در تاریخ نقد نظری، شیوههای گوناگون نقد از طرف اندیشمندان و منتقدان بزرگ به کار برده شده و هریک از این منتقدان شیوههای خاص خود را در نقد و نقادی داشتهاند. در این نوشته به چند تا از مشهورترین این شیوهها اشاره میکنم:
نقد به روش سقرات
سقرات برای نقد نظریات فیلسوفان سوفسطایی که اغلب از خبرگان بحث و سخنوری بودند و استادان بحث و مجادله، و خود را همهچیزدان میدانستند، و برای هر پرسشی پاسخی حاضر و آماده داشتند، از شیوهی خاص دیالکتیک- دیالوگ (مکالمهی جدلی) استفاده میکرد. خود او این روش خود را "ریشخند دلسوزانهی نادانیها و حماقتها" نامیده است.
اساس نقد او بر این مبنا بود: من چیز زیادی نمیدانم، تو هم که ادعا میکنی همه چیز را میدانی، مثل من، چیز زیادی نمیدانی، با این تفاوت که من به نادانیام واقفم ولی تو بر آن جاهلی و از آن غافل. میگویی نه؟ پس صبر کن تا نادانیات را به تو نشان دهم و ثابت کنم.
سپس سقرات بحث را با صاحب ادعای دانایی آغاز میکرد و میکوشید تا با کشف تناقضهای افکار او و برجسته کردن و بزرگنمایی آنها، با زبان شیرین و ریشخندآمیزش، طرف بحث را متوجه سطحی بودن استدلالها و اعتقادات و معلومات خود، و تضادها و تناقضهای آشکار آن کند و به او کمک کند تا به نادانیاش واقف شود. سقرات این آگاهی به نادانی را شرط نخست آگاهی و گام آغازین دانایی میدانست.
دادخواست بیدادگاه آتن بر ضد او و متهم کردنش به گمراه کردن جوانان شهر نشان میدهد که چقدر شیوهی نقادی او موفق و موثر و کارآمد بوده است.
به این ترتیب مکالمهی جدلی سقرات یک شیوهی اصلی بیان نظر مخالف و جدل در تاریخ نقد و اندیشهی نقادانه است.
نقد به روش کنفوسیوس
کنفوسیوس و دوستش لائو، وقتی در سنین نوجوانی بودند، روزی در نیایشگاه به راهب پیری برخوردند که داشت یکی از سرودهای آیینی را به صدای بلند میخواند، ولی در خواندن بیت برگردان آن، اشتباه فاحشی میکرد و آن را طوری میخواند که مفهومی کفرآمیز و ناسپاسانه داشت.
آن دو نوجوان که متوجه اشتباه سهوی آن پیرمرد شده بودند و بیم آن داشتند که هر لحظه پاسداران رسمی آیین سر برسند و پیرمرد را به جرم کفرگویی و ناسپاسی نسبت به مقدسات به دادگاه بکشند و به مرگ محکوم کنند، تصمیم گرفتند که او را از متوجه اشتباه غیر عمدی خود بکنند، طوری که به او بر نخورد و غرورش جریحهدار نشود و از تذکر آن دو نوجوان رنجیدهخاطر نگردد.
آن دو نوجوان پس از مشورتی کوتاه، طبق نقشهی پیشنهادی کنفسیوس، به سراغ راهب پیر رفتند و با نهایت ادب از او خواستند که به آن سرود آیینی با تلاوت آن دو گوش فرادهد و از آندو یکی را به عنوان سرودخوان برتر انتخاب کند. با موافقت راهب پیر، آنها به ترتیب شروع کردند به خواندن سرود و به بیت برگردان که رسیدند، آن را چنان سلیس و شمرده و رسا بیان کردند که راهب پیر متوجه اشتباه فاحش خود شد و فهمید که مرتکب چه خطای خطرناک و مهلکی در خواندن این بیت میشده و چطور با جان خود بازی میکرده و چه خطر بزرگی از بیخ گوشش گذشته است.
به این ترتیب، بدون آنکه غرور راهب پیر جریحهدار شود و به او بربخورد، یا مقاومتی نشان بدهد خطایش را پذیرفت و متوجه اشتباه خود شد، و از آن تاریخ، این روش نقد عملی که عالیترین شیوهی نقد است به نام کنفوسیوس در تاریخ شیوههای نقد، به یادگار مانده است.
و اینک چند جمله از مکالمات کنفوسیوس:
استاد گفت:
در مصاحبت مرد آزاده سه خطا رو میدهد:
یک- سخن گفتن بدون اراده و بدون ضرورت، یعنی در میان گفتوگوی دیگران سخن گفتن.
دو- خاموش ماندن در هنگامی که سخن گفتن ضروری است. این کار، خود را دانا و خردمند جلوه دادن است.
سه- سخن گفتن نسنجیده و بدون فکر و تأمل که سبب رنجش بیهوده شنونده شود.
کانت- فیلسوف ناقد
ایمانوئل کانت یکی از بنیانگذاران فلسفهی کلاسیک آلمان و از بانیان دید انتقادی در فلسفهی مدرن است. او همچنین از مشهورترین و معتبرترین منتقدان دنیای فلسفه است. روش انتقادی او بر مبنای دیالکتیک پژوهشی استوار است. او در سه کتاب دوران ساز خود- "انتقاد عقل ناب"، "انتقاد عقل عملی"، "انتقاد نیروی درونی"- کوشید تا روش انتقادی خود را در پاسخ به مهمترین پرسشهای فلسفه به کار ببرد و شیوهی انتقادی نوینی در برخورد با مسائل و نقطهنظرات فلسفی ارائه دهد. روش او در بررسی نظرات مکتبهای فلسفی و فیلسوفان دیگر، روشی پژوهشی بر مبنای دیالکتیک "فراباشنده" است و او بر مبنای دو گونه داوری- داوریهای تحلیلی و داوریهای ترکیبی- به پژوهش در دستآوردهای فلسفی پیش از خود پرداخته و پس از تجزیه و تحلیل آنها و جذب عناصر درست و منطقیشان و نقد عناصر نادرست، به مفهوم "ایدههای فراباشنده" رسیده و این از ژرفترین و جالبترین دستآوردهای فلسفی بشر در تمام طول تاریخ فلسفه است.
روش انتقادی برتولت برشت
برتولت برشت، شاعر و نمایشنامهنویس نامدار آلمان، نقد را به عرصه هنرهای نمایشی کشاند و همچون یک فیلسوف- هنرمند اندیشمند، افکار، عادتها، سنتها و اصلهای پذیرفته شدهی بدیهی را که به نظر میرسید، حقیقتهایی مسلم هستند و شک و تردید در آنها دیوانگی و کفرگویی است، به نقد کشید. شیوهی نقد او شیوهی جدلی و مبنای آن دیالکتیک علمی بود و ویژگی اصلی آن دیالوگ طنزآمیز.
برشت با زیرکی و نبوغ هنرمندانهاش، رخدادها و افکار، رفتارها و گفتارها و کردارها، و اعتقادات رایج و مورد قبول عامهی مردم را زیر ذرهبین می گذاشت و در چیزهای جدی، جنبههای مسخره، و در چیزهای بدیهی و مسلم جنبههای تردیدآمیز، و در حقیقتهای پذیرفته شده جنبههای زشت و در نیکیها جنبههای شرارت آمیز و بد، و در والاییها جنبههای پست، و در اصول مقدس جنبههای نامقدس، و در عادیات جنبههای غیر عادی را کشف و با بزرگنمایی افشا میکرد. شیوهی نقد او در ارزندهترین آثارش به زیبایی تمام بازتاب یافته است. این آثار عبارتند از:
زندگی گالیله- آدم آدم است- آنکه گفت آری، آنکه گفت نه- استثنا و قاعده- دایرهی گچی قفقازی- زن نیک ایالت سچوان- کلهگردها و کلهتیزها- عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی- ننه دلاور و فرزندانش- تفنگهای ننه کارار- ارباب پونتیلا و خدمتکارش ماتی- چهرههای سیمون ماشار- شوایک در جنگ جهانی دوم- کمون پاریس و ...
سروده کوتاهی از او با عنوان "بازخواست از نیکان" را در اینجا، برای نشان دادن شیوهی نقد برتولت برشت، میآورم:
جلو بیا. شنیدهایم که مرد نیکی هستی
و خودت را نفروختهای
ولی صاعقه هم که به خانه میزند خریدنی نیست.
به حرفت پایبندی.
خوب، حرفت چه بوده؟
راستگویی و عقیدهات را صادقانه و باصراحت ابراز میداری.
کدام عقیده؟
شجاعی. دشمنت کیست؟
خردمندی. برای که؟
چشم بر منفعت خود ندوختهای.
پس به دنبال منفعت که هستی؟
دوست خوبی هستی.
آیا با مردم خوب هم دوستی میکنی؟
اینک گوش کن.
ما میدانیم که تو دشمن مایی.
به این دلیل میخواهیم نابودت کنیم.
ولی به پاس صفات نیکت
دیواری نیکو انتخاب کردهایم
که ترا کنارش بگذاریم
و با تفنگی عالی و رگباری از گلولههای خوب
با شکوه و جلال تمام جانت را بگیریم
و دفنت کنیم با تجلیل و تکریم بسیار
با بیلی عالی در خاکی مرغوب
و در گوری بس نیک...
نقد به شیوهی دکارت
روش نقد رنه دکارت روش نقد شکاکانه است. او در نوشتههای مشهورش، مانند "قاعدههایی برای راهنمایی اندیشه" و "گفتار دربارهی روش" و "اصول فلسفه" شیوهی نقد فلسفی و شناختشناسانهی خود را که متکی بر روش شک منطقی است، ارائه نموده است. روش تفکر انتقادی رنه دکارت بر این مبنا استوار است که "هیچ چیز یقینی نیست".
دکارت دربارهی اصالت و حقیقت همهی گفتهها، شنیدهها و اندیشیدهها شک میکرد. ولی شیوهی شک دکارتی که می توان آن را در واقع یکی از مهمترین دستآوردهای این اندیشمند عقلگرا دانست، با شکاکیت یا شکگرایی تفاوت بنیادی دارد و نقیض آن است. دکارت- همانند شکاکان- از شک کردن، خود شکاکیت را منظور نداشت، بلکه شک را وسیلهای برای رسیدن به یقین میشمرد و در یکی از نوشتههایش این نکته را توضیح داده است: "قصد من دنبال کردن کار شکاکانی نیست که تنها شک میکنند برای این که شک کنند و وانمود میکنند که پیوسته نامصمماند، زیرا همهی قصد من، برعکس، در این جهت بود که به یقین برسم و خاک سست و شن نرم را کنار بزنم، برای اینکه صخره یا گل سخت را بیابم."
نقد به شیوهی ولتر
ولتر یکی از اندیشمندان بزرگ عرصهی نقد و نقادی است و در آثارش با شیوهای استهزاآمیز و تند و تیز به نقد و داوری عقاید و ارزشها و یقینها و باورها و رسمها و سنتها پرداخته است. "فرهنگ فلسفی" او در واقع فرهنگ نقد و نقادی است و دائرةالمعارف شیوههای نقد و داوری. مطالب این کتاب انتقاداتی است به عقاید رایج و مسلمات پذیرفته شده دربارهی مقولاتی چون "ایمان"، "یقین و اطمینان"، "مساوات"، "فضیلت و تقوا"، "عزت نفس"، "عشق" و همانند اینها. در مقالهی "مساوات" چنین میخوانیم:
"یک سگ در برابر سگ دیگر، یا اسبی در مقابل اسب دیگر چه وظیفهای دارد؟ هیچ. زیرا حیوانات محکوم همجنس خود نیستند. ولی انسان که از نور الهی یا عقل بهرهمند گشته، جز اینکه تقریباً در سراسر جهان به حال بردگی به سر میبرد، از آن چه ثمری برده است؟"
نظر سعدی دربارهی نقد
نقد سعدی، نقد حکمتآمیز و همراه با اندرز و نصیحت است. سعدی در باب "در آداب صحبت" چند مطلب دربارهی شیوهی درست نقد و سخن گفتن با دیگران دارد. چندتا از آنها را در این جا میآورم:
متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد.
هرکه نصیحت خودرأی کند، او خود به نصیحتگری محتاج است.
نادان را به از خاموشی نیست، وگر این مصلحت بدانستی نادان نبودی.
هرکه با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست، بدانند که نادان است.
در باب "در تأثیر تربیت" هم در "جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی" سعدی نمونهی بسیار جالبی از شیوههای رایج بحث و جدل و نقد زمانهی خود را در متنی خواندنی و جذاب نشان داده است:
بحث و مجادلهی تندوتیزی بین سعدی و مردی درویشصورت و نه به سیرت درویشان دربارهی حسنها و عیبهای توانگران و درویشان درمیگیرد. مدعی در حال مذمت کردن توانگران است و از ایشان شاکی است. سعدی به دفاع از توانگران برمیخیزد و بحثی طولانی در مدح توانگران و ذم درویشان و نقد راه و رسم ایشان ارائه میدهد. کار بحث به درازا میکشد و:
"عنان طاقت درویش از دست تحمل برفت. تیغ زبان برکشید و اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید و بر من دوانید."
سرانجام هم در پایان بحث کار به زدوخورد و منازعه میکشد:
"تا عاقبتالامر دلیلش نماند ذلیلش کردم. دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز و سنت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرومانند، سلسلهی خصومت بجنبانند... دشنامم داد. سقطش گفتم. گریبانم درید. زنخدانش گرفتم... القصه مرافعهی این سخن پیش قاضی بردیم و به حکومت عدل راضی شدیم..."
و در انتها کار، ماجرای این بحث طولانی و درآمیخته با خشونت و درگیری فیزیکی، نزد قاضی و در دادگاه فیصله مییابد و با حکم قاضی به نتیجه میرسد.
مرداد 1381
|