استوره‌ی آتش در ایران باستان
1391/5/14

 واژه‌ی "آتش" در اوستا به صورت "اتر"، در زبان پهلوی به صورت "آتور" و "آتر" و "آتش"، در زبان پارسی به صورت "آذر" و "آدر"، و در گویشهای گوناگونش به صورتهای "آتیش"، "آدیش"، "تش" و شکلهای نزدیک به این صورتها تلفظ و ثبت و ضبط شده است.
 ریشه‌ی این کلمه در زبان سانسکریت "آدری" و مفهومش زبانه و شعله‌ی آتش بوده و به عنوان صفت "ایزد آتش" هم که "آگنی" نامیده می‌شده، به کار می‌رفته است.
 کشف آتش مهمترین و حیاتیترین اکتشاف تاریخ زندگی بشر بوده و به دلیل اهمیت حیاتی این اکتشاف و نقش بسیار مهمی که آتش در زندگی بشر باستانی ایفا می‌کرده، ستایش و تقدیس آتش از همان دوران باستان رواج داشته و آتش در اغلب باورهای استوره‌ای، موجودی مقدس یه شمار می‌رفته و پرستش می‌شده است.
 در استوره‌های ایران باستان، پیدایش آتش به هوشنگ نسبت داده شده است. به روایت شاه‌نامه، در یکی از روزهایی که هوشنگ به شکار رفته بود، ماری سر راهش دید و چون مار قصد حمله و آسیب رساندن به او را داشت، هوشنگ به قصد کشتن مار سنگی به سمتش پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، بلکه به سنگ دیگری برخورد کرد و از این برخورد، جرقه‌هایی جهید و از آنها آتشی شعله کشید که تا آن روزگار ناشناخته بود.
 هوشنگ به پاس پیدایش آتش، آن روز را جشن گرفت و به ستایش و گرامی‌داشت ایزدان آسمانی پرداخت. این همان "جشن سده" است که در آن ایرانیان باستان به ستایش آتش می‌پرداختند.
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم‌گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه‌رنگ و تیره‌تن و تیزتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره‌گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ
به زور کیانی رهانید ز دست
جهان‌سوز مار از جهان‌جو بجست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز
هر آن کس که بر سنگ آهن زدی
ازو روشنایی پدید آمدی
جهان‌دار پیش جهان‌آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن‌گاه قبله نهاد
بگفتا فروغی‌ست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
در روایتهای استوره‌ای دیگر ایرانی، آفرینش آتش وابسته به پیدایش گیاهان و روییدنیها بوده است. شاید باور به سرچشمه‌ی نباتی آتش در قومهای کهن ایرانی از این‌جا ریشه گرفته باشد که آنها آتش را از سایش دو تکه چوب به هم ایجاد می‌کردند، در نتیجه این باور در آنها به وجود آمد که سرچشمه‌ی آتش، چوب درختان است و آتش منشاء نباتی دارد و روح درخت و گیاه است. این باور کم‌کم پرورده شد و به این صورت تکامل یافت که آتش روح طبیعت و هرآن‌چیزی است که در طبیعت شکوفا می‌شود و می‌بالد. تعمیم این باور چنان گسترش یافت که آتش روح زندگی شناخته شد و با گذشت هزاره‌ها، این استنتاج فلسفی هستی‌شناسانه پدید آمد که آتش روح هستی است. بر مبنای همین باور، آتش احترام فراوان یافت و مقدس و آسمانی شمرده و پرستش شد، و چنین بود که با گذشت زمان، آتش بنیانی ایزدی و سرشتی مینوی یافت.
 در اوستا، آتش پسر اهورامزدا و سپندارمذ معرفی شده است. از دید اوستا این عنصر آسمانی مقدس نزدیکترین دوست و گرامیترین یاور بشر بوده، هم‌چنین به عنوان پیکی میان انسان و ایزدان مورد احترام بسیار بوده است.
 از این‌رو در ایران باستان آتش را نماد اهورامزدا و شعله‌اش را نشانه‌ی فروغ ایزدی می‌پنداشتند و برای شعله‌ی مقدسی که با چوب عود و اتر در آتشکده‌ها، همیشه فروزان بود، احترام و اعتباری خاص قائل بودند. این آتشدان فروزان، در پرستشگاهها و نیایشگاهها به منزله‌ی محراب پیروان آیین مزده‌یسنا بوده است.
 یکی از علتهای تقدس آتش در ایران باستان این بوده که آن را همانند آب، سرچشمه‌ی زندگی می‌پنداشتند و بر این باور بودند که وجود همه چیز به آن وابسته است. بر طبق باورهای استوره‌ای تخمه‌ی بشر از آتش بوده و آتش سرچشمه‌ی زندگی انسانی بر زمین بوده است.
 زبده و گوهر آتش در اوستا "فر" یا "فره" نامیده شده و آن فروغ یا فر و شکوه ویژه‌ای‌ست که از سوی اهورامزدا به پیامبران و پهلوانان و دارندگان کی و کیان بزرگ، از سر موهبت، بخشیده می‌شده است. در آیین مزده‌یسنا این باور وجود داشته که زرتشت نگه‌دارنده و پاس‌دار آتش جاودانی بوده است.
اوستا پنج گونه آتش را نام برده و بر هر یک درود ویژه فرستاده است. گونه‌ی نخست آتش بزرگ، مشهور به "آتش بهرام" بوده که در آتشکده‌ها نگهداری می‌شده است. گونه‌ی دوم آتش پنهان در بدن جانوران و کالبد آدمی بوده و "آتش درون" نامیده می‌شده است. گونه‌ی سوم آتش جاری در روییدنیها و بدنه‌ی گیاهان و جانوران بوده و سرچشمه‌ی زندگی آنها بوده است. گونه‌ی چهارم آتش نهفته در ابرها بوده که به صورت برق یا آذرخش از دل ابرها بیرون می‌جهیده است. این همان آتش جهنده‌ای‌ست که از گرز "تشتر" زبانه می‌کشیده و شراره می‌افشانده است. گونه‌ی پنجم آتش ایزدی بوده که بر فراز آسمان و در برابر جایگاه جاودان اهورامزدا قرار داشته است.
بنابر روایت اوستا، آتش مقدس زندگی در نهاد تمام فرزندان طبیعت به امانت گذاشته شده و به هریک از موجودهای جهان سهمی از آن ارمغان داده شده است.
گوهر زندگی انسان و سایر موجودهای جان‌دار همین آتش جاودانه‌ی درون است، آتشی که هرگز نمی‌میرد و نماد دوام و بقای جان است. این همان آتش درون است که مبنای تعبیرهایی چون آتش نامیرای عشق و آتش جاودان جان شده و گوهر هستی موجودات زنده، به ویژه آدمی‌زاده است. ادبیات استوره‌ای و عرفانی ما سرشار است از شعله‌های این آتش نامیرا. آتش مینوی نگهبان و نگه‌دار زندگی جانوران است و آتش زمینی سوزنده و پاک‌سازنده‌ی پلیدی و پلشتی و گناه است.
 رسم برافروختن آتش در بیشتر جشنهای آیینی ایران باستان وجود داشته، از جشن سده که جشن رسمی ستایش و گرامی‌داشت آتش بوده تا جشن چهارشنبه سوری، از جشن یلدا تا جشن مهرگان و جشن آذرگان، و از همه مهمتر جشن نوروز.
 در خانه‌های ایرانیان باستان، در روز نخست فروردین، پس از آراستن اتاق برگزاری مراسم نوروز، روی میز مراسم، کاسه‌ای آب و کوزه‌ای شراب و گلدانی گل و بشقابی شیرینی و کاسه‌ای نقل و آتشدانی پر از آتش می‌گذاشتند و آتش را با چوب صندل و عود و سایر چوبهای خوش‌بو نیرو می‌دادند و هرکس می‌بایست با دست خود چوب بر آتش بگذارد و نام مردگانش را برشمارد، زیرا بر این باور بودند که روح آنها که مرده‌اند در صورت یاد کردن از ایشان به آشیان زمینی خود برمی‌گردد و از روشنایی آتش دل‌گرم و روشن‌روان و پاکیزه می‌شود.
 آتش نوروز در تمام مدت جشنهای نوروزی روشن نگهداشته می‌شد و پیوسته با چوبهای معطر عود و صندل جان تازه  و فروغ نو می‌گرفت و زبانه می‌کشید. این آتش نابودکننده‌ی بدیها و پاک‌کننده‌ی گناهان بود و برکت‌بخشنده و میمنت‌بار، و ارمغان‌آور بهروزی و تندرستی و شادکامی در تمام طول سال آینده برای اهل خانه و خویشانشان بود و هرچه مشتعلتر می‌شد خیر و برکت و میمنت آن افزونتر و بخشندگی‌اش کریمانه‌تر و سرچشمه‌ی فرخجستگی و فرخندگی افزونتر می‌شد.
 نگهبانی و پاسداری آتش در ایران باستان بر عهده‌ی "اردیبهشت" بوده است. اردیبهشت که از امشاسپندان بوده در عالم روحانی، نماینده‌ی راستی و پاکی و تقدس اهورامزدا؛ و در عالم مادی، نگهبان همه‌ی آتشهای روی زمین بوده است.
 واژه‌ی "آذر" در زبان فارسی شکل دیگری از واژه‌ی "آتش" و از قدیمیترین نامهای آن در زبانهای آریایی است. یسنای 62 در ستایش آذر است و "آتش نیایش" که نماز ویژه‌ی آتش است، از این یسنا گرفته شده است. مطابق متن "یشتها"، "آذر ایزد" نگهبان ویژه‌ی آتش بوده و از میان گیاهان "آذرگون" یا "آذریون" به ایزد آذر اختصاص داشته است. نهمین ماه سال و نهمین روز هر ماه به نام این ایزد و آذرروز از آذرماه جشن "آذرگان" بوده است. در این روز مردم در آتشکده‌ها "آتش نیایش" می‌خوانده‌اند.
در کتاب "شناخت استوره‌‌های ایران"- نوشته جان هینلز- درباره‌ی آتر یا آتش چنین آمده است:
 "تا به امروز آتش کانون آیینهای هندو و زرتشتی بوده، ولی ریشه‌های آن به دوران هندواروپایی باز می‌گردد... عنصر آتش هم‌چنین در همه‌ی جهان پراکنده است، در خورشید که در آسمان برین است، وجود دارد. آتش در ابر توفان‌زا افروخته می‌شود و به صورت برق به زمین فرود می‌آید و در اینجا مدام به دست مردمان بازتولید می‌شود...
 مرکزیت آتش در دین زرتشتی، شاید یکی از شناخته‌ترین جنبه‌های این دین باشد، ولی بسیار بد تعبیر شده است. هم باورها و هم کردارهای دینی مربوط به دوران پیش از زرتشت کاملاً رنگ زرتشتی به خود گرفته‌اند، و در استوره‌شناسی ایرانی غالباً دشوار است که باورهای کهن را از باورهای جدیدتر جدا کنیم. آتش پسر اهورامزداست و نشانه‌ی دیدنی حضورش و نمادی از نظم راستینش. یکی از پارسیان کنونی نوشته: واقعاً چه چیزی می‌تواند بیش از شعله‌ی پاک و بی‌آلایش آتش نماینده‌ی طبیعی و والای خدا باشد که خود "نور جاودانی" است؟
 به هر حال آیینهای زردشتی بسیاری از باورهای کهن را حفظ کرده‌اند. در این آیینها آتش به طور مستقیم مورد خطاب قرار می‌گرفته و موبد برایش نثار می‌کرده است. در نیایش آتش موبد این سخنان را بیان می‌کرده است:
آفرین خوانم بر یزش و نیایش، نثار خوب
نثار آرزوکردنی و نثار ستایش‌آمیز که بر تو، ای آتش!
پسر اهورامزدا (نثار می‌شود)
تو شایسته‌ی ستایشی، شایسته‌ی دعایی
باشد که تو شایسته‌ی ستایش، شایسته‌ی دعا باشی
در خانه‌های مردم.
نیکی باد مردی را
که تو را بپرستد.
در دین زردشتی کنونی آتش چنان مقدس است که نه پرتوهای خورشید مجاز است به آن برسد و نه چشم ناپاکی اجازه دارد آن را ببیند. شاید همیشه وضع چنین نبوده، زیرا در دورانهای کهن آتشدانها را بر سر کوهها می‌ساختند.
 درباره‌ی "آتر" تنها چند روایت استوره‌ای به ما رسیده... یکی از این استوره‌ها که در سرود قدیمی "زامیاد یشت" آمده، ستیز میان آتر و غول اژی‌دهاکه را بر سر فره ایزدی، روایت کرده است:
 اژی سه‌پوزه‌ی بدآیین که تجسمی‌ست از هوس ویرانگر، برای به چنگ آوردن فره ایزدی بتاخت تا آن را خاموش سازد. آتر هم برای به دست آوردن آن شتافت و آن فره دست نیافتنی را نجات داد، ولی اژی که هم‌چنان از پس می‌تاخت و ناسزا می‌گفت، فریاد برآورد که اگر آتر فره را به دست آورد، بر او خواهد تاخت و نخواهد گذاشت که دیگر هرگز روی زمین بدرخشد. چون آتر دچار تردید شد، اژی تاخت تا فره را به دست آورد. این بار نوبت آتر بود که زبان به تهدید بگشاید. به دهاکه (اژی‌دهاک) هشدار داد:
- ای اژدهای سه پوز! بازگرد. اگر آن فره دست‌نیافتنی را به چنگ آوری، بر پشت تو زبانه کشم و در دهان تو شعله افکنم که دیگر هرگز نتوانی بر روی زمین آفریده‌ی اهوره گام برداری.
 اژی هراسان خود را پس کشید و فره ایزدی هم‌چنان دست نیافتنی ماند.
 این استوره نشان می‌دهد که ایرانیان باستان زندگی را نبردی میان نیروهای نیک و بد می‌دیدند. آتر در جبهه‌ی نیک می‌جنگید، از این‌رو در یکی از دعاهای زردشتی با عنوان "جنگ‌جوی خوب دلیر" نامیده شده است. نقش کهن آتش در مبارزه بین نیروهای نیک و بد طبیعی در متن جدیدتر دیگری به این صورت نمودار می‌شود که آتش به صورت برق، دیوی را که در پی بازداشتن باران از بارش است شکست می‌دهد. ولی این استوره‌ها اینک نقش مهمی در باورهای زردشتیان کنونی ایفا نمی‌کنند، و چنان‌که دیدیم در این دین آتش، نماد اهورامزدا و کانون نیایشهای روزانه‌ی آنهاست. با این حال، هنوز به آتش "جنگ‌جو" خطاب می‌کنند، و از مقدسترین آتشها، یعنی آتش بهرام، خواهش می‌کنند که نه با دیوان خشکسالی بلکه با دیوان مینویی تاریکی نبرد کند."
 مقدسترین آتشهای باستانی ایران آتشهای سه‌گانه در آتشکده‌های سه‌گانه بوده‌اند. این سه آتش عبارت بوده‌اند از "آتش فرنبغ" که بنا به روایتی در آتشکده‌ای به همین نام، در کابل افغانستان و بنا به روایتی دیگر در کاریان فارس قرار داشته، "آتش گشنسب" که در آتشکده‌ای به همین نام در شیز جای داشته و "آتش برزین مهر" که جایگاهش در قله‌ی کوه ریوند نیشابور بوده است. باور آیینی ایرانیان باستان بر این بوده که هرسه آتش مقدس بر پشت گاو استوره‌ای (سریشوگ) نگهداری می‌شده، تا این‌که شبی طوفان شدیدی رخ داده و آتشها از پشت گاو به دریا افتاده و در آن‌جا به سوختن ادامه داده و به مردمان روشنی بخشیده‌اند. هریک از این آتشها نگهبان و پشتیبان طبقه‌ای از مردم بوده است. آتش فرنبغ پشتیبان موبدان، آتش گشنسب پشتیبان جنگجویان، و آتش برزین‌مهر پشتیبان کشتگران بوده است. این سه آتش مقدس، جمشید را در پادشاهی مینوی‌اش یاری کردند و جمشید بود که آتش فرنبغ را در جایگاه ویژه‌اش- در آتشکده‌ای همنامش- قرار داد و هنگامی که فره را از دست داد، باز همین آتش فرنبغ بود که فره را از دست ضحاک پلشت‌آیین رهانید.
 آتش برزین‌مهر تا زمان گشتاسب- حامی زرتشت- از جهان نگهبانی می‌کرد و راه را برای گسترش و همگانی شدن دین زردشت در طول فرمانروایی این پادشاه بزرگ هموار می‌ساخت و در این مدت از این آتش کرامتها و معجزه‌های زیادی بروز کرد.
 آتش گشنسب هم جهان را تا دوران خسرو (شاه بزرگ ساسانی) یا کی‌خسرو (پادشاه کیانی) حفظ کرده است. هنگامی که او بتکده‌ها را درهم‌شکست، این آتش بر یال اسب او قرار گرفت و تاریکی و تیرگی اهرمن‌خو را واپس راند و وادار به عقب‌نشینی کرد.
بنابر باورهای باستانی، این سه آتش بزرگ نگهبانان، پشتیبانان و راهنمایان همیشگی ایرانیان‌اند.
 "سه گروه آتش آیینی وجود دارد: آتش بهرام، آتش آدران و آتش دادگاه. آتش بهرام شاه پیروزمند آتشهاست. به نام اورمزد این آتش را به یاری می‌خوانند و از او می‌خواهند که در برابر نیروهای تاریکی آنان را نیرو ببخشد، زیرا فره او با دروغ می‌جنگد، و در واقع نمادی است از راستکاری. بهتر است بگوییم که آتش را مانند شاه بر تخت می‌نشانند تا این‌که بگوییم آن را در جایگاهش قرار می‌دهند، و چوب را به شکل تخت می‌نهند. بر بالای آن تاجی به نشانه‌ی پادشاهی آتش نیرومند آویزان است. وقتی این‌گونه آتش را بر تخت نشاندند، چهار موبد آن را با افتخار، مانند شاهی، پیش می‌برند، درحالی‌که دیگران سایبانی را بر آن گرفته‌اند. موبدان با شمشیرها و گرزهای "مهر" در پیش و پس آن همگی به صورت محافظان شاه حرکت می‌کنند. پس از آن که آتش را بر تخت نشاندند، تنها موبدانی که دشوارترین آیینهای دینی پاکیزه‌ شدن را گذرانده‌اند، می‌توانند از آن مراقبت کنند. جز آنها کسی نمی‌تواند وارد جایگاه خاص آتش شود، حتا آنها هم باید دستانشان را در دستکشهای سفید بپوشانند و با احترام از آن مراقبت کنند. دلیل مقدس بودن این آتش جریان طولانی و دشوار پاکیزه‌سازی آن است. شانزده آتش از منبعهای مختلف فراهم می‌شود و آن‌گاه 1128 بار آنها را پاکیزه می‌کنند و این جریان یک سال طول می‌کشد و هزینه‌اش هنگفت است. از این‌رو، شگفتی‌آور نیست که چنین آتشی بسیار به ندرت بر تخت نشانده شود.
 امور مربوط به آتشهای آدران و دادگاه از اهمیت بسیار کمتری برخوردارند. آتش دادگاه را مردمان غیر روحانی هم می‌توانند مراقبت کنند، با این‌همه هر دو را با تشریفات نظامی در جای خود قرار می‌دهند، زیرا آتشهای مقدس نمودار فرمانروایی معنوی روشنی و راستی در نبرد با نیروهای تاریکی هستند، و این نبردی است که مؤمنان با همکاری اورمزد و پسرش آتش بدان می‌پردازند." (شناخت استوره‌های ایران- جان هینلز)
 پاکیزه‌سازی آتشهای گوناگون نشانه و نماد این است که انسانها- از هر قشر و طبقه‌ای و با هر مقام و مرتبه‌ای- باید همانند آتش پاکیزه شوند. نزدیک شدن به آتش و نشانه گذاشتن با خاکستر بر پیشانی، نماد این باور است که انسانها هم مانند آتش، سرانجام تبدیل به خاکستر خواهند شد. دعایی که زردشتیان در هنگام انجام مراسم این آیین می‌خوانند چنین است:
 "بگذار تا پیش از مرگ بکوشم تا بوی خوش نیکوکاری و کردارهای نیک را بگسترانم، و نور پارسایی و دانش را به نزد دیگران رهنمون شوم." (مدی- آیینهای دینی پارسیان)
بنا به روایت استوره‌های ایران باستان، آتش در هفتمین مرحله از آفرینش (پس از آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، گوسپند و مرد پرهیزگار) آفریده شده است . بر اساس باورهای کهن ایرانیان، تخمه و اصل همه چیز از آب است، به جز مردمان و گوسپندان که اصل و تخمه‌ی آنها از آتش است:
 "چنین گوید به‌دین که نخستین آفریده همه آب سرشکی بود؛ زیرا همه از آب بود جز تخمه مردمان و گوسپندان؛ زیرا آنان را تخمه از اصل آتش است. او، نخست، آسمان را آفرید برای بازداشتن (اهریمن و دیوان)، باشد که (آن را) آغازین خوانند. دیگر، آب را آفرید برای از میان بردن دیو تشنگی. سه دیگر، زمین همه مادی را آفرید. چهارم، گیاه را آفرید برای یاری گوسپندان سودمند. پنجم گوسپند را برای یاری مرد پرهیزگار آفرید. ششم، مرد پرهیزگار را آفرید برای از میان بردن و از کار افکندن اهریمن و همه‌ی دیوان. سپس، آتش را (چون) اخگری آفرید و بدو درخشش از روشنی بی‌کران پیوست. آن‌گونه تنی نیکو (داشت) که آتش را در خور اوست." (بن‌دهش)
 "او آتش را در همه‌ی آفرینش چنان بپراکند و فراز آفرید به مانند خانه‌خدایی که چون در خانه شد، در هیمه زغال سرخ بازنهاد.
 او فرمود به آتش که تو را خویشکاری در دوران اهریمنی، پرستاری مردم کردن و خورش ساختن و از بین بردن سردی است، هنگامی که تو را چیز برنهند بیرون آی، چون هیزم برنهند، فراز گیر." (بن‌دهش)

دی 1381

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا