زردشتیان باستان از او ترکیبی از چند شخصیت متفاوت بوده است. در شخصیت اول ایزدی جنگجو بوده که با بدیها و بیماریهاو پلیدیهای ناشی از اهریمن مبارزه میکرده است. در شخصیت دوم درمانگری شفابخش و التیامدهنده بوده که دردها را تسکین میداده و زخمها را التیام میبخشیده و بیماریها و پیری را درمان میکرده است. در شخصیت سوم امدادگری یاری دهنده و راهنمایی کنندهی بوده و تیشتر را در مبارزه با اهریمن راهنمایی کرده و یاری رسانده است. در شخصیت چهارم موبدی بوده که در تمام مراسم قربانی و نثار حاضر و ناظر بوده است. در شخصیت پنجم ایثارگری بخشنده بوده که خودش را قربانی و شیرهی زندگیاش را نثار میکرده است. در شخصیت ششم بخشندهی زندگی بیمرگ در پایان جهان بوده است.
هوم تنها هویت و شخصیتی استورهای نداشته بلکه شخصیتی تاریخی هم داشته و در چند متن کهن از او به عنوان شخصی شریف و بزرگوار که در رویدادهای تاریخی نقشی مثبت و مفید داشته، یاد شده است. به عنوان مثال، طبق روایت مدی در "آیینهای دینی پارسیان"، هوم "بزرگمردی ایرانی بود که کارهای بزرگی انجام داد و نامش را به نیکی به یادگار گذاشت."
در شاهنامهی فردوسی هم هوم به صورت نیکمردی پرهیزگار و زاهدی پشمینهپوش نمودار شده که از نژاد فریدون بوده و در سالها آخر زندگی کیکاووس و پادشاهی کیخسرو میزیسته و بر ستیغ کوهی به پرستش و نیایش اهورامزدا میپرداخته است. این هوم همان کسیست که افراسیاب تورانی را درحالیکه در غاری بالای کوه پنهان شده بوده، دستگیر کرد ولی افراسیاب با ترفند از دستش گریخت و خودش را به دریا انداخت و ناپدید شد:
یکی نیکمرد اندر آن روزگار
ز تخم فریدون آموزگار
پرستند با فر و برز کیان
به زنار کیشاه بسته میان
پرستشگهش کوه بودی همه
ز شادی شده دور و دور از رمه
کجا نام آن نامور هوم بود
پرستنده دور از بر و بوم بود
یکی غار بود اندر آن برزکوه
بدو سخت نزدیک و دور از گروه
همی رفت روزی بر آن کوه بر
ز بهر پرستیدن دادگر
نیایشکنان هوم برکوهسار
به پیش جهاندار پروردگار
پرستش همیکرد پشمینهپوش
ز غارش یکی ناله آمد به گوش
...
□
منبعها:
1- فرهنگ اساطیر- نوشتهی محمدجعفر یاحقی
2- شناخت استورههای ایران- نوشتهی جان هینلز
3- پژوهشی در اساطیر ایران- نوشتهی مهرداد بهار
4- شاهنامهی فردوسی
مرداد 1391
|