اگر امّید نبود
1391/9/2
صبح خیلی زود
وقتی از خانه‌ی خاکستری خاموشی
آمدم بیرون
تا به پارک سر کوچه بروم
و درختان تفاهم را بیدار کنم...

چرا؟
1391/9/2
شبی در سیاهی غربت گرفتار کابوس
در اعماق اندوه در بسته بودم به روی امید
و افتاده از پا میان سکوتاسکوت جدایی.
دلم غرق در بی‌نوایی.
نه یاری...

در پارک
1391/9/1
در پارک، عصر دیروز
مردی عبوس و تلخ‌نگاه ایستاده بود
نزدیک تک‌درخت سترون‌تبار تنهایی
هردو تکیده، هردو پر از پاییز
هردو ز بار غربت و غم لبریز...

در کوچه‌های پرهیجان محله‌ی وبلاگ
1391/9/1
امشب هم
مانند هر شب
در ساعت دوازده
گشت و گذار نیمه‌شبم را
آغاز کرده‌ام...

میترا!
1391/7/23
میترا! دلم گرفته از این فصل خشک‌خو
از این دیار محتضر، این شهر زردرو
از این هوای ساکن سربی
از این فضای تنگ نفس‌گیر
از چشمهای خسته‌ی خاکستری‌نگاه...

شاعر!
1391/5/31
 اینک که فصل گم‌شدگی‌های یائسه‌ست
و جست‌وجوی راه رهایی
بی‌حاصل است و یأس‌آور
اینک که خسته‌ایم و خراب‌آلود
از این‌همه تکاپوی نافرجام...

بهاری بیندیش
1391/5/31
خوش‌آهنگ می‌خواند بر شاخه‌ی آرزو
مرغ شوقی
که سرشار بود از تپش
 قلب از مستی آکنده‌اش
و آواز پرشور او بود دلکش:
...

عصر زمستان
1391/5/31
 دل‌خسته‌تر از دوره‌گردی بی‌سروسامان
آواره‌تر از برگ خشکی در مسیر باد سرگردان
آهسته آهسته
در کوچه‌‌وپس‌کوچه‌های خلوت افسوس حسرتناک می‌رفتم
بی‌مقصدومقصود...

حضور سبز تو
1391/5/31
من در حضور سبز تو سرشار رویشم.
با تو درخت شوقم و غرق شکوفشم.
بی تو خزان خشکم و پژمرده‌خاطرم.
با تو پرم ز شور و لبالب ز شورشم.
ای چشمه‌ی طراوت باران!...

تو، ای ستاره‌ی سحر!
1391/5/30
 تو، ای ستاره‌ی سحر! طلوع کن ز مشرق امید.
بده نوید صبح‌سار روسپید
و روزگار روشن رفاقت و صمیمیت
که عمر ما گذشت در شب سیاه و شد تباه
...

صفحات: |1| |2| |3| |4| |5| |6| |7| |8| |9| |10| |11| |12| |13| |14|
نقل آثار این وبسایت تنها به صورت لینک مستقیم مجاز است. / طراحی و اجرا: طراحی سایت وبنا