به موسیقی چه نیازی داریم؟
1391/4/19

 موسیقی اکسیژن روان است و با تنفس آن روان بشر تازه و شاداب و پرطراوت می‌شود و به سوی تعادل و تکامل پیش می‌رود. همان‌طور که جسم ما به تغذیه نیاز دارد تا به زیستن ادامه دهد و انرژی لازم برای تداوم بقا را کسب کند، روان ما هم برای ادامه‌ی زیستن به تغذیه نیاز دارد، و هنرها از مواد غذایی مناسب، مغذی، سالم و انرژی‌زا برای روان بشرند، و در میان هنرها شاید همگانی‌ترین هنر که هرکس به روش خاص خود و متناسب با ذوق و سلیقه‌اش از آن استفاده می‌کند، موسیقی است. به تعبیری می‌توان گفت که موسیقی نان و شراب روان بشر است، و سرچشمه‌ی آب گوارایی برای فرونشاندن عطشهای روانی بشر است. ولی برای بعضیها همان‌طور که گفتم موسیقی ضروریتر از اینهاست و در حکم هوایی سرشار از اکسیژن است که بدون آن زندگی برایشان قابل تصور نیست. برای من آن موسیقی ارجمند و گران‌قدر است و به آن عشق می‌ورزم که حامل پیامی فکری- حسی- عاطفی باشد و اندیشه‌ای یا ایده‌ای یا حسی و عاطفه‌ای انسانی را بیان کند یا به توصیف چیزی زیبا و والا بپردازد. با این برداشت از موسیقی، من بر این باورم که موزیک کلاسیک مهمترین حوزه‌ی موسیقی برای بیان اندیشه‌ها و ایده‌ها و تجلی عاطفه‌های ژرف انسانی و توصیف زیباییهای جهان بیرون و درون انسان است، و به این دلیل است که من به این موسیقی و آثار آهنگ‌سازان بزرگش عشق می‌ورزم و روانم نغمه‌های جاودانه‌ی آن را چون اکسیژن تنفس می‌کند.
 قدرت شگفت‌انگیز موزیک کلاسیک در بیان اندیشه‌ها و عاطفه‌ها و توصیف جهان درون و بیرون از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ این قدرت و قابلیت را باید محصول تکامل پانصد ساله‌ی این موزیک- از اوایل سده‌ی شانزدهم میلادی تا امروز- دانست. در این دوره‌ی طولانی، موسیقی کلاسیک هزاران سنت و دست‌آورد به شکل تکنیکها و متدهای علمی و راه‌وروش‌های اصولی آفریده و میراث گران‌قدری از خود به جا گذاشته و سبکهای گوناگون و رنگارنگ بسیار به‌وجود آورده است. و تمام این سنتها، سبکها و میراث گران‌قدر این موسیقی ابزارهای بیانی بسیار قوی و توانمندی به آن بخشیده که آن را توانا به بیان ژرفترین و پیچیده‌ترین عاطفه‌ها و اندیشه‌ها- از جمله اندیشه‌های فلسفی و عرفانی و اجتماعی، و عاطفه‌ها و هیجانهایی چون عشق و نفرت، شادی و اندوه، شهامت و ترس، و مانند اینها- ساخته است.
 موزیک کلاسیک در طول دوران تکامل پانصدساله‌اش چند دوره‌ی مهم تاریخی مانند باروک- کلاسیسیزم- رمانتیسیزم- نورمانتیسیزم- امپرسیونیسیزم- رمانتیسیزم ملیت‌گرا و موزیک مدرن را پشت سر گذاشته و به امروز رسیده است. هرکدام از این دوره‌ها دارای سبکی خاص و ویژگیهای منحصر به فردی اند که آنها را از هم متمایز و مشخص می‌کند. و البته در کنار این دوره‌های اصلی، دوره‌های فرعی و بینابینی و ترکیبی گوناگون، هم‌چنین سبکهای محلی و منطقه‌ای متنوعی در مناطق مختلف جهان پدید آمده است. موزیک کلاسیک در حوزه‌ی علمی، دانشهای گوناگونی به‌وجود آورده، از جمله دانشهای هارمونی، کنترپوآن، کمپوزیسیون، دولپمان، اکسپوزیسیون و ...
 با استفاده از روشهای علمی این دانشها آهنگ‌سازانی نابغه چون ویوالدی، رامو، باخ، هندل، هایدن، موتسارت، بتهوون، شوبرت، شومان، لیست، شوپن، برلیوز، مندلسن، واگنر، برامس، وردی، پوچینی، سن‌سان، بیزه، چایکوفسکی، ریمسکی‌کرساکف، راخمانینف، گریک، دورژاک، سیبلیوس، دفایا، دبوسی، راول، بروکنر، مالر، ریشارد اشتراوس، شوستاکویچ و دهها آهنگ‌ساز نامدار دیگر توانسته‌اند آثاری ارزنده و قوی و اثرگذار بیافرینند که بیانگر اندیشه‌های ژرف و حسهای قدرتمند و عاطفه‌های پیچیده و هیجانهای شدید انسانی باشد.

شهریور 1384

نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا