پاسخم به پرسش تو
1402/3/16

یک روز من به پرسش چشمان روشنت
با چشمهای شب‌زده‌ام می‌دهم جواب
می‌گویمت چه بود
فرجام سالهای صبوری و انتظار
...


در کوچه‌های تنگ و تودرتوی غم
1402/2/16

در کوچه‌های تنگ و تودرتوی غم می‌رفتم و آواز می‌خواندم
با رنجهای دیرمان هم‌ساز می‌خواندم
آواز محزونم چه حزن پرطنینی داشت
لبریز بود از زجر بی‌پایان
...


چه سوگوار بهاری!
1402/1/16

چه سوگوار بهاری!
بهار مرده‌دل داغدار و غمباری
بنفشه‌هاش کبودند و لاله‌هاش سیاه
و آه از دل پر سوز و سوگ سنبلها
...


زن زندگی می‌آفریند
1401/12/16

زن زندگی می‌آفریند
با دستهای دلنوازش
می‌پروراند نسلهای تازه‌رس را
در دامن مهرش که زایاست
...


مرثیه برای بر دار شده‌ای تازه‌جوان و ناکام
1401/11/16

[با الهام از تابلوی نقاشی ویکتور هوگو]
هنوز تازه‌جوان بود
و بیست و چند بهاران از عمر کوتاهش
گذشته بود
نه بیشتر
...


نیماجان!
1401/10/16

آه، نیماجان!
باز هم این روزها، در این فضای تیره و تاریک
غرق در دود غم و ماتم
و در این فصلی که دم‌سرد است و سرشار از سیه‌روزی
...


کابوس زجرآور من
1401/8/16

از دیرباز
کابوس زجرآور من
توفان هولناک و مهیبی‌ست
توفان مهلکی که خروشان و خشمگین
...


قارقار کلاغان
1401/7/16

آسمان شهر ما را کرده پر غوغای منفور کلاغان سیاه‌آیین
روز و شب آن زشت‌خوانان کریه‌آوا
می‌زنند آرامش ما را به هم با بانگشان منحوس
با صدایی زشت و ناهنجار می‌خوانند و می‌خوانند و می‌خوانند
...


دیشب دوباره خواب تو را دیدم
1401/6/16

دیشب دوباره خواب تو را دیدم
خوابی زلال بود
مانند یک سرود
نازکتر از نسیم نوازش
...


آفرین به این‌همه هنر
1401/5/16

پیرمرد، روبه‌روی من، کنار جویبار باصفا نشسته بود
آب صاف جویبار با نوای خوش
نرم‌پوی نغمه می‌سرود و می‌گذشت
پیرمرد دست راست را فرو در آب کرد
...


صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا