میس سوفی: فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما
1391/6/1
 مشکل اصلی فیلسوفه‌ی کوچولوموچولوی ما- میس سوفی- این بود که بیش از حد لوس تشریف داشت. البته لوس کلمه‌ای‌ست بیش از اندازه مؤدبانه، خوشبینانه و جانبدارانه، واقع‌بینانه‌تر این است که بگوییم بیش از حد ننر تشریف داشت. از بچگی همه هی لی‌لی به لالایش گذاشته بودند، هی هر کار خطایی کرده بود، ندیده گرفته بودند...

اگر به سراغ زنان می‌روید شلاق را فراموش نکنید
1391/5/21
می‌دانی كدام مرحله از زندگی پنجاه‌وشش ساله‌ی پر از خرد و جنونت، بر آن لبه‌ی خطرناك پرتگاه قدرت، برايم جالبتر است؟ آن يازده سال خاموشی متلاطم آخر عمرت كه خميازه‌كشان در ديوانگی خالص سپری شد. دوست دارم به آن منحوس‌سالهای درهم‌شکستگی روحی‌ات بينديشم، به آن سياه‌سالهای ازهم‌گسیختگی کامل وجود سراسر تشنج و تلاطمت...

چرا افرا سزاوار زن شازده چلمن میرزا نمی‌شود؟
1391/4/17
نمایش افرا یا روز می گذرد بیضایی را که دیدم به یاد نمایش زن نیک ایالت سچوان برشت افتادم. شباهتهای زیادی بین این دو نمایش‌نامه وجود دارد. از جمله این که افرا سزاوار هم مثل شن ته زنی تمام و کمال نیک است که خوبی‌اش مطلق است و همین خوبی مطلق در جامعه‌ای نسبی که شالوده‌ی مادی و معنوی‌اش سوداگری و سودپرستی‌ست، مسأله‌آفرین است و ایجاد تنش و کشمکش می‌کند...

شنبه‌ای که هرگز نیامد
1391/4/17
تعریف از خود نباشه بنده برنامه‌ریز بسیار خیلی خوبی تشریف دارم- البته با اجازه‌ی شما- و اگه حمل بر خودستایی و خالی‌بندی نکنید، برنامه‌نویس تموم زبونای زنده و مرده‌ی دنیای برنامه‌نویسی رو فوت آبم، و عینهو آب خوردن می‌تونم واسه‌ی تموم کارای زندگیم برنامه‌ریزی کنم. همین الان که در خدمت شمام بالغ بر صدها دفترچه‌ی دویست برگ از انواع برنامه‌های آماده‌ی اجرا دارم...

نکن پسرم
1391/4/17
صدای فرياد از توی اتاق بغلی بلند می‌شود: نكن پسرم!
صدا پايين می‌آيد: داشتم می‌گفتم. نمی‌دونی چه بیلدینگیه! یک یک. دو نبش. تموم سرويساش جنرال آمريكن. كف آينه. سقفا همه آينه‌كاری. آرك با رقص نور. بارش يه پارچه سنگ قرمز. الحق اكازيونه. طرف آتيش زده به مالش...

ای نسیم
1391/4/17
اشرف‌الدين! ای نسيم روح‌افزای شمال!
ای بلندانديش! ای خوش‌فكر! ای نيكوخصال!
ای فروغ خاطرت خورشيد اصحاب كمال!
اين مريد سينه چاكت دارد از تو يك سوآل:
از چه شعرت هست اين سان پرتوافشان؟ ای نسيم...

و بلایی در راه
1391/4/17
روزی
خواهم آمد و بلایی سرتان خواهم آورد تماشایی و واویلایی، ای مردم!
تا کنید حظ و بگویید به هم ای وَالله!
مرد کور سر میدان حقیقت را هل خواهم داد
و فرو خواهم افکندش در چاه دروغ,,,

حکایت ماده روباه بی‌حیا و آقاتوکای خوش‌آوا
1391/4/11
توی یک جنگل بسیار بزرگ درندشت و بی‌دروپیکر یک ماده روباه خیلی مکار بی‌حیا و یک آقاتوکای خوش‌آوا زندگی می‌کردند. یک روز صبح اول صبحی ماده روباه بی‌حیا بند کرد که می‌خواهد دم توکای خوش‌آوا را بچیند. جریان از این قرار بود که مدتی بود که توکای خوش‌آوا رفته بود توی نخ ماده روباه بی‌حیا و با آوازش دروغ‌گویی‌ها و فریب‌کاری‌های او را برای تمام اهالی جنگل فاش می‌کرد و ...

آق‌مدير
1391/4/2
هيچ‌وقت نشده بود هيچ معلمى به من توهين كند يا خداى نكرده اوليای مدرسه توهینی چيزى به من بکنند، چون طاقتش را نداشتم كه نازک‌تر از گل بشنوم يا بشنوم که به من بگويند بالا چشمم ابروست، برای همین هميشه طورى رفتار می‌كردم كه همه احترامم را نگه مى‌داشتند. نمره‌هایم هم هميشه بيست بود ...

عمر بشر چگونه دراز مقدر شد؟
1391/4/2
ایزد باری‌تعالی هنگام خلقت الاغ، به او درباره‌ی شرایط زندگی‌اش بر روی زمین خاکی چنین فرمود: ای الاغ بی‌شعور زبان‌نفهم! تو باید بی‌وقفه از طلوع آفتاب تا غروب خورشید کار کنی و بار ببری، زحمت بکشی و حمالی کنی ...

صفحات: |1| |2| |3| |4|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا