نگاهی کوتاه به "تعریف و تبصره"
1401/11/16

اصلیترین کار نیما در زمستان سال ١٣٣١ نوشتن "تعریف و تبصره" بود. [ایرج پارسی‌نژاد- در کتاب "نیما یوشیج و نقد ادبی"- تاریخ نگارش این متن توسط نیما را، به اشتباه، خردادماه ١٣٢٢ نوشته است. (ص ١٨٨)] این نوشته، در حقیقت، مجموعه‌ی یادداشتهایی درباره‌ی شعر و شاعری و حاشیه‌هایی بر بعضی از شعرهای خود نیما و شاعران دیگر است...


شبی که نیما از دست رفت
1401/10/16

ماه آذر سال ١٣٣٨ هوای تهران و اطراف آن خیلی سرد و پرسوز شده و برف زیادی باریده بود، برای همین، در آخرهای این ماه چند روزی مدرسه‌ها را تعطیل کرده بودند. شراگیم خواست از این فرصت استفاده کند و به یوش برود تا هم زمستان آن را ببیند و هم چند روزی را با شکار و گردش خوش بگذراند...


یاد عشقهای تلخ و شیرین
1401/8/16

نیما در سروده‌هایش به‌ندرت از عشق سخن گفته است. پس از مثنوی بلند "قصه‌ی رنگ پریده خون سرد" که در آن به تفصیل از عشق سخن گفت، دیگر تا سالها (بیش از سی سال) به عشق نپرداخت. عشقی که در مثنوی "قصه‌ی رنگ پریده، خون سرد" نیما از او یا با او سخن گفته و بیانگر دریافتش از ماهیت عشق است، عشقی‌ست افسونگر، نیرنگ‌ساز، فریب‌کار، رسواکننده، بدخواه و گم‌راه‌گرداننده...


نیما و "ملک"
1401/7/16

نیما هنگامی که بیست‌وسه-چهارساله بود، با "ملک" (محمدتقی بهار معروف به ملک‌الشعرا- دوستانش به او "بهار" یا "ملک" می‌گفتند) که یازده سال از او بیشتر داشت و سی‌وچهار-پنج‌ساله بود، در حجره‌ی چای‌فروشی حیدرعلی کمالی آشنا شد. حیدرعلی کمالی شاعر، نویسنده‌ی رمانهای تاریخی، روزنامه‌نگار  و سیاستمدار  بود...


یک ترانه و سه ترجمه
1401/6/16

در سال ١٣١٩ عبدالحسین نوشین نمایش‌نامه‌ی اتللو، اثر ویلیام شکسپی‌یر را به فارسی ترجمه کرد. در این سال او و نیما در تحریریه‌ی مجله‌ی "موسیقی" همکار بودند و رابطه‌ای دوستانه داشتند. نوشین از نیما خواهش کرد که ترانه‌ای از این نمایش‌نامه را که دزدمونا، در صحنه‌ی اول پرده‌ی پنجم، در واپسین شب زندگی، در اتاقش، برای خدمتکارش، امیلیا، می‌خواند، در قالب قطعه‌ای منظوم تنظیم کند...


پاسخ نیما به شعر کلاف
1401/5/16

فروردین سال ١٣٢١ را نیما با سرودن سه شعر به پایان برد: یکی از این سروده‌ها شعر "خرمنها" بود که آن را با مایه گرفتن از ترجمه‌ی مسعود فرزاد از شعر "بیا، ای شاعر!" (سروده‌ی شاعر انگلیسی "کلاف") که در روزنامه‌ی "ایران" منتشر شده بود، سرود...


الهام‌گیری نیما از ریلکه
1401/4/16

الهام‌گیری و تأثیرپذیری نیما از شاعران دیگر، به ویژه شاعران خارجی، موضوعی گیرا برای پژوهش است. روشن است که در این باره جز با گمانه‌زنی نمی‌توان چیزی بیان کرد و ابراز نظر قطعی امکان‌پذیر نیست...


"ارزش احساسات" و "کفر"گویی شفیعی کدکنی
1401/3/16

دکتر شفیعی کدکنی، در نوشته‌ای "کفر"گویانه درباره‌ی نیما یوشیج، در بخشی از "کفر"گویی‌هایش نوشته: ... و بگذارید این کفر دیگر را هم همین‌جا بگویم که به نظر من بخش اصلی و محوری "ارزش احساسات" هم ترجمه‌ی آزاد و "بفهمی نفهمی" از یک کتاب فرانسوی است ...


نامه‌ی منظوم نیما به لادبن
1401/2/16

نیما علاقه‌ی خاصی به نامه‌نگاری داشت و عادت هم داشت که از نامه‌هایی که می‌نوشت، رونویسی کند و رونوشتی هم برای خودش نگه‌دارد تا به عنوان متنی خودنوشته و مستند، بیانگر حال و روزش و طرز فکرش در زمان نوشتن نامه و آن‌چه بر او می‌گذشته و ...


بهار، نیما و عنصری
1401/1/16

نیما در یکی از نامه‌هایش به میرزاده‌ی عشقی، در سال ١٣٠٣، نوشته:  حال من بهترم یا عنصری؟ آن قسمت را بخوان. همان‌طور که در خیابان صحبت کردم، ببین از زبان "افسانه" من چطور بهار را وصف کرده‌ام و عنصری چه‌طور. خواهی دانست کدام جهات را در طبیعت باید اتخاذ کرد، چه تفاوتی در بین صنعت و حیله یا خودنمایی وجود دارد.


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14| |15| |16| |17| |18| |19| |20| |21| |22| |23| |24| |25| |26| |27| |28|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا