۱- بنیانگذار جشن نوروز
به روایت شاهنامه که متکی بر روایت خداینامک و دیگر متنهای موجود به زبان پهلوی در زمان فردوسی است، بنیانگذار نوروز جمشید- شاهنشاه پیشدادی- بوده است. فردوسی در این باره در شاهنامه چنین سروده است:
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرومانده از فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را "روزنو" خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
ابوریحان بیرونی در "التفهیم" نوروز را چنین معرفی کرده: "نخستین روز است از فروردین ماه، وزین جهت روز نو نام کردند زیراک پیشانی سال نو است" و در "آثار الباقیه" دربارهی علت پیدایش نوروز و بنیانگذار آن چند روایت نقل کرده که یکی از آنها تقریباً منطبق بر روایت شاهنامه است. این روایت چنین است:
"برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که در ایام تهمورث صائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید، دین را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگ بهنظر آمد و آن روز را که روز تازهای بود، جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود.
باز عید بودن نوروز را چنین گفتهاند که چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند و برای یادبود آن روز در تاب مینشینند و تاب میخورند.
دستهی دیگر از ایرانیان میگویند که جمشید زیاد در شهرها گردش مینمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم به دوش خود آن تخت را میبردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند، این روز را عید گرفتند."
خیام هم در نوروزنامه بنیانگذار نوروز را جمشید دانسته و چنین نوشته است:
"چون از ملک جمشید چهارصد و بیست و یک سال گذشت... آفتاب به فروردین خویش به اول حمل بازآمد و جهان بر وی راست گشت... پس در این روز که یاد کردیم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود که هر سال چون فروردین نو شود آن روز جشن کنند و آن روز نو دانند."
۲- زمان برگزاری جشن نوروز
اگرچه در این باره که جشن نوروز از چه زمانی آغاز شده و زمان دقیق برگزاری آن کی بوده، اطلاعات موجود روشن و دقیق نیست و نظرها هم متفاوت است ولی آنچه مسلم است اینکه جشن نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریایی بوده و اگرچه در اوستا از نوروز نامی نیست، ولی بعضی از متنهای دینی پهلوی دربارهی نوروز و مراسم ایرانیان باستان مطالبی دارند.
آنچه از اسناد دینی- تاریخی و همچنین از روایت ابوریحان بیرونی و خیام در نوروزنامه، برمیآید این است که جشن نوروز اگرچه در دورههای بسیار کهن- به عنوان مثال در دورهی تدوین بخش کهن اوستا در آغاز برج حمل ، یعنی در آغاز بهار، برگزار میشده- ولی در دورههای پس از آن- به عنوان مثال در دوران ساسانیان- نوروز، یعنی روز اول سال ایرانی و نخستین روز فروردین ماه، در اول فصل بهار نبوده و متغیر بوده است. مثلاً در سال یازدهم هجری که مبدأ تاریخ یزدگردی و آغاز پادشاهی یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، است؛ نوروز مصادف با شانزدهم ماه ژوئن، یعنی نزدیک به اول تابستان بوده و از آن سال به بعد، هر چهار سال یک روز عقب میرفته تا اینکه در سال ۳۹۲ هجری قمری نوروز به اول برج حمل رسیده و در سال ۴۶۷ هجری قمری نوروز در ۲۳ برج حوت، یعنی در اواخر زمستان، بوده است. در این هنگام ملکشاه سلجوقی به دانشمندان ریاضیدان و ستارهشناسان رصدخانهاش که خیام هم یکی از آنان بود، دستور داد که تقویم سال را طوری تنظیم کنند که نوروز با روز اول بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب به برج حمل است، مصادف شود و در این روز ثابت بماند. به این ترتیب تقویم جلالی تنظیم شد و تعداد روزهای سال طوری تنظیم شد که نوروز هر سال در روز نخست برج حمل و منطبق بر نخستین روز بهار باشد.
ایرانیان باستان مراسم دیگری به نام فروردگان داشتهاند که در پایان سال برگزار میشده و ده روز طول میکشیده است. این مراسم در واقع روزهای سوگواری بوده و در این روزها برای مردگان خود گریه و زاری و عزاداری میکردد. جشن نوروز پس از این ده روز برگزار میشده و همراه با سرور و شادی بوده است.
۳- مدت زمان جشن نورور
جشن نوروز در دورانهای مختلف بین شش روز تا یک ماه طول میکشیده است. ابوریحان در "التفهیم" پس از ذکر نخستین روز فروردین نوشته "و آنچه از پس اوست از پنج روز همهی جشنهاست و ششم فروردینماه نوروز بزرگ است، زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و گروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزیست از فرنامه و بدو فلک آغازید گردیدن."
شهمردان رازی در روضهالمنجمین در این باره نوشته: "نوروز بزرگ- آنچه معروف است آن دانند که خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان بدادندی، و چون این پنج روز بگذشتی به لهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی. پس این روز از این سبب بزرگ کردندی."
بعضیها هم مدت این جشن را یک ماه نوشتهاند. البته جشن همگانی در پنج روز نخست بوده که آن را نوروز همگانی مینامیدند و در طول این پنج روز مردم به اجرای مراسم خاص خود میپرداختند. در دربار هم در هر روز مراسمی معین برگزار میشده که گاه تا یک ماه طول میکشیده است.
فروردین 1389
|